• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4672 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱ تير

سياه‌چاله كار اجباري كودكان

رزا همتي

آيا خانواده‌ها در سياه چاله‌هاي عصر سرمايه‌داري اطلاعاتي مي‌افتند؟ آيا آينده كودكان در سياه‌چاله‌هاي فقر و محروميت اجتماعي تباه مي‌شود؟
مانوئل كاستلز، جامعه‌شناس معاصر معتقد است در عصر كنوني، ساختار سرمايه‌داري و گسترش اطلاعات‌گرايي دو فرآيند جدايي‌ناپذير از يكديگر هستند كه شكل جديدي از روابط ميان اقتصاد، دولت و جامعه را پديد آورده‌اند. او از جامعه متكي به اطلاعاتي سخن مي‌گويد كه در شكل كنوني خود سرمايه‌داري است؛ مهم‌ترين عامل تاريخي‌ كه پارادايم تكنولوژي اطلاعات را شتاب مي‌بخشد و شكل‌هاي اجتماعي وابسته به آن را ايجاد مي‌كند. از اين‌ رو كاستلز نظام تكنولوژيك اقتصادي جديد را سرمايه‌داري اطلاعاتي ناميد. 
او با تاكيد بر ويژگي‌ها و تجليات فرهنگي - نهادي جوامع، براي توضيح ظهور نابرابري، قطب‌بندي اجتماعي، فقر و بي‌نوايي مي‌نويسد: «جهاني‌شدن به گونه‌اي گزينشي، با شمول و حذف بخش‌هايي از اقتصادها و جوامع به درون و بيرون از شبكه‌هاي اطلاعات، ثروت و قدرت كه ويژگي‌هاي اين نظام جديد و غالب است، به پيش مي‌رود. فردي شدن كار، كارگران را به حال خويش رها مي‌كند تا هر يك سرنوشت خود را در برابر نيروهاي پيوسته متغير بازار رقم بزنند. بحران دولت - ملت و نهادهاي جامعه مدني - كه در عصر صنعتي شكل گرفته‌اند - ظرفيت نهادي اصلاح نابرابري‌هاي اجتماعي ناشي از منطق نامحدود بازار را از بنيان سست مي‌كند. در منتهي‌اليه اين طيف همچون در برخي دولت‌هاي آفريقايي يا امريكاي لاتين، دولت كه ديگر خصلت نمايندگي خود را از دست داده است، غارتگر ملت خود مي‌شود». اما كاستلز معتقد است اين فرآيند تنها نابرابري و فقر را موجب نمي‌شود، بلكه در اين فرآيند ما شاهد حذف اجتماعي مردم و سرزمين‌هايي هستيم كه از ديدگاه منافع مسلط بر سرمايه‌داري اطلاعاتي، غيرضروري و از منطق سرمايه‌داري خارج شده‌اند و نقش و كاركردي براي رسيدن به اهداف سيستم حاكم ايفا نمي‌كنند. اين فرآيند چندساحتي و گسترده حذف اجتماعي به شكل‌گيري چيزي مي‌انجامد كه كاستلز آن را سياه‌چاله‌هاي عصر سرمايه‌داري اطلاعاتي ناميده است.
به موجب تاثيرات گسترده سرمايه‌داري متكي به اطلاعات در فرآيندهايي چون توليد دانش، اقتصاد و نظام بازار، قدرت سياسي، رسانه و... همچنين مشاهده رشد عنان گسيخته فقر و محله‌هاي فقيرنشين، توجه به وضعيت كودكان به عنوان آسيب‌پذيرترين و كوچك‌ترين عضو اين اجتماعات كه در اين گرداب با آسيب‌هاي جدي مواجه خواهند شد، ضروري است. كودكان در اين جريان نابرابر و تبعيض‌آميز از بسياري فرصت‌ها و امكان بروز توانايي‌ها و شايستگي‌ها محروم خواهند شد كه نتيجه آن چيزي نيست جز بازتوليد فقر، حذف اجتماعي و جاودانگي محروميت و مطروديت.
در چنين جهاني، وضعيت كودكان بيش از هر طبقه و جايگاهي نگران‌كننده است، چرا كه به دليل انحصار سرمايه، بيكاري گسترده، فردگرايي اقتصادي و افتادن بار تمامي مسووليت‌ها بر دوش نهاد خانواده، خانواده‌ها قادر به تامين مايحتاج زندگي و برطرف ساختن نيازهاي اساسي خود و كودكان نبوده و سرنوشت كودكان را از سنين پايين با كار زودهنگام و اجباري گره مي‌زنند كه به دليل بي‌دفاع بودن و ناآگاهي از حقوق‌شان بيشتر در معرض آسيب‌هاي اجتماعي مانند اعتياد و فحشا قرار مي‌گيرند. همچنين به دليل ويژگي‌هايي كه در بالا اشاره شد و اجراي راحت‌تر دستورات، كارفرمايان از كودكان كار نسبت به بزرگسالان، حتي با دستمزدي مشابه، استقبال بيشتري مي‌كنند از اين ‌رو كودكان در دام شبكه‌هايي مي‌افتند كه از آنان به عنوان ابزاري سهل‌الوصول در جهت رسيدن به سودهاي هنگفت اقتصادي استفاده مي‌كنند. چنانكه يونيسف از وجود ميليون‌ها كودك كار در سراسر جهان خبر مي‌دهد كه آمار آن حدود 168ميليون كودك كار 5 تا 17 سال تخمين زده شده است. همچنين يونيسف در يك تقسيم‌بندي نسبتا تقليل‌گرايانه‌ كار كودك را در 3 حوزه كلي از هم تفكيك كرده است؛ كار بدون مزد در داخل خانواده (كشاورزي، شباني، نجاري و سراجي)، كار در درون خانواده اما بيرون از منزل (كشاورزي فصلي، خدمات خانگي و...) و در آخر كار بيرون از خانواده كه به كار گمارده شدن توسط ديگران را شامل مي‌شود.
از سويي با گسترش فعاليت‌هاي اقتصادي جهاني، به‌كارگيري كودكان در كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته در بخش‌هاي صنعتي و توليدي با دستمزدهاي ناچيز و پايين نگه داشتن هزينه‌هاي توليد، سود و درآمد هنگفتي را عايد توليدكنندگان و بازارهاي جوامع مرفه مي‌كند. با وجود انتقادات و محدوديت‌هاي استخدام كودكان در عرصه‌هاي مختلف، كار كودك و شيوع آن در جهان متوقف نشده و گاه صورت آن تغيير پيدا كرده يا پنهان شده است. به اين معنا كه در كنار كار مستقيم و غيرقانوني كودكان در بخش كشاورزي و صنعت و... شبكه‌اي به وجود آمد كه در آن كودكان گاه مستقيما براي كارفرمايان اصلي مشغول به كار نيستند بلكه شبكه‌هاي پيمانكاري فرعي ايجاد شده كه به عنوان واسط ميان كودكان و كارفرمايان اصلي فعال هستند. براي مثال كودكان زباله‌گردي كه به دست پيمانكاران به جمع‌آوري و تفكيك زباله در شهر گمارده مي‌شوند، كودكاني كه در خيابان‌ها مشغول جاروكشي هستند و توسط شركت‌هاي پيمانكاران شهرداري به‌ كار گرفته مي‌شوند و كودكاني كه در دام شبكه‌هاي قاچاق و فروش مواد مخدر گرفتار شده و به عنوان خرده فروش در محلات و پارك‌ها براي فروش و توزيع مواد گمارده مي‌شوند. در مناطق روستايي نيز گاه كودكان به كارهاي دستي همچون بافندگي فرش مشغولند و توزيع‌كنندگان، فرش و ديگر مصنوعات دستي را از آنها با قيمت ناچيز خريداري كرده و آن را به دست تاجران فرش و صنايع دستي مي‌سپارند به عبارتي به دليل گسترش فقر و بيكاري خانواده‌ها خصوصا خانواده‌هاي پرجمعيت كودك‌شان را به چشم نان‌آوران خانه مي‌بينند و آنان را وادار به كار بيرون از خانه مي‌كنند كه شامل دستفروشي در خيابان، تكدي‌گري، شست‌وشوي ماشين‌ها، واكس زدن و... به صورت شخصي نيز مي‌شود.
همچنين، كودكان در برخي موارد به كارهاي سخيف و هولناك نيز دست مي‌زنند كه از جمله مي‌توان به جمع‌آوري و قاچاق استخوان در برخي مناطق مانند كابل اشاره كرد كه در آن كودكان استخوان‌ها را جمع‌آوري كرده و به دلالان مي‌فروشند. يا تن فروشي كودكان كه سلامت جسماني و رواني كودكان را به خطر انداخته و آنان را در معرض بيماري‌هاي جدي بسياري قرار مي‌دهد. نمونه‌ ديگر كار اجباري كودكان توسط خانواده‌ها، كار به عنوان «استهلاك قرض» است كه نمونه بارز برده‌داري نوين محسوب مي‌شود. اين نوع بردگي به ازاي پرداخت بدهي زماني رخ مي‌دهد كه كودكان در ازاي پرداخت بدهي خانواده به ديگري فروخته شوند يا در ازاي تضمين پرداخت بدهي گرو گذاشته شوند كه پس از آن كودك در كارهاي مختلف به‌ كار گرفته مي‌شود تا قرض خانواده پرداخته شود.
در عصر پيش ‌رو، ريشه بهره‌كشي و سوءاستفاده از كودكان را بايد در ساز و كاري جست كه منجر به محروميت، فقر گسترده و ظهور نابرابري در جامعه شده است. ساز و كاري كه قدرت و ثروت را انحصاري و محله‌هاي فقيرنشين را تبديل به ابرشهرهايي كرده است كه به حاشيه شهرهاي بزرگ رانده شده‌اند. ساز و كاري كه خانواده‌ها را به دليل فقر و نداري نكوهش مي‌كند و بينوايي‌شان را به عاملان فردي تقليل مي‌دهد، فقرا را مسبب بدبختي‌شان و ناشايست در برخورداري از فرصت‌هاي برابر مي‌پندارد و تمام مسووليت‌ها را به دوش آنان مي‌افكند. در اين ساز و كار خانواده‌ها مجبورند براي تامين حداقل نيازهاي انساني، يا كودكان خود را براي كار كردن به خيابان‌ها بفرستند، يا آنها را بفروشند يا بسان كالايي به ديگري واگذار كنند. از سويي كودكان كه برخورداري از فرصت‌هاي برابر آموزشي، فرهنگي، اجتماعي را ناممكن و محال مي‌بينند، خود به عاملاني تبديل مي‌شوند كه براي رهايي از فقر و بي‌عدالتي، فرجام خود را با مرگ پيوند مي‌زنند (كه متاسفانه نمونه آن را در جاي ‌جاي ايران در اين روزهاي اخير مشاهده كرديم.)
قرار گرفتن كودكان در سيا‌ه‌چاله فقر و كار اجباري آنان را از حقوق برابر با همسالان، عدالت آموزشي، سلامت جسم و روان و حق كودكي بي‌نصيب ساخته و سرنوشت آنان را با انزوا و طرد از جامعه گره مي‌زند. آنان به دليل مشاهده فرسنگ‌ها فاصله طبقاتي و اجتماعي ميان خود و همسالان، بيرون آمدن و رها ساختن خود از سياه چاله فقر را ناممكن و نشدني تلقي مي‌كنند و براي رسيدن به اهداف و اميال خويش، ابزارهايي را برمي‌گزينند كه با هنجارهاي جامعه ناسازگار و ناهمخوان است از اين رو جامعه مهر بزهكار را بر پيشاني كودك حك كرده و آينده‌اش را مملو از تباهي مي‌سازد. اعتياد به مواد مخدر، بزهكاري، دزدي، فحشا و قانون‌شكني، كودكان را به وضعيتي مي‌كشاند كه از دست دادن هميشگي حقوق اوليه اجتماعي جزو لاينفك آن است.
بنابراين گير افتادن در سياه‌‌چاله‌هاي عصر سرمايه‌داري اطلاعاتي، حذف اجتماعي مردم و مناطقي را در پي دارد كه از مدار اقتصاد و نظام بازار خارج شده‌اند. تراكم اين سياه‌چاله‌ها و قدرت ويرانگر آن شرايطي را پديد مي‌آورد كه عبور و خروج از آن به آساني ميسر نيست و نتيجه آن چيزي نيست جز بازتوليد حذف مردم و مناطقي كه گويي هرگز وجود نداشته‌اند، حاشيه شهرهاي بزرگ يا مناطقي كه امروز به دليل بي‌آبي‌ و خشكسالي از رونق افتاده‌اند، ديگر موثر نيستند و كاركردي براي منطق سرمايه‌داري ايفا نمي‌كنند و همچنين مكان‌هايي كه به دليل تدابير سياسي - امنيتي محروم نگه داشته شده و به حاشيه رانده شده‌اند. از نظر كاستلز، دليل آنكه چرا مردم و برخي از سرزمين‌ها وارد سيا‌چاله‌ها مي‌شوند، به عوامل و رويدادهاي خاصي بستگي دارد كه مسير حاشيه‌نشيني را تعيين مي‌كند، علت هر چه كه باشد، نتيجه آن ماندن در دايره تباهي و قرباني دادن براي سيستمي است كه در آن جان انسان‌ها از محور اهميت خارج شده است.
پژوهشگر اجتماعي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها