• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4749 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱ مهر

درباره فيلم حمال طلا

تقلاي بودار

شاهين محمدي‌زرغان

 

حمال طلا اثر تورج اصلاني درست مانند شخصيت اصلي فيلم به نام رضا، اميدواركننده آغاز مي‌كند اما هر چه جلوتر مي‌رود، جذابيت خود را از دست مي‌دهد. ايده مركزي فيلم بر قماري استوار است كه مدام شخصيت‌هايش را از چاله به چاه مي‌اندازد تا به نابودي كامل كشيده شوند. در همين ابتدا بايد توجه داشت كه از چاله به چاه افتادن شخصيت، اهميت موقعيت به نقطه اوج خود مي‌رسد و شخصيت و موقعيت به صورت جدانشدني به هم وابسته مي‌شوند. نقطه اتصال اين دو ريتم است كه با ريتم مناسب، شخصيت و موقعيت فضاي داستان شكل گيرد تا لحظات چفت و بست يابند. در حمال طلا هر سه يعني شخصيت، موقعيت و ريتم نمي‌توانند رابطه خوبي با هم برقرار كنند و از دل اينها فرزند ناهمگوني به دنيا مي‌آيد. اصلاني از جاي درستي شروع مي‌كند، طلاهاي يك حامل طلا دزديده مي‌شود و دغدغه پرداخت غرامت آن، او را وارد بازي جبران مي‌كند اما در هر مرحله از چاله به چاه عميق‌تري سقوط مي‌كند.  راهي كه تماما چاه فاضلاب است از معني عيني و فيزيكي آن تا معني استعاري‌اش. راه خلاصي وجود ندارد، تقلاي انسان فيلم در ساختار بيمار او را به سقوط بيشتر سوق مي‌دهد. در اينجا سه مولفه‌اي كه به آنها اشاره شد با هم نسبت قابل‌قبولي ايجاد مي‌كنند اما اين ايده با عدم توانايي در خلق موقعيت دراماتيك نسبت به موقعيت پيشين خود، بالاخره جذابيت خود را از دست مي‌دهد و با عادي شدن موقعيت و دست و پا زدن شخصيت، ريتم مي‌افتد. به عبارت ديگر فيلم در نيمه اول سعي مي‌كند از امر روزمره و كليشه‌ها دوري ‌جويد، اما در ادامه نمي‌تواند بدون اين ابزار موقعيت ايجاد كند. حتي درك خوب اصلاني از فيلمبرداري و نورپردازي ديگر بعد از قالكاري هم جوابگو نيست و به كمك فيلمنامه نمي‌آيد. 
شخصيت اصلي فيلم تا جايي كه مخاطب را با جايگاه اجتماعي خود خفه و ايده از دست دادن همسر قبلي به خاطر پول را دست‌مالي نمي‌كند، به عنوان يك نيروي كنشي در نسبت با جامعه قابل بررسي است اما زماني كه كار به اينجا مي‌كشد، فيلمساز نمي‌تواند او را از خنثي‌ شدن نجات دهد. براي به تصوير كشيدن نيروهاي جامعه و اجتماعي كه به سرعت در حال گذار است، وقت زيادي براي يك موقعيت مشخص باقي نمي‌ماند. اين گذار در حمال طلا ريتم مناسبي پيدا نمي‌كند. فيلمساز شيفته ايده قالكاري شده است و روند فيلم را فداي اين تصاوير مي‌كند و موقعيت را به كل از دست مي‌دهد. زماني كه چاله بعدي را مهيا مي‌كند، ديگر براي بازيابي ريتم دير شده است، زيرا موقعيت و شخصيت در نقطه مناسبي از يكديگر نمي‌ايستند، به‌ طوري كه ديگر شخصيت دست‌مايه‌اي براي بحران موقعيت نيست. سه موقعيت قالكاري، خريد سكه و دلار به عنوان بحران‌هايي كه در فيلم گنجانده شده‌اند در يك بستر واحد شكل نمي‌گيرند و موجب گسستگي در فيلم مي‌شوند. اين موقعيت‌هاي پاره‌پاره كه دوتاي آخر به تيترهاي خبري تقليل پيدا كرده‌اند و توانايي خلق بحران ندارند، در انتها به ‌ناچار به يك حادثه -تصادف- ختم مي‌شوند. پاياني كه منشا و منطق خلق ندارد و كاملا با دستان آشكار فيلمنامه‌نويسان به روند داستان تحميل شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون