ادامه از صفحه اول
كنگره اربعين تجلي اخلاص
همانان خارجي خودداري كرده و در كشور خودمان نيز قرار نيست، تجمع و تحرك فيزيكي در روز اربعين صورت گيرد و از مردم خواسته شده از منازل خود با قرائت زيارت اربعين دلهايشان را روانه كربلا كرده و با سالكان راه دوست همسفر شوند. در اين سالها ايرانيان نيز دوشادوش ميزبانان عراقي خود با راهاندازي موكبهاي متعدد و ارسال هدايا و نذورات و كمكهاي نقدي و غيرنقدي تلاش كردهاند بر شكوه و عظمت هر چه بيشتر اين كنگره عظيم افزوده و سهمي در رفاه و آرامش و رسيدگي به زوار حضرت سيدالشهدا داشته باشند. صحنه كنگره عظيم اربعين را ميتوان تجلي خدمت خالصانه و با روحيه جهادي دانست. آنجا كه هر كسي با هر درجه و جايگاه علمي و اجتماعي و سياسي و... پاي در راه مينهد و بينمايش و خدم و حشم و هيات همراه در مسير دوست راه ميپويد. بسياري نيز به عشق حسين(ع) در موكبهاي عزاداري هر آنچه از دستشان برميآيد بيتوقع و منت انجام ميدهند. آنجا ديگر دكتر و مهندس و وزير و وكيل و رييس و مرئوس ندارد و همه سر بر آستان محبت اهل بيت(ع) و مكتب اباعبدالله(ع) نهادهاند. اگرچه مردم ما در سال جاري و در بحبوحه همهگيري كرونا و در سالهاي گذشته و هنگام وقوع بلاياي طبيعي در هر نقطه از كشور نشان دادند كه از همدلي با هموطنانشان و بذل مال و همت دريغي ندارند و بيهيچ چشمداشت و منتي هر آنچه در توان دارند در ميدان خدمت به همنوع صرف ميكنند؛ اما كاش روحيه خدمت بيريا و بدون نمايش و تبليغ در ميان مسوولان ردههاي مختلف كشور نيز اندكي رواج مييافت. چندي پيش در اخبار تصاويري نشان ميداد كه فرماندار شهرستاني به همراه هياتي از مسوولان شهرستان به در خانه فرد نيازمندي رفته بودند تا بسته معيشتي تهيه شده را به او تحويل دهند. اگر لحظهاي خود را به جاي صاحب آن خانه ميگذاشتند درمييافتند، تحويل يك گوني برنج و مقداري روغن و رب و... به ريختن آبروي يك خانواده محترم ولي نيازمند نميارزد و چه بسا تحويل آن اقلام با لشكركشي و تصويربرداري تلويزيوني و... بار مشكلات زندگي را بر دوش ايشان سنگينتر كند. متاسفانه اين روحيه در بين مسوولان ارشد كشور نيز وجود دارد. از يك سو روحيه تكبر و مردمگريزي برخي، فرصت حضور ايشان در جمع مردم و شنيدن دغدغهها و گلايههايشان را نميدهد و حتي وقتي براي سركشي به مناطق سيلزده نيز مراجعه ميكنند بر فراز سكويي مفروش ميايستند حال آنكه مردم سيلزده و مصيبت ديده در همان مكان تا زانو در گل فرو رفتهاند. نقطه مقابل نيز مسوولاني هستند كه هيچ فرصتي را براي «نمايش» مردمي بودن و حضور در صحنه(البته با مشايعت خيل همراهان و محافظين و دوربينهاي تلويزيوني و روزنامهها) از دست نميدهند حتي اگر حضور در بيمارستان محل بستري بيماران كرونايي باشد. به اعتقاد من حضور در بين مردم حتي اگر بخشي از آن براي نمايش هم باشد بهتر از دوري از مردم است اما مشروط بر آنكه اين وجه نمايش بر اصل عمل صحيح غلبه نكند. حضور غيرضروري هياتي از همراهان يك مدير ارشد كشور، هم احتمال ابتلاي اين افراد و هم اعضاي خانواده و جمعي از شهروندان را به كرونا افزايش خواهد داد در حالي كه براي سركشي به بيمارستان حضور يك لشكر نياز نيست و ميتوان بيسروصدا و پروپاگانداي رسانهاي به مشكلات مردم رسيدگي كرد. شيخ رجبعلي خياط عارف همروزگار ما گفته بود:«هر نفسي كه ميكشيد اگر به غير ياد خدا بكشيد، ضرر است. كار را براي خدا بكنيد. بنده اگر در كارم يك سوزن براي غيررضاي خدا بزنم به دستم فرو ميرود.» چه نيكوست كه فرصت اربعين امسال را صرف بازنگري در احوال نفس و نيت اعمال كنيم و به تأسي از راهپيمايان و خادمين اربعين حسيني دل و ذهن و عمل از غيرخدا خالي بداريم.
اربعين چيست؟
آيا ما ميتوانيم زير اين تصوير خيس، چشمان خود را از خواب بشوييم. هر كس پرچم افراشته يك اعتقاد است. ما مدتهاست فكر ميكنيم پوچي هم پرچمي است. پوچي نه گريه است و نه لبخند. پوچي يك عكس فوري برقي از خود است در بدترين شرايطي كه غافلگير شدهايم. اما گذشتن از گريههاي زبون و لبخندهاي راضي به ظلم؛ انساني را ميطلبد كه از شكست لشكر برادر؛ راه جاودانهاي از دمشق به عراق بكشد تا هيچ ستمگري طمع پيروزي بر مظلومان در سر نپرورد.
اربعين چهلمين روز بلوغ عشق است. انگور را مي ميكند و سالك را عارف. اربعين، يك طريقت است. يك زمان ضمني براي پالوده شدن آب گلآلود است. تهنشين شدن خاك و طراوت آبي كه به لبها نرسيد. اينك زينب (س) بعد از چهل روز به خاك برادر رسيده است. زني كه حلقوم ظلم نتوانست، استواري عليگونهاش را بشكند. اربعين درونمايه اساطيري بازگشت گمشدگان است. اين شگفتي عظيم ايمان كه يك جابر نابينا براي بدني لگدكوب اسبان، دست بر خاك و ني و خيزان ميكشد و يارش را مييابد و آنان كه چشم و چشمبندي و سرمه و بصيرت دارند؛ غرق در ظلم ميشوند كه آن كه بر منبر است، حق نيست. اين مزار پرخار حسين است كه حق است. اربعين پاسداشت حق انسان براي رجوع به كسي است كه حق است ولو سرش بر ني و تنش در بيابان بيكفن افتاده باشد.
يك لشكر آمد و در كمتر از چند ساعت تمام مردان يك خانوادهاي كه ميگفت؛ بازگشت به جاهليت و رسومش، اسلام محمد (ص) نيست را نابود كرد. جز چند زن و كودك به جا نماند. آنها را نيز به اسارت به پيش خليفه بردند. سر حسين (ع) را به عنوان نماد اعتراض، فرسنگها بردند تا درس عبرت شود. هزاران تريبون حسين (ع) را منكوب كرد.
اربعين از يك گراميداشت ساده شروع شد. يك پيرمرد نابينا به اسم جابر خود را كشانكشان به چهلم حسين (ع) رساند، گفت: همه درباره تو بد ميگويند اما حقيقت اين است كه تو بر حق بودي. تو درست ميگفتي. من قلبا با تو هستم.
زينب(س) كه عليالظاهر بايد نماد شكست حسين(ع) ميبود، در جواب خليفه كه گفت ديديد كه شكست خورديد؛ گفت ما شكست نخوردهايم. به زودي خواهي دانست.
چهلم يا اربعين، آغاز بازگشت جامعه مرعوب و ترس خورده و خندان از فاجعه است، به كسي كه بر حق پافشاري كرد و زير سم سوران بدنش كوفته شد.
اربعين بيابان محل دفن شهيد كربلا را از كاخ خليفه مهمتر كرد. سلام بر آن جانهاي پاك و آن پرچم زخمي بازگشته كه نشانه پيروزي حق بر شمشير بود. راه حسين و خانوادهاي كه اگر نبود؛ هيچ از راه محمد و توحيد و اينكه خداوند شريكي ندارد، نميماند. چهلم حسين(ع)؛ نشان داد كه جسمها نيستند كه شكست و پيروزي را نشان ميدهد. روح حقيقت است كه از تالاب خون به سلامت به گرد جسم شكست خورده برميگردد و بر شريكان خودخوانده خدا پيروز ميشود.