• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4646 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت

به‌ مناسبت همراهي نقاشان با نوازنده‌ها در پرفرمنس‌هاي سال 98

املت «نقاشي و موسيقي» در ماهي‌تابه پرفرمنس

فاروق مظلومي

 

نقاشي و موسيقي بسترهاي متفاوت براي عينيت يافتنِ ذهنيت هنري هستند. با اين تفاوت كه نقاشي كلاسيك به دليل اعتناي بيشتر به محتوا نسبت به موسيقي از فرم دورتر است و رويكرد بيشتري به معنا و فهم دارد. اين‌گونه است كه ما بعد از شنيدن يك آهنگ هرگز نمي‌گوييم اين آهنگ را فهميدم و معمولا ارتباط مشخص خودمان را داريم كه جنس اين ارتباط فهم و معني نيست. بديهي است كه بيشتر آثار فاخر موسيقايي و نقاشي مدرن قابليت تبديل به متن -توضيح با كلمات- را ندارند و ارتباط مخاطب با اين‌گونه آثار، انتزاعي‌تر از مثلا نقاشي رئال است. مثلا اگر بخواهيم حس‌مان را از آهنگ 
The Suspended Step of the Stork 
از «الني كارنديرو»  آهنــگساز شهير يوناني بيان كنيم قطعا اطلاق كلماتي مانند انزوا، تنهايي، تعليق براي اين آهنگ جامع و مانع نخواهند بود. گروهي از وفاداران تئوري هنر براي هنر معتقدند كه هنر امري مفهوم و قابل تاويل نيست و هنر اصيل را صرفا امري كنشي، «واكنش‌برانگيز» و قابل ارتباط مي‌دانند.  اين تفاوت آبجكتيو در هنرهاي مختلف باعث مي‌شود اتفاقي كه در هر ماده هنري مي‌افتد منحصر به آن هنر خاص مثلا نقاشي باشد و فرضيه‌اي وجود دارد كه اگر اتفاقي يكسان -سوژه- در دو ابژه متفاوت 
-مثلا موسيقي و نقاشي- افتاده باشد اصالت هنري هر دو اثر زير سوال است، چراكه خلق و آفرينش با يگانگي و تفاوت همراه است. زماني مي‌توانيم ادعاي توليد اثر هنري داشته باشيم كه آن اثر، جديد و غيرقابل بازتوليد باشد وگرنه كارمان در حوزه صنعت و مهارت باقي مي‌ماند. اين يادداشت فقط طرح بحث مي‌كند كه همراهي موسيقي و نقاشي با نام پرفرمنس -كه با پرفرمنس آرت كاملا متفاوت است- آيا يك اجراي هنري است كه منجر به خلق اثر يا فضاي جديد مي‌شود؟ آيا پرفرمنسِ نقاشي و موسيقي يك مديوم جديد هنري هست؟ آيا موسيقي در اين اجراها براي نقاش فقط يك بستر است يا محرك؟ قطعا همه نقاش‌ها در لحظات خلق اثر هنري از فضاي موسيقايي آتليه يا هر مكان ديگر دور نيستند و حتما يك نقاش ديواري حتي ناخودآگاه متاثر از صداي ترافيك اتوبان مجاور است. اما در اكثر اين اجراها شاهد هستيم كه نوازنده آهنگي از قبل ساخته شده را كاملا آگاهانه مي‌نوازد و نقاش هم در حالت خودآگاه با حركت‌هاي قلم و انتخاب رنگ‌ها شروع به ترجمه تصويري يا توليد كپي تصويري همان آهنگ مي‌كند. قبول كه رنگ‌ها موسيقي دارند و موسيقي‌ها رنگ،‌ اما اين مطلب در نقاشي انتزاعي نمود پيدا مي‌كند و كسي حالت رنگ‌ها و نحوه نقاشي را به نقاش منتزع يادآوري نمي‌كند، يعني نقاش خودش را با نوازنده هماهنگ نمي‌كند و فقط گاهي هماهنگي در تم آهنگ است. نقاش انتزاعي همان‌طور كه به بستر پارچه بوم توجه ندارد احتمالا به موسيقي هم بايد به عنوان يك بستر بي‌توجه باشد و تاثير موسيقي كاملا غيرمستقيم است. سوال اين است كه در اين فرآيند از پيش تعيين شده و آگاهانه و با هماهنگي ضرباهنگ نوازنده با ضربه‌هاي قلم نقاش، امكان توليد اثر هنري وجود دارد؟ علاوه بر اينها متافيزيك حضورِ مخاطب را هم در اين اجراها نبايد ناديده بگيريم. البته حضور اغلب مخاطب‌هاي پرفرمنس‌هاي نقاشي و موسيقي، با انگيزه ديدن نقاشي و شنيدن موسيقي است به هر حال توليد يك اثر نقاشي توسط دو نفر -نقاش و نوازنده- امر قابل تاملي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون