• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4770 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۸ مهر

ادامه از صفحه اول

قانون و رياست‌جمهوري ‌زنان

اگرچه اين موضع‌گيري شوراي نگهبان امر جديدي در بين قانونگذاران نيست، اما واكنش‌هاي زيادي را به همراه داشته است. نبايد از نظر دور داشت كه موضوع حضور زنان در انتخابات رياست‌جمهوري همواره مساله بحث برانگيزي بوده كه در زمان انتخابات پررنگ‌تر شده و بعد از انتخابات دوباره به فراموشي سپرده مي‌شود. ريشه اين بحث‌ها اما اصل ۱۱۵ قانون اساسي است كه راه را براي تفسير‌هاي متفاوت باز گذاشته است. مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسي رييس‌جمهور بايد از «رجال مذهبي و سياسي» باشد. بعضي بر اين عقيده‌اند كه واژه «رجال» جمع كلمه «رجُل» و به معناي «مرد» است. در نظر اين افراد مطابق قانون اساسي رييس‌جمهور بايد مرد باشد و زن نمي‌تواند رييس‌جمهور شود. اين عده بر اين باورند كه قانونگذار كلمه رجال را در معناي حقيقي خود كه همان مردان است

به كار برده است و قصد استفاده از معناي مجازي آن كه اشاره به شخصيت‌هاي برجسته در حوزه مذهب و سياست دارد را در‌نظر نداشته است، چرا‌كه اگر اين قصد را داشت بايد قرينه‌اي ارايه مي‌داد كه دلالت بر آن كند. در مقابل، عده‌اي ديگر بر اين باورند كه مراد از رجال، شخصيت‌هاي سياسي و مذهبي است، فراي جنسيت. به‌زعم اين گروه
بر چه مبنا و دليلي قانونگذار جهت نفي صلاحيت زنان براي پست رياست‌جمهوري، از كلمه مرد كه واضح و مشخص است استفاده نكرده و در عوض «رجال مذهبي و سياسي» كه عبارتي مبهم و دو پهلو است را به كار برده است؟ در نظر اين عده، دليل آن است كه در ادبيات ديني در برخي موارد واژه رجل دلالت بر شخصيت دارد. اين افراد براي اثبات ادعاي خود به سوره‌هاي مختلف قرآن استناد مي‌كنند كه در آن واژه رجال به معناي شخصيت استفاده شده است. به عنوان مثال در آيه ۳۷ سوره نور«رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارهٌ ولا بيعٌ عنْ ذِكرِ‌الله» و آيه ۴۶ سوره اعراف «وعلي الْأعْرافِ رِجالٌ يعْرِفُون كلًّا بِسِيماهُمْ» رجال به معناي شخصيت است و نه مرد بودن. علاوه بر اين بايد در نظر داشت كه در علم رجال واژه رجال به معناي جنسيت نيست. علم رجال، علم شناسايي راويان احاديث بوده و در كتاب‌هاي رجالي نام راويان زن نيز آمده است. در مورد اصل ۱۱۵ قانون اساسي مراجعه به مشروح مذاكرات مجلس قانون اساسي و بيانات افرادي كه در آن دوره حاضر بودند تا حدي موضع قانونگذار را در اين مورد روشن مي‌كند. در آن زمان نظريه عدم صلاحيت زنان براي رياست‌جمهوري، مورد قبول جمع قابل‌توجهي از اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي نبوده است. حتي برخي فقهاي مجلس خبرگان نيز با قرار دادن كلمـه مرد در متن اصل ۱۱۵ قانون اساسي مخالف بوده و به آن راي نداده‌اند. شهيد بهشتي كه در آن دوره نايب‌رييس و اداره‌كننده جلسات مجلس بوده‌اند در موارد مختلف در اين خصوص اظهارنظر كرده‌اند. به نظر ايشان «قانون اساسي ناچار بود مطابق راي اكثريت دوسوم كل نمايندگان كه تقريبا به صورت معدل نمايشگر راي اكثريت دو‌سوم مردم ما باشند تنظيم شود تا پشتوانه اسلامي و اعتقادي و ديني آن محكم باشد و چون راي نياورد، متن به صورتي تنظيم شد كه ان‌شاءالله در آينده اگر اين بينش كه مي‌تواند گسترده‌تر شود، حمايت دو‌سوم مردم را به دست آورد، آن‌وقت راه براي اين منظور هموار شود. به نظر مي‌رسد در ابتدا، متن اصلي به گونه‌اي تنظيم شده بود كه به صراحت حق انتخاب شدن را از زنان سلب مي‌نمود. به دليل مخالفت جمع قابل‌توجهي از اعضا، اين متن راي نياورد. بعضي از فقهاي حاضر در جلسه نيز با آن متن اوليه مخالف بوده‌اند؛ به همين دليل آن متن از دستور خارج و متن فعلي به جاي آن مطرح شد. بنابراين، عرض من اين است كه قانون اساسي فعلي آن‌ قدرمسلم را گفته است؛ يعني رجال مذهبي مي‌توانند زمامدار باشند و فعلا راجع به زنان مساله را مسكوت گذاشته است تا وقتي كه زمينه فقاهتي گسترده آن به صورت روشن آماده شود. در آن موقع مي‌توان اين را مطرح كرد و به تصويب رساند.»

از اين رو متوجه مي‌شويم كه در زمان تصويب قانون اساسي، قانونگذار عبارت رجال سياسي و مذهبي را به كار برده تا نظر اكثريت اعضاي مجلس خبرگان را جلب كرده و در عين حال نافي صلاحيت زنان براي تصدي پست رياست‌جمهوري نيز نباشد. در نتيجه، در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، كلمه يا عبارتي كه دلالت بر عدم صلاحيت زنان براي رياست‌جمهوري باشد، وجود ندارد. اما از آنجايي كه قانون بايد واضح، صريح و مشخص باشد تا جايي براي اختلاف نظر باقي نماند، شايسته است در حال حاضر كه مجلس طرح اصلاح قانون انتخابات رياست‌جمهوري را در دستور كار خود دارد، اين ابهام را نيز از اصل ۱۱۵ برطرف كند تا با در‌نظر گرفتن اصل مساوات پيش‌بيني شده در قانون اساسي راه بر هرگونه تفسير در جهت محروميت زنان از دستيابي به اين سمت سياسي بسته شود.

عبدالله و اجماع ‌سازي‌منطقه‌اي

از ديگر مسائل جالب توجه در گفت‌وگوهاي رييس اجراييه افغانستان و محمدجواد ظريف، وزير خارجه ايران تاكيد چند باره دو طرف بر حمايت ايران از روند صلح افغانستان بود. در حالي كه در روزهاي اخير ايالات متحده مي‌كوشد ايران را يكي از مقصران اصلي ناكامي ديپلماسي واشنگتن در افغانستان معرفي كند، كابل نشان داد كه از حقيقت ماجرا آگاه است و مي‌داند كه جمهوري اسلامي ايران طي 20 سال گذشته تلاش‌هاي بسياري براي بازگشت صلح و آرامش به افغانستان صورت داده است. نگاهي به عملكرد جمهوري اسلامي ايران نيز نشان مي‌دهد كه تهران همواره بر اصل ضرورت بازگشت صلح و آرامش به افغانستان تاكيد داشته و با توجه به هزينه‌هايي كه ناآرامي و ناامني در همسايه شرقي به ملت ايران تحميل كرده، تمايل دارد كه هر چه سريع‌تر روند صلح در افغانستان به نتيجه مطلوب مردم اين كشور برسد و افغانستان روي آرامش را ببيند. امريكا كه با توجه به ملاحظات سياسي داخلي همچنين كاهش منافع اين كشور از حضور در منطقه در پي خارج كردن سريع نظاميان خود از افغانستان است، اهميتي براي مساله صلح در افغانستان قائل نيست و برايش اهميت ندارد كه سياست‌هاي واشنگتن چه تبعات بدي در اين كشور دارد. در واقع آنها كه تلاش داشتند با امتياز دادن به طالبان هر چه سريع‌تر مذاكرات را به نتيجه برسانند و بتوانند نيروهاي خود را از افغانستان خارج كنند در شرايطي قرار گرفته‌اند كه سياست‌هاي خود را شكست‌خورده مي‌بينند و از همين رو تلاش دارند تا مقصري براي اين شكست بيابند. آنها مي‌گويند ايران مسبب شكست روند صلح در افغانستان است در حالي كه بايد تاكيد داشت اين امريكاست كه با سياست‌هايش منطقه را ناامن كرده و باعث از بين رفتن صلح در افغانستان شده است.

عقلانيت و اصلاحات نياز امروز

تصميم‌گيري‌ها، خواست و نيازهاي اكثريت جامعه نباشد، آن تصميم‌سازي و تصميم‌گيري به نوعي از وجاهت و عقلانيت جمعي برخوردار نيست و مهم‌تر اينكه در تعارض با جمهوريت نظام قرار مي‌گيرد! نقطه اشتراك سياستمداران عقل‌گراي امروز اين است كه اصلاحات خرد و كلان در ابعاد مختلف بايد صورت بپذيرد، اما از درونمايه جريان‌هاي سياسي ريشه‌دار فرقه يا گروه‌هايي توليد شده‌اند كه هويت و ماهيت آنان به درستي براي ملت مشخص نيست و شاخصه آنان براي اقليت شعارهاي تندي است كه سر مي‌دهند! اما اين شعارها شايد با برخي نيازهاي جامعه به نوعي مرتبط باشد، اما با خواست و مطالبات اكثريت ملت تناسبي ندارد و اين عدم تناسب اكثريت روزنامه‌نگاران، سياستمداران، نخبگان، روشنفكران، دانشگاهيان و نسل نوجوان و جوان مملكت را نگران كرده است! به عنوان مثال وقتي رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس يازدهم از اعدام رييس‌جمهور مي‌گويد آيا چنين نگرشي تناسبي با آداب توسعه‌يافتگي دارد؟! وقتي انتخاب اكثريت جامعه را به رسميت نمي‌شناسند در واقع نوعي تاكتيك برهم زننده نظم اجتماعي به مشام مي‌رسد! متاسفانه نوع واكنش‌هاي برخي نمايندگان به اصطلاح انقلابي مجلس يازدهم جامعه را به ياد اعدام‌هاي انقلابي جوامع ماركسيستي مي‌اندازد! بنابراين چنين رويه‌اي تناسبي با خرد عمومي جامعه امروز ندارد و اگر قرار باشد متناسب چنين مجلسي قوه اجرايي به وجود بيايد شايد يكپارچگي حاكميتي ايجاد شود، اما يكپارچگي مردمي كه همان اتحاد و انسجام ملي است به وجود نخواهد آمد! به همين دليل است براي رسيدن به چنين اهدافي مشاركت حداقلي و خلع يد جمهوريت لازم است! جامعه‌اي كه به رشد و بالندگي ذهني و فكري رسيده باشد اگر خواست و مطالبات و نيازهاي اكثريت مردم محوريت نداشته باشد، اقليت از دوام و قوام برخوردار نخواهند بود! و ممكن است به خاطر عدم مقبوليت در نزد اكثريت، دچار خشم و كينه شده و اقليت و اكثريت را نسبت به هم بدبين كنند و جامعه به نتايج نامطلوب برسد!

 

كرونا، فضاي مجازي و آينده ما

اولين بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه در بسياري از جنبه‌ها، بعد از مشكلات اوليه براي منطبق شدن با شرايط جديد، از حدود نيمه سال 2020 كارآمدي و كيفيت در فرآيند فعاليت‌هاي چنين مجموعه‌هايي افزايش نيز يافته است. بايد به فكر توسعه و گسترش زيرساخت ديجيتال و امكان كار در فضاي مجازي باشيم. در شرايط اقتصادي كنوني و اعمال تحريم‌ها بر جامعه ايران، فضاي مجازي راه مهمي براي كم‌اثر كردن و حتي بي‌اثر كردن اين تحريم‌هاست. اگر بستر فضاي مجازي و امكان تبادلات بين‌المللي به صورت آسان براي نخبگان ايراني فراهم شود، پتانسيل بالايي در كشور براي ماندن نخبگان در ايران و كار كردن در موسسات بين‌المللي و كسب درآمد به صورت ارزي وجود دارد. اين موضوع پتانسيل بزرگ ارايه خدمات مشاوره به‌ويژه در زمينه‌هاي علوم و فناوري از سوي متخصصان ايراني را نشان مي‌دهد. با گسترش و تقويت فضاي مجازي فعاليت‌هاي دانشگاهي و پژوهشي نخبگان ايراني نيز به سرعت مي‌تواند در راستاي بين‌المللي شدن به پيش رود و اين موضوع به ارتقاي كيفيت فعاليت‌ها و حركت در سطح استانداردهاي بين‌المللي كمك خواهد كرد. زندگي مردم جهان از آغاز دهه دوم قرن بيست و يكم به شكل و كيفيتي متفاوت ادامه خواهد يافت. بر ماست كه با گسترش فضاي مجازي و بالا بردن كيفيت اينترنت، حركت ايران را در صف پيشگامان دنياي جديد ممكن كنيم.

در بازار مسگرها

كار آن ديگري كه سخن به آهستگي و شمردگي به زبان مي‌آورد تا كجا پيش مي‌رود؟ در بازاري كه داد تهمت است و دكان نفرت، فروشنده عطر و عطوفت چه خريدار دارد؟ عطر را كه جار نمي‌زنند. بازار كه بشود چكش و سندان و كوبيدن بر ديگ و خرد كردن فنجان، عطر فروشان را رغبتي براي عرضه گلاب نمي‌ماند و چاره نمي‌شود جز بستن دكان و خالي كردن بازار. نمي‌شود كه لباست و روحت را لجن‌مال كنند و صبح و شامت بشود، شستن و بر آفتاب پهن كردن جانت از اين همه آلودگي و بعد وقت بماند براي عرضه مطاع در راسته فحش‌فروشان حرفه‌اي. مي‌گذاري و مي‌روي پي كارت. آنكه مي‌ماند هم يا بايد پوست‌كلفتي كند و يك گوش را در بكند و يك گوش را دروازه و به صبر و صبوري گلاب بفروشد، يا چشم ببندد و دهان باز كند و او هم بر ديگ بكوبد و فحش بدهد و فحش بشنود و بازار فحاشي را گرم‌تر كند و اره بدهد و تيشه بگيرد. دست به يقه شوند و بر سر هم بكوبند و خون بريزند و خون بخواهند و كار بالا بگيرد. و خب وسط دعوا كه حلوا خيرات نمي‌كنند. در خاطره جامعه ما هم كم نيست از اين داستان‌ها كه خواسته‌ايم فحش به فحش بشوييم و مشت به مشت و لجن به لجن و آخرش هم خون به خون. هر چند كه گفته باشند «خون به خون شستن محال آمد محال». وقتي هم نخواهيم هيزم در اين آتش بريزيم و نفت بر آن بپاشيم، كم نيستند كساني كه به ترس و بي‌ارادگي‌ متهم‌مان كنند كه «فلاني مرد اين ميدان نبود و جا زد» و حالا مرد مي‌خواهد كه هم زخم فحش غير تحمل كند و هم نيش زبان مدعيان دوستي كه ناخن به جانت مي‌كشند و تحقيرت مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون