• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4659 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۲ خرداد

ادامه از صفحه اول

حرمت انسان و  نيست‌انگاري

يك بشردوست به شمار مي‌آيد. نمي‌خواهم بگويم او «اومانيست» است زيرا از اومانيسم در دوره مدرن معناي ضدبشري هم مي‌تواند مستفاد شود. انسان مورد نظر ملكيان، انساني گوشت و پوست و استخوان‌دار است كه در كره خاكي با همه مشكلات و معضلات و موانع و محدويت‌ها زيست مي‌كند نه انسان فلان كشور يا فلان قاره. به همين سبب، او با ناسيوناليسم، پان‌ايرانيسم، شؤونيسم، راسيسم، جريان‌هاي قائل به اصالت هويت و قوميت كه برخي در داخل كشور ترويج و تبليغ مي‌كنند و درباره‌شان كتاب‌هاي حجيم و قطور اما فاقد فكر و ملال‌آور مي‌نويسند، رابطه حسنه‌اي ندارد. او با انسان، فرد انسان، فارغ از هر گونه نژاد و رنگ و زبان و قوميت و جنسيت و مذهب سر و كار دارد و به انسان اداي احترام مي‌كند و بزرگش مي‌دارد. او مانند گابريل مارسل، يكي از فيلسوفان محبوبش دوست دارد آدميان با عشق و وفا و ايمان و اميد با همديگر زندگي كنند. از نظرگاه او، داشتن استعداد و نبوغ و پشتكار در عالم فكر و نظر و عرضه تفكرات فلسفي و ادبي بسيار مهم در كتاب‌هايي بسيار گرانقدر به ميزان خلق و خوي بشردوستانه يك فرد مي‌تواند ارزشمند باشد. بدون زيستن با معيارهاي عالي اخلاقي، عرضه بهترين نظريه‌ها و ايده‌ها و انديشه‌ها ثمري جز افزودن بر انبوه نظريه‌ها و انديشه‌هاي پيشين نخواهد داشت. هر وقت به ملكيان فكر مي‌كنم اين گفته كانت در ذهنم حاضر مي‌شود: چه سود از همه اين زحمت‌ها و نزاع‌ها در عالم نظر اگر از مهر و رأفت قلبي ما كاسته شود. علاوه بر آن، ملكيان به وحدت نظر و عمل باور دارد. شيوه زندگي يا نحوه حيات يك انسان از طرز نگرش و بينش او ناشي مي‌شود. نمي‌توان گفت كسي اخلاقا انسان بدي است اما فلسفه‌اش خوب است و به عكس. فلسفه خوب، انسان را خوب مي‌كند و فلسفه بد، بد. او مي‌گويد من اول زندگينامه فيلسوفان را مطالعه مي‌كنم و بعد به فلسفه‌شان علاقه‌مند مي‌شوم يا بي‌علاقه. اول سبك و شيوه زندگي متفكران را مي‌بينم و بعد تفكر فلسفي‌شان مرا جذب مي‌كند يا نمي‌كند. طبيعتا اين امر درباره خود ملكيان نيز صدق مي‌كند: تا آنجا كه من مي‌شناسم او صادقانه و شرافتمندانه و كريمانه زندگي مي‌كند و همان‌گونه زندگي مي‌كند كه مي‌انديشد و همان‌گونه مي‌انديشد كه زندگي مي‌كند. نديده‌ام در مقام گزارش و نقد آراي ديگران از جاده انصاف و عدالت و مروت خارج شود. نديده‌ام در برابر منتقدان و مخالفانش سخن تند و درشت و ناسزا بگويد. نديده‌ام با كبر و غرور روشنفكران ديگر را عامي و بي‌سواد بخواند. در كنار اينها، ملكيان روشنفكري تجدد خواه است، يعني مدرنيته و محصولات و دستاوردهاي آن را مي‌پذيرد و مي‌پسندد و از اصل عقلانيت و شك‌ورزي و نقد و انتقاد طرفداري مي‌كند. حال پرسش اين است كه در زمانه ما اين انديشه و عمل ملكيان چه معنا و مفهوم و چه فايده و تاثيري مي‌تواند داشته باشد؟ انديشه و عمل اخلاق‌مدار ملكيان با بنيادها و پيامدهاي مدرنيته، از جمله خودبنيادي و نيست‌انگاري، سازگار است يا ناسازگار؟ انديشه و عمل انسان‌دوستانه او در اين دوره مدرن كه با خود موضوعي بشر (سوبژكتيويته) و به تبع آن نيست‌انگاري (نيهليسم) مشخص مي‌شود چه اثري مي‌تواند داشته باشد؟ آيا مي‌تواند از چنان عمق و اصالتي برخوردار باشد كه به مثابه آنتي‌تزي در برابر نيست‌انگاري غالب طرح شود؟ به ديگر سخن، سوال اين است كه در زمانه‌اي كه انسان به سوژه خودبنياد و خودراي و خودبين بدل شده است، خود را بنده و آفريده هيچ خدايي نمي‌داند و خود را صاحب و مالك همه موجودات تلقي مي‌كند، چگونه مي‌توان انديشه و عمل اخلاق محور و بشردوستانه داشت؟ مبناي اخلاق بشردوستانه در زمانه عاري از هر گونه بنياد و ملاك ثابت و عاري از هرگونه حقيقت چيست؟ وقتي الوهيت پنهان شده و انسان ديگر نه تنها در جست‌وجوي او نيست بلكه خود باعث و عامل فرار اوست، پايه و اساس اخلاق بشردوستانه چه مي‌تواند باشد؟آيا خودبيني و خودخواهي و خودمختاري انسان مدرن مي‌گذارد كه وقعي به اخلاق بشردوستانه بگذارد؟ آيا «ديگري» كه مبناي اخلاق بشردوستانه است جايي در انديشه و عمل مدرن دارد يا هر چه هست خودمحوري و خودپسندي است؟ جواني از متفكر بزرگ قرن بيستم پرسيده بود كه چه وقت كتابي در اخلاق خواهيد نوشت؟ پاسخ آن متفكر بسيار مبهم است؛ اما ظاهرا فيلسوف قرن بيستم، قرن مصايب و فجايع عظيم ازجمله دو جنگ جهاني خانمانسوز، نمي‌تواند كتابي در اخلاق بنويسد.


به اميد پايان پس‌لرزه‌ها نباشيد 

اساسا مساله‌اي حس نمي‌شود تا به آن بودجه اختصاص دهند. به نحوي كه هر گونه صرف سرمايه درباره هر نوع كار‌هاي پايشي و علمي براي تشخيص ميزان واقعي خطر و ابعاد رخداد بزرگ‌تري كه هر آن ممكن است به صورت يك زلزله شديد رخ دهد، به صورتي تصور مي‌شود كه از دست دادن بيهوده منابع است و طبيعي است كه «چرا پول‌مان را دور بريزيم؟» يك راه آن است كه با همكاري‌هاي بين‌المللي كمبودهاي مطالعاتي را جبران كنيم، اما ما تحت تحريم‌هاي شديد امريكا هستيم و اگر كشورهاي ديگر خواسته باشند با ما كار كنند، حتي در كشور‌هاي دوست‌مان نيز ملاحظاتي براي همكاري با ايران به دليل احتمال تحريم‌هاي امريكا در نظر مي‌گيرند و اين نشان مي‌دهد كه اكنون بايد به توان و امكانات داخلي توجه دوچندان بكنيم. به باور نگارنده بايد براي سناريو‌هايي پيچيده و آنكه مردم در شهر بزرگي مثل تهران، دقيقا هنگام زلزله شديد چه كار بكنند يا مسوولان بخش‌هاي مختلف، بر اساس چه دستورالعمل‌هايي اقدام كنند، بايد كارهاي دقيقي براي توليد محتوا صورت گيرد كه البته مستلزم داشتن و صرف بودجه است.   زلزله بزرگ در تهران به احتمال زياد يك‌سري پيامدهاي زنجيره‌اي مانند آتش‌سوزي، ناامني، متلاشي شدن شيرازه امور، خرابي‌هاي و آسيب‌هاي ثانويه ناشي از پس‌لرزه‌ها خواهد داشت. همچنين مشكلات مضاعفي از بخش‌هاي آسيب‌پذيرتر شهر براي ساير بخش‌ها ايجاد خواهد شد. مثلا مناطق مركزي و جنوب تهران در صورت وقوع زلزله بزرگ، خرابي بيشتري متحمل مي‌شوند و اين مشكل‌هاي ناحيه‌اي مي‌تواند منشا مشكل براي ساير مناطق شهر شود. همچنين مناطق حاشيه‌نشين در صورتي كه از زلزله دچار آسيب شوند، مي‌توانند براي محله‌هاي داخل شهرها مساله امنيتي درست كنند. اكثر مراكز درماني تهران، تقريبا در يك محور و كريدور شمالي- جنوبي توزيع شده‌اند، ولي تهران با توسعه نامتوازن در حدود 50 ساله اخيرش به شهري با كشيدگي شرقي- غربي تبديل شده است. اگر در مناطق غربي و شرقي پايتخت خرابي‌هاي ناشي از زلزله رخ دهد، بايد بيماران و آسيب‌ديدگان را به مراكز درماني واقع در محور شمالي – جنوبي مركز شهر بياوريد. همين مساله، بر بار مشكلات اضافه مي‌كند. اگر در روز زلزله رخ دهد، چهار ميليون جمعيت اضافه هم كه براي كار به تهران مي‌آيند و جمعيت روزانه تهران را به حدود 13 و نيم ميليون در روز مي‌رسانند به مشكلات ناشي از زلزله اضافه مي‌كنند. اگر شب زلزله رخ دهد، جمعيتي كه خواب هستند، آسيب مي‌بينند، و اين موضوع نوع ديگري از احتمال آسيب را ايجاد مي‌كند.  البته وضعيت تهران و اطراف آن در حوزه تعداد ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري بهتر از ساير نقاط كشور است. اما با اين حال اگر بخواهيم به اين سوال پاسخ دهيم كه آيا همه داده‌هاي زلزله‌ها متناسب ثبت و ضبط شده و مي‌شوند؟ بايد بگوييم نه. دلايل اين اتفاق كم بودن تعداد ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري، به‌روز نبودن سامانه پردازش اطلاعات ثبت شده و همچنين ارايه نشدن اين اطلاعات با فرمت يكسان و استاندارد جهاني است.  همه اينها كارهايي است كه تا سال ۲۰۰۰ در امريكا و تا سال ۲۰۱۰ در چين و تا سال 2018 در اتحاديه اروپا انجام شده است. در واقع اين كشورها، پوشش كامل و جامع ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري را راه‌اندازي كردند. در امريكا و چين مشكل كمتر بوده است، چراكه در داخل يك كشور توسعه پايش لرزه‌اي انجام شده، ولي در اتحاديه اروپا بايد روي توسعه شبكه‌ كشورهاي مختلف عضو اتحاديه اروپا يا اروپايي ولي همكار با اتحاديه اروپا كار مي‌كردند كه اين كار تا سال 2018 تا حد زيادي براي استاندارد‌سازي سامانه پايش داده‌ها در سطح قاره اروپا (مشتمل بر كشور تركيه) انجام شد. اين در حالي است كه ما چنين پوشش كاملي در تهران هم نداريم. به همين دليل است كه در مرحله نخست بايد پوشش يكنواخت و استانداردي از ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري در سراسر كشور ايجاد كنيم تا كوچك‌ترين لرزه، ثبت و ضبط شود. در اين ميان، داده‌هاي ثبت شده توسط ايستگاه بايد در سامانه‌اي به ‌صورت برخط ثبت شود. همچنين اين داده‌ها در سراسر كشور بايد با فرمت يكسان و جهاني ثبت شده تا امكان تبادل آن در داخل و با دنيا به راحتي وجود داشته باشد. در حال حاضر چنين اقداماتي در كشور انجام نشده است. پوشش ايستگاه‌هاي لرزه‌نگار و سرعت‌نگار در ايران حدود ۱۳۰ ايستگاه است كه بر اساس ارزيابي كه قبلا صورت گرفته، براي پوشش متناسب در كل كشور به چيزي حدود ۴۵۰ ايستگاه نياز است. همچنين در كشور، ۱۱۰۰ ايستگاه شتاب‌نگاري وجود دارد كه شايد از اين تعداد كمتر از ۵۰ ايستگاه به‌ صورت آنلاين كار مي‌كنند. در حالي كه بايد همه اين ايستگاه‌ها به ‌صورت آنلاين (برخط) كار كنند. البته علاوه بر اين، تعدادي ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري نيز به صورت شبكه محلي در محدوده محور و مخزن سدهايي مانند سد كرخه، كارون1، گتوند و رودبار لرستان نصب شده است تا زلزله‌هاي القايي احتمالي ناشي از آبگيري سد‌ها را پايش كند. ضمنا حدود ۱۰۰ ايستگاه شتاب‌نگاري در محل محور سدها نصب شده است. اگر ما تعداد ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري را به تعداد استاندارد و ايده‌آل برسانيم و كيفيت ثبت انتقال و پردازش داده‌هاي‌مان با استانداردهاي بين‌المللي هماهنگ شود، باعث مي‌شود تا بررسي‌ها و تحقيقات در حوزه زلزله با كيفيت بالاتري انجام شود. همچنين مي‌توان سامانه هشدار سريع زلزله و فعاليت‌هاي مربوط به پيش‌بيني زلزله را توسعه داد و با اندازه‌گيري برخط تغييرات احتمال زلزله‌هاي بعدي و بزرگي آنها را پيش‌بيني احتمالي كرد.

اعتراضات آبان و حق مردم

از اين ‌رو ما در نظامي اسلامي موظفيم حقوق شهروندي و كرامت انساني افراد را تمام و كمال و بدون هر گونه تعرضي رعايت كنيم. مسوولان بايد بدانند كه در اخلاق و رفتار و تصميم‌گيري‌هاي خود، نه حق دارند و نه مي‌توانند به مردم ظلم كرده و به حقوق آنان تجاوز كنند، به‌ويژه اخلاق و رفتاري كه نشات‌ گرفته از تبعيض و بي‌عدالتي باشد. اگر چنين تفكري ميان مسوولان وجود داشته باشد، آنان خود را موظف به پاسخگويي مي‌دانند؛ چرا كه به خوبي پذيرفته‌اند مشروعيت حاكميت به مردم بستگي دارد و بنابراين كسي حق تعدي به حق و حقوق آنان را نخواهند داشت. نكته سوم آن است كه مسوولان بايد بدانند هرگاه تصميمي اتخاذ كردند و اقدامي انجام دادند كه منجر به كاهش اعتماد عمومي به نظام حكمراني شد، بدون حرف پس و پيش، آن اقدام و تصميم محكوم به شكست است؛ بنابراين فقط و فقط بايد در مسيري حركت كنند كه موجب تقويت پيوندها و پل‌هاي ارتباطي ميان مردم و حاكميت مي‌شود، نه اينكه تصميم بگيرند و حكمي دهند كه نه‌تنها در اين مسير نباشد، بلكه به ‌طور تمام و كمال موجبات بروز چالش‌هاي جدي در روابط ميان دولت و ملت شود. با اين حال ممكن است در پاره‌اي از موارد وضعيتي ايجاد شود كه نه مطلوب و خواست حكمرانان است و نه مردم و اين چهارمين نكته است. در چنين شرايطي به‌ طور تمام و كمال نمي‌توان حكومت را مقصر دانست، همان طور كه نمي‌توان مردم و معترضان را مقصر دانست. مانند آنچه در جريان اعتراضات دي‌ماه 96 و آبان‌ماه 98 رخ داد. اتفاقات رخ داده و شرايط ايجاد شده مطلوب هيچ فرد و گروهي نبود ولي حكمرانان بايد بدانند كه در چنين شرايطي وظيفه دارند كه امكانات و شرايط لازم براي بروز نارضايتي عمومي را فراهم كنند ولي متاسفانه در پاره‌اي از موارد نهادها به ‌جاي عمل به اين مهم در مسيري حركت مي‌كنند كه به خودي خود به اين نارضايتي‌ها دامن مي‌زند و در نتيجه شرايطي ايجاد مي‌شود كه از آن به‌عنوان شرايط امنيتي ياد مي‌شود. شرايطي كه در نتيجه آن حقوق عموم جامعه با خطراتي مواجه مي‌شود. پنجمين نكته مربوط به زماني كه شرايط اصطلاحا امنيتی مي‌شود. نهادها در چنين مواقعي موظفند با نهايت انصاف و عدل با مردم برخورد كرده و كرامت و حقوق آنان را تمام و كمال حفظ كنند و اگر جايي بر اثر عواملي متغير شرايط به گونه‌اي تغيير كرد كه اين اتفاق رخ نداد، اگر قصور و اشتباهي داشته‌اند، بايد از اشتباهات خود عذرخواهي كنند و اگر قصوري مرتكب نشدند، بايد تك‌تك عومل و متغيرها را به ‌صورت صريح و شفاف براي مردم تشريح كنند و اگر چنين نكردند و فضا و ذهن مردم را در هاله‌اي از ابهام قرار دادند، بدانند كه با دست خود فضايي ايجاد كرده‌اند براي گسترش شايعات كه نتيجه‌اش چيزي نيست، جز بي‌اعتمادي هرچه بيشتر به دستگاه حاكمه و افزايش نارضايتي عمومي. صراحت و شجاعت و صداقت با مردم عاملي است كه اگر به‌صورت تمام و كمال وجود داشته باشد، مي‌تواند حتي ناراضيان را نيز با مسوولان همراه كند ولي اگر به موقع سخن نگويند و اقدام نكنند و شفاف‌سازي نكنند، اعتماد عمومي از آنچه امروز شاهدش هستيم هم كمتر خواهدشد. اين رفتار دقيقا همان چيزي بود كه ما در مجلس دهم به آن اعتراض كرديم و اين اعتراض را هم به گوش وزارت كشور و هم ساير نهادهاي دخيل رسانديم و خواستار ايجاد شفافيت براي مردم شديم. ما گفتيم اگر شفافيت ايجاد نشود و آمار به مردم گفته نشود، فضايي ايجاد مي‌شود كه موج‌هاي بيگانه به ‌خوبي بر آن سوار خواهند شد و در اين نارسايي اطلاعات، قطعا بخشي از مردم نيز با آنان همراهي خواهند كرد. اينها را گفتيم و هنوز هم مي‌گوييم و اميدواريم مسوولان به آن تن دهند چرا كه اگر شرايط به همين منوال ادامه پيدا كند، بحران پشت بحران خواهيم داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون