• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4515 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۹ آبان

نگاهي به «جوكر» ساخته تاد فليپس

منطق دوگانه

محسن آزموده

 

 

اين روزها اگر كسي دل و دماغ داشته باشد و حال و حوصله فيلم ديدن، احتمالا «جوكر» ساخته تاد فليپس را تماشا كرده است؛ تريلر روان‌شناختي امريكايي با بازي واكين فينيكس و رابرت دنيرو كه قصه مرد ميانسالي به نام آرتور را روايت مي‎كند كه با مادر بيمارش در خانه‎اي محقر زندگي مفلوكي دارد و ناگزير است براي امرار معاش در كوچه و خيابان نقش دلقك را بازي كند. آرتور از اختلالات رواني رنج مي‎برد كه يك نشانه آن خنده‎هاي شديد عصبي است.

فيلم با نمايي كه در آن آرتور پشت ميز آرايش نشسته و خود را به شكل يك دلقك گريم مي‎كند، آغاز مي‎شود و در سكانس بعد شاهديم كه چگونه چند جوان او را كه در خيابان‎هاي شهر خيالي گاتهام، به هيات يك دلقك كار مي‎كند، اذيت مي‎كنند و به‌ شدت مورد ضرب و شتم قرار مي‎دهند. در ادامه به خانه آرتور مي‎رويم و آنجا شاهديم كه تنها دلخوشي او و مادر بيمارش، تماشاي تلويزيون و غرق شدن در روياي امريكايي است؛ آرتور به اميد روزي كه در شوي تلويزيوني محبوبش بر صحنه ظاهر شود و به عنوان قهرماني كه خودش را وقف پرستاري از مادرش كرده، ستايش شود و مادر در آرزوي آنكه كارفرماي سابقش كه اكنون شهردار گاتهام است، سراغ او بيايد و او و پسرش را از وضعيت فلاكت‌بارشان نجات دهد.

تا اينجا همه ‌چيز بيانگر آن است كه با يك اثر تندوتيز سياسي و اجتماعي و اقتصادي مواجه هستيم كه لبه انتقادش متوجه اولا سياستمداران و ثانيا رسانه‎هاست و به ويژه در شرايط پديد آمده پس از بحران مالي، مي‎خواهد صداي انبوه توده‎هايي باشد كه زندگي‎شان در نتيجه دروغ‎هاي سياستمداران هر روز بدتر و بدتر شده است. حتي فيلم به عنوان يك اثر كاملا هاليوودي، ضدقهرمان‎ها يا شخصيت‌هاي منفي خود را هم معرفي مي‎كند و چنانكه مشخصه اين آثار است، دقيقا معلوم مي‎شود كه مبارزه بايد كجا و عليه چه كساني صورت بگيرد. اما از ميانه فيلم با رو شدن پرونده رواني مادر آرتور و اينكه اصولا مشكلات او ناشي از مسائل خانوادگي بوده، به ناگهان همه صغرا-كبراهايي كه براي اخذ نتيجه كنار هم گذاشته بوديم، دود مي‎شود و به هوا مي‎رود و فيلم از يك اثر سياسي- اجتماعي، به يك درام خانوادگي و روان‎شناختي تنزل مي‎يابد. حالا با يك آدم رواني مواجه هستيم كه مشكلات شخصي‎اش را به ديگران فرافكني مي‎كند و وقتي بار ديگر از سوي چند جوان مورد آزار قرار مي‎گيرد، دست به شورش مي‎زند و ناخواسته بدل به رهبر اعتراضات مي‎شود!

مشكل اصلي فيلم نيز از همين چرخش غيرمنتظره ناشي مي‎شود، اينكه فيلم به منطق خودش پايبند نمي‌‎ماند و با غافلگير كردن مخاطب، در واقع زير پاي خودش و قهرمانش را خالي مي‎كند. از اينجا به بعد ديگر كارهاي آرتور چندان همدلي بر نمي‎انگيزد، نطق ملال‎انگيزش در تلويزيون تكراري و صوري به نظر مي‎رسد و تنها مي‎‏تواند موجب دلسوزي تماشاگر شود. پايان‎بندي فيلم نيز بيش از حد كليشه‎اي و نخ‎نما و در عين حال مبهم است و در نهايت آنچه از فيلم در خاطر مي‎ماند، بازي درخشان و اثرگذار واكين فينيكس، قاب‎هاي زيبا، رنگ‌هاي چشم‎نواز و زيباست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون