• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4519 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۴ آذر

نزاع‌هاي لفظي در شبكه‌هاي اجتماعي روزبه‌روز بيشتر مي‌شود

به مردم بگو چه مي‌خواهي

نويسنده: كاتارينا لوتر مترجم: كوثر سليماني

 

 

 

بي‌شك جايي كه انسان‌ها در كنار هم گرد آيند عاري از نزاع نيست. چه كسي با نظر طرف مقابلش موافق نيست يا اينكه چه كسي نظرات ديگر و رويكرد‌هاي جديد را رد مي‌كند يا حتي تمايل به جلوگيري كردن از آنها را دارد. اينها همگي تعريف كلاسيكي از طرف دعوا را به ما ارايه مي‌دهند. درگيري‌ها، البته اگر زياده‌روي‌هاي احساسي مرسوم را كنار بگذاريم، چيزي نيستند جز پيامدهاي روزمره از تعاملات انساني و همچنين لازمه‌اي براي جست‌وجوي راه‌حل‌هايي موثرتر براي رفع مشكلات موجود.

كارل پوپر، فيلسوف اتريشي- بريتانيايي در يكي از آثار خود به نام «حدس‌ها و ابطال‌ها» در فصل «تئوري ليبرال بحث آزاد» مي‌نويسد: «اين اشتباه است كه گمان كنيد بحث‌ها تنها مابين افرادي مي‌تواند پيش‌آيد كه زباني يكسان دارند يا اصولي مشترك را قبول دارند. در اصل تنها واقعيت حائز اهميت اين است: «تمايل به يادگيري از طرف مقابل» كه شامل ميل صميمانه براي درك آنچه او مي‌خواهد بگويد است». طبق گفته پوپر بحث هميشه زماني ثمربخش‌تر است كه پيشينه ذهني افراد شركت‌كننده متفاوت‌تر باشد و تنها در اين صورت مي‌توان مسير را براي يك برخورد سازنده هموار ساخت.

اما به چه علت كاستي‌ها در اين حوزه با وجود تمام تجربيات و استدلال‌ها به اين ميزان هنوز به‌شدت قابل مشاهده‌اند؟ شايد انداختن نگاهي به شبكه‌هاي اجتماعي كمك‌كننده باشد. با شبكه‌هاي اجتماعي مشاجره‌هاي انساني هم عمومي‌تر شده و غالبا به شكل متن منتشر و در دسترس عموم قرار مي‌گيرند. اين‌روزها حتي به نظر مي‌رسد لحن‌ها با سرعت هرچه بيشتر به سمت ناهنجاري پيش مي‌روند؛ به‌ويژه كه در فيسبوك و توييتر دعوا و مشاجره تقريبا امري عادي است.

فريدريش گلاسل، اقتصاددان و محقق در حوزه تعارضات، اين مساله را قبلا در سال 1980 با «الگوي فاز تشديد» خود توضيح داده است. گلاسل اين روند تشديد را به 9 مرحله تقسيم مي‌كند. در سطح‌هاي اوليه جريان با تنش‌ها آغاز شده و به سمت بحث و درگيري قدم مي‌گذارد و نهايتا اقدام جاي خود را به لغات مي‌دهد. مثلا يك مشاجره در توييتر با بلاك كردن طرف مقابل به انتها مي‌رسد. طبق گفته او شما زماني بازنده نيستيد كه بتوانيد در همان سطوح اوليه نزاع را حل و فصل كنيد. در سطح‌هاي ديگر داستان اما متفاوت است از تخريب شخصيت طرفين و تهديدهاي جدي تا حمايت دوستان و حتي جريان‌هاي حزبي و ائتلافي. در سطوح آخر اما چيزي براي برنده شدن هيچكدام از طرفين وجود ندارد، درواقع آنها آماده هستند تا ضرر را هم به جان بخرند و شايد هم اصلا جنگ بر سر خوردن مشت محكم‌تر است و نابودي طرف مقابل در سطح 8 زمينه‌ساز نابودي خود شخص در سطح 9 است.

هركسي كه تنها يك‌بار هم خود را در مقابل بستگان، همسايگان يا شركاي خود در دادگاه حاضر ديده به اين نكته اذعان دارد كه نزاع و ناسازگاري به هيچ‌وجه مختص شبكه‌هاي اجتماعي نيست. مثل همين مدل گلاسل كه مدت‌ها پيش از اينكه فضاي‌هاي مجازي به صحنه ديگري براي درگيري مبدل شوند ارايه شده بود. شايد بهتراست به دلسردي‌ها و نا‌اميدي‌هاي روزانه انسان‌ها هم اشاره شود، همان جاهايي كه به علت درگيري‌هاي روزانه همسايه خود را با صداي بلند ملامت مي‌كنيم.

تقريبا هميشه سوءتفاهم‌هاي ناچيز، اشتباهات در نتيجه‌گيري يا مانورهاي گفتماني حاشيه‌اي و خارج از حد تحمل افراد اوضاع را بغرنج‌تر كرده و شخص را به هزارتوي درگيري مي‌كشاند و البته بازار دلايل و استدلال‌ها براي تخريب شخصيت طرف مقابل بسيار داغ بوده و طرفداران خاص خود را دارد. انتقادات اغلب به جاي اينكه لحظه‌اي به آنها فكر شود با اصطلاحات دندان‌شكني چون «اگر مردي بيا تو ميدان...» پاسخ داده مي‌شوند. اما محبوب‌ترين سبك در نزاع‌هاي ويرانگر سخن چندپهلو است. زيرا نه‌تنها در ابهام ايجاد شده همه‌چيز گنگ يا جور ديگري به نظر مي‌رسد بلكه كنايه هم مي‌تواند برداشت شود و احتمالا اين تنها احمق‌ها هستند كه گمان مي‌كنند متوجه منظور شده‌اند. اين خطاهاي مباحثاتي كه مي‌توانند از عادت‌هاي بد، عدم صداقت يا صلاحيت منشأ بگيرند، بيشترين نمود خود را غالبا در فضاهاي مجازي دارند، به اين خاطر كه در مكالمات شخصي اصولا صحبت‌هاي بي‌اصل و اعتبار فراموش خواهند شد ولي در مقابل، در اينترنت متن‌ها مكتوب و در اختيار عموم است و كاربران زمان طولاني‌تري در اختيار دارند تا گذشته را حفاري كرده و كلمات را تك به تك در ترازوي طلايي‌رنگ عدالت قرار داده و بي‌رحمانه قضاوت كنند. حال به اين آشفتگي‌ها ارتباط ناقص را هم اضافه كنيد، جايي كه نه سيگنال‌هاي كلامي و نه شنيداري مشخص است و مخاطب تنها مي‌تواند منظور را حدس بزند و اين مي‌شود دليلي ديگر بر رفتار بي‌رحمانه افراد در شبكه‌هاي اجتماعي. آنها بي‌گمان نتايج صدمات خود را نمي‌بينند دقيقا همانطور كه داوطلبان در آزمايش معروف ميلگرام درد شاگردان خود را نمي‌ديدند (آزمايش استنلي ميلگرام كه در آن اغلب شركت‌كنندگان حاضر مي‌شدند به ديگران شوك مرگبار الكتريكي را حتي گاهي با رغبت وارد كنند، هدف آزمايش به ظاهر تاثير اين شوك بر حافظه بيان شده بود ولي دراصل هدف نشان دادن نقش تعيين‌كننده مردم در رويدادهاي كشور بود.)

اين فضاهاي مجازي گسترش يافته، كه اغلب درگيري‌هاي اين روزها در آنها اتفاق مي‌افتد، كمك خود را با محكم‌تر كردن جبهه‌هاي درگيري از طريق مانو‌رهاي روانشناسي بر افراد ادا مي‌كنند. به اين خاطر كه نه‌تنها برنده شدن در پيش چشم افراد بي‌شمار از هر چيز ديگري واجب‌تر است بلكه به اين خاطر كه شبكه‌هاي اجتماعي در كاربران ايجاد دلبستگي مي‌كنند و انسان‌ها به‌طور طبيعي در چنين شرايطي نيازمند استقبال عمومي هرچه بيشتر از خود هستند. حال بعد از موشكافي دلايل وجود معضل نزاع و خشونت بهتر است به همان سوال كليشه‌اي خودمان بازگرديم. راه‌حل چيست؟ از نظر من نويسنده كوتاه آمدن گاه به گاه از مواضع‌مان مي‌تواند بهترين راه‌گشا باشد و از نظر روانشناسي اما شايد تنها دانستن ريشه‌هاي مشكل، كارساز و درمان‌كننده است و هزاران راه و ايده ديگر از جانب فيلسوفان و مفاخر و محققين و... در واقع بارها ايده‌ها داده شده ولي مشكلات همچون باكتري‌ها در حال پيشروي به سمت مقاومت هرچه بيشترند. شايد در اصل پيچاندن يك نسخه براي همگان است كه اين درد را مزمن‌تر مي‌كند.

گاهي تنها كافي است به مردم بگويي كه چه مي‌خواهي و بقيه كارها را به دست خودشان بسپاري. منبع: NZZ

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون