• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4682 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۲ تير

گزارش« اعتماد» از نمايشگاه گروهي هنرمندان ايراني در ايتاليا

افقي ديگر نيست

مهشيد اسماعيلي

 

انسان و تلاطم دايمي براي ماندن و براي رسيدن، حال آنكه شايد افقي نباشد و بيهوده ره مي‌پيماييم و در اين مسير كه آسمان و زمين و خشكي و باران دايما ميزبان راه‌مان هستند نمي‌دانيم به كجا مي‌رويم و از چه روي در حركت هستيم. اخيرا در ورونا - شهري در شمال ايتاليا- در يكي از گالري‌هاي برتر اين شهر به نام «لاجارينا- هنر معاصر» شاهد نمايشي از آثار هنري بوديم، با عنوان«افقي ديگر نيست» به هنر گرداني لوييجي مِنِه گِلي كه اين‌گونه مي‌نويسد: «افق خطي خيالي است كه تنها در چشمان كسي است كه به آن نگاه مي‌كند، مكاني هندسي است كه با جابه‌جايي ما حركت مي‌كند. افق به آنسوي رويا، آنسوي آرمانشهر باز مي‌شود. اما چه مي‌شود آنگاه كه چون امروز، تمام سياره در ارتباط قرار داشته باشند و نگاه ما در جريان سيال تصاوير حل شود؟ هنرمند ناچار است مرزهايي تازه ابداع كرده، به اشكال تازه جان بخشيده و روابطي بديع ايجاد كند. بايد آنچه پيش از اين وجود نداشته را به دنيا بياورد؛ بايد فضاهايي ناشناخته خلق كند و ما را وادارد تا فراسوي نقطه‌اي كه در ديدرس‌مان است را ببينيم».
در اين نمايشگاه، آثاري ازعباس كيارستمي به همراهي آثار يك مجسمه‌ساز و يك موسيقيدان ايراني و دو هنرمند ايتاليايي به معرض نمايش گذاشته شد. عباس كيارستمي كه چند سال پيش طي سفري به اين شهر و برگزاري كارگاهي، اهالي اين شهر را عميقا با كارها و ايده‌هاي خود آشنا كرده بود، تابلوهايي از كارهاي عكاسي‌اش و فيلم «جاده ها»، دوبله شده به زبان ايتاليايي را نزد دوست معمار و اهل فرهنگ خود دكترعباس قريب به يادگار گذاشته؛ در كنار نام او نام هنرمند مجسمه‌ساز و سراميست ايراني احسان شايق جلب نظرمي كند كه چند سالي است در ورونا سرگرم فعاليت هنري است، آندره بيانكني كه همچون تابلوها و چيدمان فلش‌هايش نه تنها در ايتاليا كه در چندين شهر در اين دنيا همواره در حركت بوده و الكس پينا و آن آدمك‌هاي طنابي‌اش كه چشم ندارند اما به خوبي زبان بدن آدمي را گويا هستند و معين فتحي، موسيقيدان جوان ايراني ساكن ورونا كه در سال‌هاي اخير تركيب‌هاي زيبايي از موسيقي‌هاي ايراني و كلاسيك و تلفيقي ازسنت و مدرنيته را ارايه كرده است.
از در كه وارد مي‌شوي كاري از سنگ‌هاي آتش‌فشاني سرخ رنگ احسان شايق به سرخي و داغي آفتاب به استقبالت مي‌آيد. 
در سالن ورودي اولين چيزي كه چشمم مي‌بيند، آن فلش‌هاي بزرگ و سياه آويخته از سقف هستند و بلافاصله تمام آن تابلوهاي سفيد با نقوشي ظريف و مينيمال از پيكانه‌ها در جهات مختلف، به قول خود بيانكني: «يكي چپ، يكي راست، يكي بالا و يكي پايين؛ مهم نيست به كدام سو، مهم اين است كه دايم در حركت هستند، حتي گاه به شكل گُل يا بارقه‌هاي آتشبازي در  مي‌آيند، اما هرگز نمي‌ايستند». او حتي در تماس ويديويي‌اش هم نمي‌ايستد و مدام در حال راه رفتن است زيرا اساسا از ديد او انسان اگر دست‌هايش را باز كند و پاهايش را به هم بچسباند، خود شبيه پيكاني است. او در جست‌وجوي مسير و جهتي است در سفري بدون توقف، همزمان آزاد است و محدود، اختيارش در انتخاب مسير وجبرش در ره پيمودن. 
شاهد تمام آثار آندره، آدمكي است از چوب و آهن و طناب كه روي قفسه‌اي چمباتمه زده، قفسه‌اي خالي و عاري از هرگونه دانشي با حالي از خستگي و درماندگي، گويي رهرويي است كه در اين حركت دايم و روزمره گم شده. افق در نگاه الكس، زمان است كه متوقف شده، در سكوت و البته نه در سكون اما آيا اين طناب، جبر است براي پيش رفتن يا حتي ابزاري براي خاتمه اين راه؟ او كه از آرامش و سكوت ليگور به ميلان آمده، خود را در تلاطم حركتي سريع مي‌بيند. آدمك‌هايش فقط اينجا نيستند؛ در سالن ديگري چهار اثر ديگر او بر چهار ديواري اتاق روي قفسه‌ها ايستاده يا نشسته‌اند با پشتي خميده و پاهايي بلند، همچون اين زمان و اين راه بي‌پايان وخسته از جست‌وجويش براي پيدا كردن راهي در اين جهان. او مي‌گويد: براي آدمك‌هايم گويي زمان متوقف شده باشد، همان‌طوركه در اين روزها و با شرايط پيش آمده همه چيز متوقف شد. 
در گوشه‌اي از سالن پلكاني است رو به پايين، سنگ پوميس لعاب خورده ديگري به بالاي پلكان كوبيده شده، گويي با سنگ جلوي در ورودي درحال گفت‌وگو باشد؛ باز هم سرخ همچون آفتابي سوزان، يا همچون سياه‌چاله‌اي آسماني كه تو را به درونش مي‌كشد. پايين كه مي‌روي كم‌كم صداي فيلم عباس كيارستمي، با آن جاده‌هاي بي‌پايانش، با دوبله ايتاليايي عباس قريب، به گوش مي‌رسد. دكتر قريب معماري است كه ساختمان جديد مجلس را طراحي كرده و ضمن كار معماري، علاقه شديدش به سينما و فرهنگ، او را به باز كردن انجمن فرهنگي كه به قول خودش مشغول به ۱۰ ستاره از عرصه فرهنگ و هنراست، سوق داده و اخيرا فعاليت‌هايي ميان‌فرهنگي را درايتاليا در قالب مضمون فلسفي «شنيدن ديگري» آغاز كرده است. او كه هنوز بعد از اين سال‌ها براي دوست دوران كودكي‌اش عباس كيارستمي سوگوار است؛ در مورد كار دوبله تعريف مي‌كند: «مي‌خواستم صداي دوبله صداي زني ايتاليايي باشد، اما عباس از من خواست تا دوبله را انجام دهم». آن جاده‌هاي بي‌پايان و ماجراجويي‌هاي عباس كيارستمي درسكوت در ميان برف‌ها، درختان، جنگل‌ها و كوه‌ها، همگي با افق بي‌پايان و حركت و جست‌وجوي مدام در اين سالن همراه هستند و چشمان تماشاگر را بسان چشمان كودكي در اين جهان حيران مي‌كنند. باز كار ديگري از او كه در سكوت مخاطب را دعوت به تعمق و درون نگري مي‌كند و در پايان، حتي پس از انفجار گويي با آن دود در نگاه بيننده ادامه مي‌يابد.
از لابه لاي درز ديواري كه عروسكي طنابي سرش را به آن تكيه داده سالن بعد خودنمايي مي‌كند. وارد كه مي‌شوي كوير است و كوير، بي‌انتها، اينجا زمان و مكان هر دو به هم رسيده‌اند و تمامي ندارند. بر ديوارها و روي زمين سنگ‌هاي آتش‌فشاني نشانه‌گذاري شده با سراميك و لعاب طلا، يا به رنگ آبي و قرمز روز و شب، آسمان و زمين را به هم متصل كرده‌اند. خود را در بياباني مي‌بيني، درست مانند همان آدمك نشسته بر ديوار روبه‌رو، در كويري بي‌انتها، جايي كه هر اميدي سراب است و احسان شايق مي‌نويسد: «باور كني يا نه از سراب خود را سيراب مي‌كنم». در اين كوير لايتناهي، در اين سالن، ترك‌هاي كويرهمچون صورتك‌هاي كوچك و بزرگ به چشم مي‌خورند. او كه در تهران در فرهنگسراي نياوران در سال ۱۳۹۶، چيدماني از ترك‌هاي پخته شده كويري واقعي را ارايه داده و سال گذشته در نمايشگاهي در فضاي باز در ورونا، كويري به وسعت ۵ متر را در روزهاي باراني بهار خلق كرده حالا در اين گالري، در بزرگ‌ترين سالن، در رطوبت و سرماي ورونا و بدون پخت، نمايي از تغييرات اقليمي و بحران پيش رو را ترسيم كرده و افق او چه در زمان و چه در مكان در عين سكوت، به سرعت در حركتي بي‌انتهاست. او مي‌گويد كه ترك‌هاي كوير يكي از جريان‌هاي زندگي هستند، يك جريان سيال كه هنگامي كه متوقف مي‌شود تحت‌تاثير عوامل بيروني طبيعي شروع به خشك شدن و ترك خوردن مي‌كند. او ترك‌ها را داراي فرم و محتوا توصيف مي‌كند، پر از پرتره، پر از گم شدن‌ها و پيدا شدن‌ها، پر از كلمات. انتخاب او در استفاده از سنگ آتش‌فشان هم گوياي همين حركت سيالي است كه از دل زمين مي‌جوشد و پس از عبور از آب ساكن و متخلخل مي‌شود. در دل اين سنگ هزارتويي است كه در آن مي‌توان گم شد و پيدا شد. شايق معتقد است، سنگ‌ها و كوير هر دو ريشه دارند، ريشه در مادر زمين؛ درست مانند اتفاقات پيرامون ما كه در افق‌ها ريشه دارند افق‌هايي برخاسته از تجربيات سنت‌ها و فرهنگ و جوامع و الگوهاي فكري كه همگي افق‌هايي ساختگي هستند اما ما گاه در اين افق‌ها گم مي‌شويم. در طول حركتم در ميان سالن‌ها اجراي معين فتحي، آهنگساز و موسيقيدان جوان از زمزمه سنگ‌هاي آتش‌فشاني و حركت آب در تودرتوي حفره‌هاي اين سنگ، به صورت موسيقي الكترونيك و مدرن در تلفيقي با موسيقي سنتي ايراني بُعد زمان و مكان را به هم مي‌آميزد و آن نواي نوازشگر سه تار در ميان آن صداهاي ناموزون، حس آميزي و سينستزي را بيدار مي‌كند و توشه احساسات و عواطف آدمك گمگشته در اين ناكجاآباد را از آن تو مي‌كند. آري، ما پديده‌ها را درنوردنياي پديدارشناسي خود مي‌بينيم و هرچند هر كدام از انسان‌ها منحصر به فرد هستند، همگي ريشه‌اي دارند ريشه‌هاي عمودي در عمق كه بي‌نهايت گياهان را به صورت افقي در سطح تغذيه مي‌كند؛ حال آنكه اين واحدها هركدام هويت و فرهنگ خود را به تكين‌هاي همجوار خود منتقل مي‌كنند و گاهي اين گياه‌هاي كوچك، اين واحدهاي روي سطح زمين توسعه پيدا مي‌كنند، تا جايي كه آنچه از ريشه خود گرفته‌اند را مي‌توانند به فرزندان ريشه‌هاي مجاور برسانند. چنين آميزش‌هاي فرهنگي، همانطور كه در تمدن اصيل كشور ما نيز همواره توصيه شده ثمره‌شان بالندگي و رشد است، دستيابي به افق‌هاي روشن‌تر براي فرهنگ‌ها و هنر سرزمين‌هاست؛ اگر نه آن‌طور كه كيارستمي مي‌گويد صحبتي بي‌فايده با خود تا خود صبح است و آنجاست كه ديگر افقي نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
کارتون
کارتون