• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4677 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۷ تير

خانه

نيوشا طبيبي

آدمي تا وقتي از نعمتي برخوردار است، غالبا آن را احساس نمي‌كند يا وجود آن نعمت را چنان بديهي فرض مي‌كند كه بي‌اراده ناديده‌اش مي‌گيرد. معمولا بعد از آنكه نعمتي از ما زايل شد، فقدانش را مي‌فهميم و رنج مي‌كشيم. البته كه در نگاه عرفاي قديم و مومنين آدمي در هر حال غرق درياي نعمت خداوندي است. عرض من درباره آدم‌هاي متوسط و معمولي مانند خودم است.  در خبرها آمده بود كه پشت بام‌ها را براي شب‌خوابي، پنجاه هزار تومان اجاره مي‌دهند. كساني كه در سختي معاش اين روزها به تنگي افتاده و خانه و زندگي‌شان را از دست داده‌اند، لابد براي آنكه شبي را به صبح برسانند، مشتري اين پشت‌بام‌ها هستند. خبر تلخ و تكان‌دهنده است. فشار اقتصادي و سختي‌هاي بيروني كار را به اينجا كشانده، طمع و نارواداري به يكديگر سبب شده كه به هم بي‌رحمي كنيم. عملكرد كند يا امكانات سازمان‌هاي حمايتي هم چنان است كه نمي‌توانند تمام مددجويان را رسيدگي كنند. همه اينها دست به دست هم مي‌دهند و ضعفا و آسيب‌ديدگان خانه‌شان را از دست مي‌دهند يا ناگزير مي‌شوند تن به استفاده از خانه‌هاي اشتراكي بدهند. راستي چه كسي مايل است به آپارتماني اشتراكي نقل مكان كند و با چند خانواده ديگر در يك جا به سر ببرد؟ جز از سر ناچاري و گرفتاري چه دليل ديگري مي‌تواند داشته باشد؟ ظلم بعضي صاحبخانه‌هاي بي‌رحم به كنار، بنگاه‌هاي معاملات املاك هم در اين وضعيت چندان بي‌تقصير نيستند. اظهارنظر يكي از مديران صنفي آنها درباره «غيرشرعي بودن به سر بردن چند خانواده زير يك سقف»، بيشتر از آنكه نشان‌دهنده دغدغه ايشان براي آخرت مردم باشد، نگراني ايشان را بابت كم شدن حق دلالي اجاره مي‌رساند. وگرنه آدم‌هاي ديگر و مسوولاني هستند كه رسيدگي به اين امور بر عهده ايشان است. بگذريم... عرض مي‌كردم كه آدمي وقتي نعمتي را از دست مي‌دهد تازه به نقش مهم آن در زندگي‌اش واقف مي‌شود. خانه، يكي از همين نعمت‌هاست. غالبا سقف وجود بالاي سر آنقدر بديهي و معمولي است كه ديده نمي‌شود. اما كساني كه اضطراب تجديد قرارداد اجاره و بالارفتن بهاي آن، تقاضاي تخليه و خانه به دوشي يا زندگي در خانه‌هاي تك‌اتاقي را چشيده‌اند، معني بود و نبودش را درك مي‌كنند.
 تغيير در وضعيت مسكن مي‌تواند سرنوشت نسل‌هاي بعد را هم تغيير دهد. وقتي افراد خانواده‌اي از خانه خود كه سال‌ها به آن خو گرفته بوده‌اند، به اندازه‌شان فضا داشته، هر كسي گوشه‌اي و خلوتي براي خود داشته اجبارا به خانه‌اي كوچك‌تر نقل مكان كنند، گاه شدايد و سختي‌هاي زيادي را متحمل مي‌شوند و آسيب‌هاي زيادي گريبانگيرشان مي‌شود. صاحبخانه‌اي كه با بي‌رحمي، براي به دست آوردن اندكي پول بيشتر، خانواده‌اي را از خانه مي‌راند، گاه عواقبي براي مستاجر رقم مي‌زند كه بسيار سخت و عميق و پيچيده است. 
از منظري ديگر، بسياري از كساني كه به مهاجرت مي‌روند. بعد از مدتي متوجه مي‌شوند كه تمامي نعمت‌هاي دنيا در ميهن براي‌شان معني و طعم و مزه داشته. غم بي‌خانماني در جان‌شان خانه مي‌كند. روز به روز افسرده‌تر و غمگين‌تر مي‌شوند. نمي‌دانند خانه‌شان كجاست؟ گم مي‌شوند، درد مي‌كشند و با ياد خانه هر روز را به سر مي‌آورند. 
يادداشتم تلخ از كار درآمد، مي‌خواستم به عرض برسانم كه اين روزهاي سخت، بيشتر هواي همديگر را داشته باشيم. اگر صاحبخانه‌ايم، به نفع زندگي يك خانواده دو، سه لقمه كمتر بخوريم، عيب ندارد و جاي دوري نمي‌رود. اگر رفيقي و دوستي و آشنا و هم‌محله‌اي سراغ داريم كه گرفتار است، ياري‌اش كنيم. رفقاي جدا مانده از وطن - خانه پدري و مادري - را با سلامي و يادي بنوازيم. اين روزها مي‌گذرند، چنان نمانده و چنين نيز نخواهد ماند، روزهاي بهتر و روشن‌تري مي‌آيند. در اين سختي‌ها ما مردم عادي بايد به داد هم برسيم، ما فقط خدا و همديگر را داريم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون