• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4648 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۷ ارديبهشت

سوگ و سوگواري؛ مجالي براي سازگاري

مواجهه با فقدان

سليمه دارمي

از دست دادن عزيزان، يكي از مهم‌ترين رويدادها در طول زندگي و رويارويي با آن از دشوارترين وظايف است. در حقيقت از دست دادن، تجربه گريزناپذيري است كه ما انسان‌ها با بالاتر رفتن سن‌مان به ‌طور قطع آن را لمس مي‌كنيم. اين روزها شيوع ويروس كرونا، تجربه وداع با عزيزان از دست ‌رفته را دشوارتر و گونه جديدي از سوگواري را ايجاد كرده است كه به‌نوبه خود آثار و پيامدهاي منفي قابل توجهي بر داغداران بر جاي مي‌گذارد. تجربه‌اي كه از آن تحت عنوان سوگ ابراز نشده، ياد مي‌شود و در حقيقت همان احساس فقدان بدون فرصت سوگواري علني و بهره‌مندي از حمايت ديگران است كه مي‌تواند فرآيند سوگ را عميقا مختل كند. طي كردن اين فرآيند به‌ شيوه‌هاي مرسوم در فرهنگ‌هاي گوناگون، سازوكاري ايمن در بهبودي و سلامت روان بازماندگان است. متاسفانه آنچه پس از همه‌گيري ويروس كرونا و مرگ‌وميرهاي ناشي از آن شاهد هستيم، شيوه‌اي جديد از سوگواري را به‌ دنبال داشته كه خود زمينه‌ساز بروز آسيب‌هاي رواني براي كساني است كه بر اثر اين بيماري، عزيزان خود را از دست داده و مي‌دهند، اما فرصت بهره‌مندي از حضور و حمايت نزديكان خود و برگزاري مراسم وداع با متوفيان را كه يكي از بهترين راه‌هاي مقابله با اندوه از دست دادن است، پيدا نمي‌كنند. حال كه امكان برگزاري مراسم رايج در شرايط عادي براي متوفيان امكان‌پذيز نيست شايد استفاده از فناوري‌هاي مدرن ارتباطي نظير تماس‌هاي تصويري فردي و گروهي و نيز حضور مجازي در كنار كساني كه روزهاي فقدان را تجربه مي‌كنند و همدلي با آنان به ‌شيوه‌اي جديد بتواند تسلايي بر غم و اندوه بازماندگان تلقي شود. بر اين اساس در نوشتار حاضر ضمن معرفي سوگ و سوگواري به مداخلات لازم در دوره داغديدگي به‌ طور كلي پرداخته مي‌شود. اميد است استفاده از اين مقال، فرصتي براي سازگاري بهتر با فقدان عزيزان و مجالي براي آرامش‌ يافتن در اين روزهاي سخت را فراهم آورد.

 

تجربه داغ‌ ديدگي

داغ‌ديدگي تجربه از دست دادن فردي عزيز بر اثر مرگ است. هنگام از دست دادن، احساسات شديدي سراغ‌مان مي‌آيند كه گويي تاكنون آنها را نمي‌شناختيم؛ احساساتي از جنس رنجي بي‌پايان كه باري سنگين‌تر از ظرفيت رواني‌مان بر ما تحميل مي‌كنند. واكنش ما در قبال اين ضايعه سوگ نام دارد كه در حقيقت «ناراحتي جسماني و رواني شديدي است كه كل وجودمان را تحت تاثير قرار مي‌دهد». از آنجايي‌كه سوگ مي‌تواند طاقت‌فرسا باشد در فرهنگ‌هاي گوناگون روش‌هايي براي پشت ‌سر گذاشتن ايمن اين دوره و غلبه بر شرايط بحراني پيش ‌آمده، ابداع كرده‌اند. در حقيقت «سوگواري نحوه ابراز افكار و احساسات فرد داغ‌ديده است» كه در بسترهاي فرهنگي مختلف، اشكال گوناگوني به خود مي‌گيرد. مراسمي چون جمع شدن اعضاي خانواده و دوستان، پوشيدن لباس سياه، شركت در تشييع جنازه و انجام يك دوره سوگواري مقرر شده با تشريفات خاص در بين جوامع و گروه‌هاي قومي بسيار متنوع است. اما هدف مشترك همه آنها اين است كه به افراد كمك كنند، سوگ خود را پشت ‌سر بگذارند و در دنياي بدون متوفي با زندگي كنار بيايند. بي‌ترديد سوگ و سوگواري به ‌رغم ارتباط نزديكي كه دارند، داراي تفاوت‌هايي هستند اما ما در زبان روزمره اين دو كلمه را به ‌صورت مترادف به‌ كار مي‌بريم.

 

فرآيند سوگ

فرآيند سوگ معمولا در 3 مرحله طي مي‌شود:

نخستين مرحله اجتناب نام دارد كه شامل شوك و ناباوري در برابر از دست دادن فرد متوفي است و ممكن است از چند ساعت تا چند هفته ادامه يابد. در حقيقت، احساس كرختي ناشي از اين مرحله، وظيفه بي‌هوشي هيجاني را برعهده دارد. در اينجا فرد با اولين تكليف سوگواري يعني آگاهي دردناك از فقدان بايد روبه‌رو شود. عدم رويارويي با اين شوك و گذار از آن ممكن است تا مدت‌ها(حتي ساليان سال) فرد را در انكار فقدان نگه دارد.

مرحله مواجهه كه طي آن فرد داغ‌ديده با واقعيت از دست دادن فرد عزيز مواجه مي‌شود و سوگ را خيلي شديد تجربه مي‌كند. در اين مرحله فرد سوگوار دچار واكنش‌هاي هيجاني شديدي مي‌شود كه از جمله آنها مي‌توان به گريه، اضطراب، غم، اعتراض، خشم، درماندگي، ناكامي، دست‌ كشيدن از فعاليت و حسرت كشيدن براي عزيز از دست ‌رفته اشاره كرد. برون‌ريزي‌هاي هيجاني در اين مرحله اگرچه بسيار تلخ و غيرقابل تحمل ارزيابي شدند اما به خودي خود، راهي براي آرامش يافتن تلقي مي‌شوند به ‌همين دليل نبايد مانع از بروز آنها در بازماندگان شويم.

مرحله سوم ترميم است كه با كاهش سوگ، توجه فرد به دنياي پيرامون بازمي‌گردد. سازگار شدن با فقدان كه در حقيقت با پذيرش از دست دادن به عنوان رويدادي گريزناپذير همراه است چيزي بيش از يك تكليف هيجاني دروني است. در اين مرحله فرد داغ‌ديده بايد با عوامل استرس‌زايي كه پيامدهاي ثانوي مرگ هستند نيز كنار بيايد؛ غلبه بر تنهايي، تسلط يافتن بر مهارت‌هايي كه فرد متوفي انجام مي‌داد، بازسازي زندگي روزمره بدون عزيز از دست‌ رفته و تجديد نظر در نقش‌هاي هويتي(به عنوان مثال مادري كه بر اثر از دست دادن همسر از اين به بعد بايد نقش پدر را براي فرزندان نيز ايفا كند) از جمله اين پيامدها هستند.

 

اهميت تسكين

طبق ديدگاه مدل فرآيند دوگانه مقابله با فقدان، مقابله موثر ايجاب مي‌كند كه افراد بين پرداختن به پيامدهاي هيجاني فقدان و توجه به تغييرات زندگي نوسان داشته باشند؛ موفقيت در اين فرآيند اثر ترميمي و شفابخش دارد. به عبارتي ديگر مواجه شدن با سوگ بدون رهايي از غم و ايجاد تسكين، عواقب جدي براي سلامت روان و جسم دارد. در اين‌ راستا فعاليت‌هاي ترميم‌گرا مانند ديدار با دوستان، مشاركت در فعاليت‌هاي اجتماعي و خدمات داوطلبانه، استرس و اندوه سوگ را كاهش مي‌دهد. همچنين در طول سوگواري، افراد نبايد از تجربه كردن هيجانات مثبت در كنار هيجانات منفي اجتناب كنند، چراكه شوخ‌طبعي و ابراز هيجانات مثبت مانند خنده و بهره‌گيري از لذت‌هاي زندگي مي‌توانند در مقابله با اندوه كمك ‌كنند.

در اين ميان نبايد از تفاوت‌هاي شخصي و موقعيتي غافل شد. به‌ عبارت ديگر طي كردن دوره سوگ تحت تاثير عوامل متعددي از جمله جنسيت، ويژگي‌هاي شخصيتي‌، راهبردهاي مقابله‌اي و زمينه‌هاي فرهنگي و مذهبي قرار دارد. در اين راستا، مردان در مقايسه با زنان معمولا كمتر ناراحتي و افسردگي خود را به‌ طور مستقيم نشان مي‌دهند و كمتر خواستار بهره‌مندي از حمايت‌هاي‌ اجتماعي مي‌شوند؛ اين امر خود مي‌تواند زمينه‌ساز بروز ناراحتي‌ها و آسيب‌هاي رواني بلندمدت شود و غفلت از آن آسيب‌زاست. همچنين كيفيت رابطه فرد سوگوار با متوفي، ناگهاني يا غيرمنتظره بودن مرگ، يا حادث شدن آن پس از يك بيماري طولاني، ماهيت رابطه از دست رفته و زماني كه مرگ اتفاق مي‌افتد ازجمله عوامل موثر بر چگونگي سازگاري با فقدان هستند.

آنچه اهميت دارد، آن است كه مقابله با فقدان به‌ تنهايي و بدون مداخلاتي براي سازگاري با شرايط پيش ‌آمده، مي‌تواند رهايي يافتن بازماندگان از غم و اندوه حاصله را بسيار دشوار كند. به همين منظور در ادامه به مهم‌ترين و موثرترين راه‌هاي مقابله با سوگ به ‌شيوه‌اي امن و سالم اشاره مي‌شود.

 

مداخله‌هايي براي داغ‌ديدگي

در اغلب موارد دريافت همدلي از سوي نزديكان، بازماندگان را قادر مي‌كند تا بر اندوه ناشي از سوگ غلبه كنند. با اين‌ حال معمولا تامين حمايت موثر كاري دشوار است. گوش دادن صبورانه و اطمينان دادن به داغ‌ديدگان از حضور داشتن در كنار آنها ازجمله بهترين روش‌ها براي كمك هستند. در اين راستا در سوگ‌هاي ناشي از كرونا كه فرصت حضور نزديك در كنار بازماندگان از بين رفته است، لزوم استفاده از تكنولوژي‌هاي مدرن ازجمله تماس‌هاي صوتي و تصويري فردي و گروهي براي تسلي بخشي به داغداران كاملا محسوس است. تمايل افراد به كمك گرفتن از شبكه‌هاي حمايتي مجازي خود و بهره‌مندي از مشاوره‌هاي فردي يا گروهي(سوگ‌درماني) غيرحضوري نيز مفيد خواهند بود.

در اين راستا توصيه‌هايي براي پذيرش و سازگاري با فقدان را مي‌توان به ‌صورت خلاصه اين‌گونه بيان كرد:

به خودتان اجازه دهيد، فقدان را احساس كنيد: به خود اجازه دهيد با كليه افكار و هيجان‌هاي مرتبط با مرگ روبه‌رو شويد. براي غلبه بر سوگ، تصميم آگاهانه بگيريد و بدانيد كه اين به گذشت زمان احتياج دارد.

حمايت اجتماعي را بپذيريد: در اوايل سوگ اجازه دهيد ديگران با آماده‌سازي و انجام كارهاي روزمره و همراهي به شما كمك كنند. جسور باشيد، آنچه نياز داريد را بخواهيد تا كساني كه دوست دارند به شما كمك كنند، بدانند چه كاري بايد انجام دهند.

در مورد روند سوگ واقع‌بين باشيد: انتظار تجربه هيجانات منفي(مثل غم، اندوه، گريه، خشم، بي‌قراري و...) را داشته باشيد و بدانيد اين هيجانات به مرور كاهش مي‌يابند اما گاهي حتي چند سال پس از مرگ دوباره پديدار مي‌شوند.

معنايي براي فقدان بيابيد: وقتي كسي را از دست مي‌دهيد، مهم‌ترين تكليف شما اين است كه معنايي براي اين فقدان بيابيد و خودتان را با آن واقعيت تطبيق دهيد و سازگار كنيد تا بتوانيد زندگي را ادامه دهيد. در بيشتر اوقات اين امر از طريق برگزاري مراسم سوگواري تسهيل مي‌شود.

سعي در فراموش كردن متوفي نداشته باشيد: رابطه خود و تجربياتي كه با متوفي داشته‌ايد را مرور كنيد و بپذيريد كه همچون گذشته نمي‌توانيد با او باشيد. براساس خاطرات مشترك‌تا‌ن، رابطه تازه‌اي برقرار كنيد و ياد او را زنده نگه داريد.

احساسات و عواطف خود را به ‌رسميت بشناسيد و ناديده نگيريد: از ابراز احساسات خود نهراسيد و اجازه دهيد در مواقع لازم درباره آنها با نزديكان خود حتي آنها كه همچون شما داغدارند، گفت‌وگو كنيد. به‌ عبارت ديگر با احساسات ناخوشايند خود مواجه شويد. در اين راستا سعي كنيد با اشيا، مكان‌ها و ساير نشانه‌هاي تداعي‌كننده فرد از دست ‌رفته روبه‌رو شويد. مواجهه با فقدان با كمك و اطمينان‌بخشي ديگران بسيار كمك‌كننده است.

سوگواري براي يك فقدان، تجربه‌اي شخصي است: درك اين امر مهم است كه شما بايد به شيوه خودتان با فقدان‌ها مقابله كنيد؛ حتي اگر اين شيوه كمي غيرمعمول در نظر گرفته شود اما بدانيد، تجارب هيجاني انسان‌ها در مواجهه با رويدادي يكسان ممكن است، متفاوت باشد.

برخي فقدان‌ها هيچ‌وقت به ‌طور كامل حل و فصل نمي‌شوند: در اين راستا مهم سازش ‌يافتن كافي با فقدان براي ادامه زندگي است. روياها، خاطرات و تداعي‌هايي كه سال‌ها بعد از وقوع فقدان احساس غمگيني را در ما همچنان زنده مي‌كنند، نادر نيستند. اين نوع بازگشت به گذشته كه از جنس دلتنگي است را نبايد نشانه ضعف خود بدانيد.

به محض آمادگي به فعاليت‌هاي جديد بپردازيد و روابط تازه‌اي برقرار كنيد: نقش‌هاي جديدي براي خود تعريف كنيد و براي ايفاي آنها آمادگي‌هاي لازم را بيابيد. از وقت گذراندن با دوستان و اعضاي خانواده نيز غافل نشويد.

گفتني است فقدان و سوگواري پس از آن تنها محدود به از دست دادن اشخاص نمي‌شود بلكه گاهي افراد چيزي را از دست مي‌دهند كه براي‌شان مهم است؛ جدايي يا به هم خوردن يك رابطه عاشقانه، از دست دادن شغل، از دست دادن سلامتي، از دست دادن دارايي، طلاق يا متاركه و... . با كمي اغماض مي‌توان مراحل فوق‌الذكر براي مواجهه با سوگ و سوگواري براي متوفي را به از دست دادن‌هايي از اين قبيل نيز تسري داد. آنچه مهم است، توجه به اين نكته است كه هر چه از دست دادن شديدتر باشد(نظير از دست ‌دادن‌ بر اثر حادثه، بيماري ناگهاني)، سوگ به‌ دنبال آن هم شديدتر خواهد بود. اگرچه زمان به‌ تنهايي براي كنار آمدن با سوگ كافي نيست و از شدت آن نمي‌كاهد اما گاهي متغير تعيين‌كننده‌اي براي سازگاري با شرايط جديد ناشي از فقدان است. در اين ميان توجه به اين نكته ضروري است كه شدت ملال و اندوه ناشي از سوگ با گذشت روزها و هفته‌ها به‌ تدريج كاهش مي‌يابد اما ممكن است به ‌صورت سينوسي بروز ‌كند؛ به ‌همين جهت اين اندوه به ‌نام موج‌هاي غم آني سوگ معروف است. اين موج‌ها معمولا در رابطه با فكر و يادآوري خاطرات فرد فوت شده بروز مي‌كند. به عبارتي بازماندگان با يادآوري خاطرات عزيز از دست رفته هيجاناتي منفي نظير احساس غم و اندوه شديد را تجربه مي‌كنند اما با فاصله گرفتن از آن خاطرات، دوباره آرام مي‌شوند و به اصطلاح به زندگي عادي بازمي‌گردند. به همين دليل اندوه ناشي از سوگ را سينوسي و داراي موج توصيف مي‌كنند.

غالبا انتظار مي‌رود، تجربه غم و اندوه ناشي از سوگ طي 3 تا 6 ماه پس از فقدان رو به كاهش گذارد در غير اين ‌صورت ادامه يافتن اين شرايط نياز به مداخلات روانشناختي را آشكار و ضروري مي‌كند. در كل همان‌طور كه اشاره شد، سوگواري سالم داراي مراحل خاصي است و سازگاري يافتن با فقدان، مستلزم طي كردن اين مراحل به ‌شيوه‌اي درست است. به‌ طور قطع استفاده از كمك‌هاي روانشناختي و دريافت همدلي‌هاي لازم از سوي اطرافيان يا همان شبكه‌هاي حمايتي بازماندگان به طي كردن اين دوران به‌ شيوه‌اي امن و آرام و به بهترين شكل ممكن كمك خواهد كرد. اميد است تلخي روزهاي سخت و طاقت‌فرساي سوگ با بهره‌گيري از توصيه‌هاي فوق آسان‌تر طي و سازگاري ايمن با اين پديده اجتناب‌ناپذير براي بازماندگان ميسر شود.

در اين نوشتار از منابع زير بهره گرفته شده است:

1- راهنماي تشخيصي و آماري اختلال‌هاي رواني، ويرايش پنجم، ترجمه دكتر فرزين رضاعي و همكاران (1393).

2- روانشناسي رشد، لورا برك، ترجمه دكتر يحيي سيدمحمدي 1395.

3- مجموعه كامل مهارت‌هاي زندگي، كريس ال.كلينكه، ترجمه دكتر شهرام محمدخاني 1396.

روانشناس باليني و كانديداي دكتراي تخصصي روانشناسي عمومي

 


براي محتضران

محسن آزموده|سخن گفتن از مرگ و ميرايي، در روزگار ما اگر هم به تابويي ناگفته بدل نشده باشد، دست‌كم بسيار كم شده است و همگان مي‌كوشند راجع به آن بسيار كم سخن بگويند. البته نوربرت الياس، جامعه‌شناس آلماني  معاصر در كتاب كوچك اما درخشان «تنهايي دم مرگ» (ترجمه فارسي از اميد مهرگان و صالح نجفي، تهران، 1384) يا به عبارت دقيق‌تر «تنهايي آنان كه مي‌ميرند» با بصيرتي مثال‌زدني مي‌گويد: «در آگاهي بشر، پنهان كردن و سركوب مرگ، يعني همان سركوب تناهي تكرارناپذير هر موجود بشري امري بس كهن است» اما سريعا مي‌افزايد: «در گذر زمان، نحوه پنهان كردن به شيوه‌اي خاص تغيير كرده است». او مي‌نويسد: «در اعصار پيشين، نسبت به امروز، مردن موضوعي بود كه به مراتب بيشتر در انظار عموم به وقوع مي‌پيوست. اكراه بزرگسالان از آشنا كردن كودكان با حقايق مربوط به مرگ در حكم شاخص‌ترين ويژگي نگرش امروزي به مرگ است. اين امر، خاصه به مثابه سركوب يا واپس‌راني مرگ در سطوح فردي و اجتماعي، شايسته توجه است». اين حذف آگاهانه (و شايد ناآگاهانه) مرگ از زندگي روزمره لاجرم به حذف محتضران يا كساني كه در حال مرگ هستند نيز منجر شده است: «تا پيش از اين، در سراسر تاريخ، هيچ‌گاه محتضران به سبك و سياقي چنين بهداشت از صحنه‌هاي اجتماعي حذف نشده‌اند؛ تا پيش از اين، هيچ‌گاه اجساد بشري به شيوه‌اي چنين بدون بوهاي زننده و به همراه تجهيزات فني‌اي تا بدين پايه كامل از بستر مرگ به سوي گور روانه نشده‌اند». 
اين «كناره‌گيري زندگان از افراد مشرف به موت و سكوتي كه به تدريج دور و برشان را فرا مي‌گيرد» در گفتارهايي كه اين روزها به ويژه درباره سوگواري بازماندگان متوفيان نوشته و گفته مي‌شود نيز وجود دارد. معمولا به اين پرداخته مي‌شود كه در قبال مرگ عزيزان چه كنيم و چگونه آن را تحمل‌پذير و قابل قبول ‌سازيم. انگار اين گفتارها نيز بار ديگر معطوف به زندگان هستند، بي‌توجه به آنكه كسي كه مرده يا قرار است بميرد نيز انساني است كه به همان اندازه ميل به بقا و آرزوي زندگي دارد. البته ترديدي نيست كه بايد زندگي كرد و به بقاي جامعه انديشيد. اما اين از وظيفه اخلاقي ما نسبت به آنها كه به هر دليلي روياروي مرگي قريب‌الوقوع و بسيار نزديك هستند، نمي‌كاهد. دست‌كم از اين حيث كه هيچ بعيد نيست به زودي خودمان يكي از آنها شويم. آن طور كه الياس مي‌نويسد: «احتضار و مرگ در جوامع پيشرفته بيش از هميشه از معرض ديده‌ها پنهان مي‌شود. در گذشته هيچ‌گاه آدميان چنين بي‌سر و صدا و تحت تدابير بهداشتي كه امروزه در جوامع توسعه يافته مي‌بينيم، نمي‌مردند و وضع و حال اجتماعي هيچ جامعه‌اي در گذشته تا بدين پايه به غربت و تنهايي افراد دامن نمي‌زده است.» وضعيت كرونايي امروز اين حقيقت را بيش از پيش آشكار كرده كه در كنار انديشيدن به راه‌هايي براي التيام خاطر بازماندگان فرد متوفا از طريق تاكيد بر ضرورت سوگواري و روش‌هاي مناسب برگزاري آن، بهتر است به خود محتضران نيز انديشيد، آنها كه بسيار واقعي‌تر از بقيه مي‌ميرند و شايد بيش از بقيه نياز به التيام خاطر داشته باشند، دست‌كم براي ثانيه‌هاي واپسين.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون