• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4496 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲ آبان

شعر

سرگشته در مضایق وصف تو مانده‌ام

حسین منزوی

 

ای برگزیده همه انتخاب‌ها

قرآن تو کتاب تمام کتاب‌ها

اندیشه تو تیشه به اصل بدی زده

ای ریشه همیشه‌ترین انقلاب‌ها

فخر فلک به توست که فانوس گشته بود

در کوچه‌های آمدنت آفتاب‌ها

سرمشق آسمان و زمینی که نام توست

بر لوح شب نوشته به خط شهاب‌ها

من تکیه کرده‌ام به تو و پایمردی‌ات

در روز چون و چند و چه، روز حساب‌ها

سرگشته در مضایق وصف تو مانده‌ام

چندان که داده‌ام به سخن آب‌وتاب‌ها

خورشید مکه، ماه مدینه، رسول من

ای خاکسار مدحت تو بوتراب‌ها

شمع زبان‌بریده چه لافد ز آفتاب

گنگم که در هوای تو دیده‌ست خواب‌ها

 

چشمان تو دریاست

 عباس احمدی

راندم ز جبين جلوه دنیای دنی را

تا درک کنم آرزویی ناشدنی را

سرخ آمدم از وادی بطحا که ببینم

سودازده آن گنبد سبز چمنی را

این عطر کدامین گل خوش‌بوست که کرده‎است

دیوانه دیوانه اویس قرنی را؟

آن چیست در این شمع که خوش کرده به‌هم جمع

عدل علوی را و سخای حسنی را؟

دفن است در این شهر چه رازی که بقیعش

خون کرده دل سنگ عقیق یمنی را؟

چشمان تو دریاست، بگو تا به چه ترتیب

معنی کنم این سوره مکی، مدنی را

از جذبه معراج تو ای خواجه لولاک!

موسی نکند دعوی «ربّ اَرنی» را

تاثیر نسیم خوش انفاس شما بود

عیّاض رها کرد اگر راهزنی را

در اوج گدایی، غنی از عشق تو هستیم

رحمت کن و دریاب فقیران غنی را

 

از جانب خدا به محمّد سلام شد

حسن صنوبری

 ... پس رهسپار جاده بیت‎الحرام شد

شصت‎وسه‎سال فرصتِ دنیا تمام شد

شصت‎وسه‎سال فرصتِ دیدار با خدا

دیگر تمام دوره وحی و پیام شد

رو سوی کردگار، از این خاک درگذشت

از جانب خدا به محمّد سلام شد

 

ای برگزیده پاک پیام‎آور خدا!

یا مصطفی! پس از از تو جهان در ظلام شد

شب سکّه زد به نامِ خود و ماه را گرفت

خورشید، گم میان سیاهیّ شام شد

بعد از تو هیچ غصه مگر رفت از دلی؟

بعد از تو هیچ درد مگر التیام شد؟

بیداد رخ نمود ز تاریک‎غارِ خود

اکنون که تیغ دادگری در نیام شد

بعد از تو منبر تو به ‎دست بتان فتاد

بعد از تو خاک بر سر رُکن و مقام شد

شد فرقه‎فرقه امّت تو، فتنه تازه گشت

دین تو واژگون و حلالت حرام شد

مهجور شد کتاب خدا بعد رفتنت

بعد از تو، اهل‌بیتِ تو بی‎احترام شد

بعد از تو خاندان خدا شد اسیر کفر

بعد از تو خاندان علی قتل عام شد

نفرین بر آن گروه که با حرص و کین خویش

بر شاهراهِ دینِ خدا، دیو و دام شد

نفرین بر آن گروه که با جهل خویشتن

فصلی برای غربتِ خیرالانام شد

زین‎پیش اگرچه بر سرِ این قومِ ناخلف

نفرینِ انبیای سلف، انتقام شد

تنها محمد است که نفرین‌شان نکرد

زین‎رو محمد است که حسن ختام شد

پس چشم بست و از سر تقصیرشان گذشت

پس رهسپار جاده بیت‎الحرام شد

 

ای مدح‌گوی تو گل سرخ محمدی

سیدمهدی نژاد هاشمی

 ای روح بی‌بدیل و سرشت سرآمدی

سر فصلِ خط کشیدن بر روی هر بدی

ای کهکشان چشم تو هرمِ سپیده‌دم

آیینه‌دارِ پرتو انوار سرمدی

خورشید در مقامِ تو همواره خاکسار

ای جلوه جلال و کرامات ایزدی

ای مسندالیه تمام گزاره‌ها

که بی‌تو رنگ باخته آیین مسندی

اندیشه‌ات عصاره نارنج‌زارها

بر پهنه کویر، بهار زبانزدی

فخر تو چشم‌روشنی جویبارها

بر کوچه‌باغ‌ها نفس صبح‌دم زدی

شاعر کجا و نای سرودن برای تو

ای مدح‌گوی تو گل سرخ محمدی

بگشا گره که پر بزند در هوای تو

پروانه‌ای برای حیات مجددی

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون