گزارش «اعتماد» از آرايش سياسي اصولگرايان
آيا خطوط موازي به هم ميرسند؟
محمدحسين مهرزاد/ اشتراك نظر در اصول باعث نميشود تا شكل سياستورزي هم يكي باشد. اين را اصولگرايان بيش از همه ميدانند؛ اصولگراياني كه با وجود مباني نظري مشترك در راههاي عملياتي كردن آن مباني گاه به صخرههاي استواري برخورد كردهاند كه هر گروهي را به گوشهاي منحرف كرده است. آنها كه تلاش داشتند با جبهه متحد اصولگرايان همه را يكي كنند پس از ديوار محكمي كه بعدها احمدينژاد برايشان ساخت دچار تفرقههاي جدي شدند اما جبهه پيروان خط امام و رهبري تلاش كرد تا اثرات سوءرفتار احمدينژاد بر اصولگرايي را كم كند. بزرگترين اقبالشان در مجلس نهم اين بود كه رقيب اصلاحطلب شرايط حضور در رقابت را نداشت و در بهترين حالت رهبرانش تنها به حضور در پاي صندوق راي بسنده كردند. به همين دليل تفرقه ناشي از برخورد با ديوار محكم «احمدينژاد ساخته» نمود چنداني نداشت. رقابت ميان خودشان بود و كسي هم نبود كه از اين آرايش شكستهشده استفاده كند و برنده ميدان باشد. كار را به جايي رساندند كه بدون حضور رقيب هم نتوانستند يكپارچگيشان را حفظ كنند. آيتالله مهدويكني كه آن روزها به واقع زعيم جناح راست بود تلاش بسياري به كار بست اما در نهايت جملهاي گفت كه يادآوري آن هنوز كام بسياري از اصولگرايان را تلخ ميكند: «ما ورود پيدا كرديم تا در راستاي اتحاد برادران اصولگرا، جبهه متحدي تشكيل شود لكن عدهاي اجازه ندادند اين اتفاق مبارك به درستي صورت پذيرد و اين يك جبهه تبديل شد به 13 جبهه.»
اين اتفاق در نهان اصولگرايان رخ داده بود اما شانس بزرگ آنها عدم حضور رقيب اصلاحطلب بود. در انتخابات رياستجمهوري كه رقيب با وجود تمام مشكلات و مصائب توانست حضور داشته باشد آنچه در انتخابات مجلس رخ داده بود دوباره تكرار شد. برخي نامزدهاي اصولگرا خود را از دسترس آيتالله مهدويكني خارج كردند و آيتالله مصباح نيز در نهايت پايبند ائتلاف نماند و ابتدا از باقريلنكراني و سپس از سعيد جليلي حمايت كرد تا در رقابت اصولگرايان با يكديگر اصلاحطلبان در سايه انسجامي غير منتظره برنده انتخابات شوند. پس از دو تجربه تلخ آزموني ديگر پيش روي اصولگرايان است. شخصيتها و جريانهاي اصولگرا گاه در چنان فاصله دوري از هم به سياستورزي مشغولند كه وحدتشان مانند رسيدن دو خط موازي به يكديگر است. اگر دو خط موازي در جهان واقعي به هم برسند ميتوان اميدوار بود كه لاريجاني و پايداري، يا باهنر و احمدينژاد هم به ليست مشترك دست يابند.
حالا آيتالله مهدويكني به رحمت خدا رفته و آيتالله موحديكرماني جانشين او در جامعه روحانيت مبارز شده است. وضعيت اصولگرايان با دو سال قبل تفاوت چنداني نكرده است. اينبار به جاي تعدد نامزدها تعدد آرا و احزاب و شخصيتهاي سياسي موثر است كه سردرگمي ايجاد كرده است. آنها ميخواهند بار ديگر شانسشان را براي وحدت امتحان كنند. جلسه سهجانبه برگزار ميشود اما بدون هيچ نتيجهاي به اتمام ميرسد و كوچكترين جزيياتي از محتواي آن منتشر نميشود. اصولگرايان كه خطر عدم دستيابي به وحدت را بيش از هميشه احساس كردهاند يكپارچه از بركات اين نشست ميگويند اما هيچ اشارهاي نميكنند كه بر اساس كدام خبر و كدام گفته سه آيتالله به اين نتيجه رسيدهاند.
بالاخره آيتالله مصباح لب به سخن گشود تا معلوم شود جلسه سهجانبه آنچنان هم پرخير و بركت براي وحدت نبوده است. او در ديدار شوراي مركزي جبهه پايداري ميگويد: وحدت در جايي مطلوب است كه وسيلهاي براي ترويج حق و پيشبرد آن شود؛ اما اگر وحدتي سبب تضعيف حق شود، ديگر هيچ ارزشي ندارد. به عبارت بهتر، مطلوبيت وحدت ذاتي نيست، بلكه ابزاري براي تحقق اهداف الهي است. اصولگرايان در فاصله حدود 11 ماه مانده به انتخابات مجلس هنوز اميدوار به وحدت جامعتين و آيتالله مصباح هستند. در ادامه دو فرضيه وحدت با مصباح يا اختلاف با او را بررسي ميكنيم. آيتالله مصباح ميتواند طي ماههاي آتي به كلي راه خود را از اصولگرايان جدا كند يا تا مقطع انتخابات آنها را همراهي كند. در هر حال جدايي او از اصولگرايان در هر مقطع زماني آثار و تبعاتي دارد، وحدتش با آنها نيز تبعاتي ديگر. اگر آيتالله مصباح و اصولگرايان سنتي بتوانند به جمعبندي دقيقي برسند كار براي آنها تا حدود زيادي راحت ميشود. موتلفهايها كه نشستهايشان را با پايداري پي گرفتهاند، باهنر هم بارها پايداري را جزيي از كل اصولگرايان ناميده است. ميماند اختلاف نظر باهنر و آيتالله مصباح كه يكي بر اصلح نامقبول تكيه دارد و ديگري بر مقبول صالح. اين اختلاف نظر در بستن ليست انتخاباتي كه تخصص باهنر است خود را نشان خواهد داد. در اين صورت دو حالت متصور است:
الف) اختلاف با آيتالله مصباح
آيتالله مصباح در لحظه آخر به اين نتيجه ميرسد كه تكليف شرعياش عدم امضاي ليست نهايي است. در اين حالت جبهه پايداري ليست كشوري خود را تحت نام حاميان آيتالله مصباح منتشر ميكند و اصولگرايان نيز كار خودشان را انجام ميدهند. با رخ دادن اين اتفاق ممكن است اصولگرايان از علي لاريجاني دوباره بخواهند به آنها ملحق شود. لاريجاني نيز كه حضور در فرآيند تصميمگيري را منوط به عدم حضور حاميان آيتالله مصباح كرده احتمالا از اين اتفاق استقبال خواهد كرد. در اين شرايط حاميان احمدينژاد هم از اين موضوع استقبال كرده و با نزديكي غيرقابل انكاري كه با جبهه پايداري دارند در بستن ليست آنها نقش و سهم خواهند داشت. اين اتفاق همزمان رضايت لاريجاني و احمدينژاد را جلب ميكند. در اين حالت باهنر و لاريجاني دوباره به يكديگر نزديك ميشوند و ظرفيتهايشان را به صورت همافزا در جهت اتحاد اصولگرايان منهاي مصباح به كار خواهند گرفت.
ب) اتحاد آيتالله مصباح
آيتالله مصباح به تركيب نهايي احترام گذاشته و امضاي تاييد آميزش را پاي ليست كشوري اصولگرايان ميگذارد؛ ليستي كه البته به دلايلي ممكن است بدون علي لاريجاني و حاميانش بسته شود. آنچه از آن نبايد غفلت كرد اختلاف ريشهدار لاريجاني با جريان آيتالله مصباح است؛ اختلافي كه حتي وحدت نظر آيتالله مصباح با جامعتين هم نميتواند آن را حل و فصل كند.
ب-1) لاريجاني به دنبال ياران ميانهرو
حتي در صورت وحدت همهجانبه جامعتين و آيتالله مصباح باز هم اصولگرايان متنفذ و موثري از جمله بخش عمدهاي از نمايندگان مجلس ممكن است ليست جداگانه حاميان لاريجاني را منتشر كنند. لاريجاني تاكنون حتي يك بار هم از نقش مرجعيت جامعتين و فصلالخطاب بودن نظر آنها در انتخابات پيش رو سخن نگفته است. توجه به همين نكته كليدي و حزبي كه به پشتيباني او راهاندازي شده است نشان ميدهد روياي وحدت حتي با همسويي سه آيتالله هم امكان پذير نيست. در اين شرايط حاميان احمدينژاد با توجه به كدهايي كه باهنر داده است وارد مذاكره با آنها ميشوند و بدون تابلوي حمايت از احمدينژاد در ليستها وارد ميشوند اما پايشان كه به مجلس برسد فراكسيون خود را تشكيل ميدهند. آنكه در اين فرآيند بيش از بقيه ضرر ميكند علي لاريجاني است كه احتمالا سراغ ائتلاف با رضايي، ولايتي و قاليباف ميرود؛ ائتلافي متشكل از ميانهروها كه ميتواند با توجه به ظرفيتهاي هر يك از اين سه نفر رقيبي قدرتمند براي ليست اصولگرايان باشد.
ب-2) خردهحزبهاي چهرهمحور و البته موتلفه
اما نقش احزابي نظير رهپويان و ايثارگران در كنار موتلفه چه خواهد بود؟ حزب موتلفه اسلامي پيشتر صراحتا اعلام كرده نظرات جامعتين برايش حجت است و هرچه را خروجي آن باشد ميپذيرد. آنها البته اگرچه معمولا هزينههاي انتخاباتي را بر عهده داشتهاند اما در سهمگيري از ليست نهايي نتوانستهاند كانديداهايشان را آنطور كه ميخواستند در ليست قرار دهند. با اين حال موتلفه تحت هيچ شرايطي از نظر جامعتين تخطي نخواهد كرد. اما برخي چهرههاي جمعيت رهپويان و ايثارگران اخيرا تحركات جدي براي نزديكي به احمدينژاد داشتهاند. آنها در جلساتي شركت كردهاند كه مهرههاي احمدينژاد براي آينده تصميم ميگرفتهاند.
ب-3) باهنر- احمدينژاد زير يك سقف؟
محمدرضا باهنر كه در گفتوگوهاي اخيرش خواستار ايفاي نقش كارگرداني در جريان اصولگرا شده بود حالا بايد فكري به حال احمدينژاد و طرفدارانش كند. او در ماههاي گذشته تلاش كرده تا يك جاي خالي براي جبهه پايداري در جمع اصولگرايان باز كند اما هر بار كه حرف از احمدينژاد به ميان آمده به نوعي جواب سربالا داده و گاهي هم او را اصلا اصولگرا ندانسته است. حالا اگر بنا باشد آيتالله مصباح و حاميانش در جبهه پايداري كه بعضا ارتباط نزديكي با احمدينژاد دارند بخواهند افراد نزديك به او نظير وزرايش را در ليست واحد بگذارند باهنر هم بايد تكليفش را با آنها روشن كند. براي باهنر در اين حالت دو شيوه بيشتر متصور نيست. او يا ليستي ميبندد كه حاميان احمدينژاد هم در آن حضور داشته باشند يا به ائتلاف با لاريجاني روي ميآورد. البته باهنر به دليل آنكه دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري است و تاكنون جامعتين را مرجع سياسي خود معرفي كرده نبايد راه انشقاق را در پيش گيرد چرا كه منشعب شدن او از اين جريان عملا اصولگرايي را به نفع جبهه پايداري چند شاخه خواهد كرد.
برش
اصولگرايان بايد براي دو حالت اتحاد با آيتالله مصباح و يا جدايي از وي سناريوهاي مختلفي تدوين كنند. اگر آنها موفق به جذب آيتالله مصباح شوند، علي لاريجاني و حاميانش را از دست خواهند داد، در عوض با جبهه پايداري و حاميان احمدينژاد ائتلاف ميكنند، در غير اين صورت به احتمال زياد ائتلاف احمدينژاد- پايداري در برابر اتحاد اصولگرايان منهاي مصباح قرار خواهد گرفت.