• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4817 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۶ آذر

به بهانه انتشار فيلم كشتارگاه در شبكه نمايش خانگي

ناگهان عذاب وجدان

شاهين محمدي زرغان

 

«كشتارگاه»  عباس  اميني با موقعيت جذابي آغاز مي‌شود. مرگ مشكوكي كه در كشتارگاه رخ داده و صاحب كشتارگاه به نام متولي اين اتفاق را گردن عبد - نگهبان كشتارگاه-  مي‌اندازد و عبد از پسرش امير كمك مي‌گيرد. سرانجام جنازه‌ها در حياط خانه عبد دفن مي‌شوند. اين اتفاق با تصاوير سرد و هولناك كشتارگاه در ابتدا ما را اميدوار به ادامه مي‌كند اما همين تصوير به جاي آنكه به جهان تصويري فيلم متصل شود، در حد مكاني براي تعريف اوليه شخصيت‌ها باقي مي‌ماند. براي مقايسه مي‌توان فيلم «جنايت و مكافات» آكي كوريسماكي را كه اقتباسي از داستايفسكي است‌، به ياد آورد. در اين فيلم، آن تصاوير سرد و وحشتناك سلاخ‌خانه با آن گوشت و خوني كه فضا را متراكم كرده‌اند به شخصيت، كنش، خانه، شهر، خشونت جاري در فضا و ارتباط آن كارگر سلاخ‌خانه با ديگران متصل است، فضاسازي را كامل مي‌كند. اما در فيلم، كشتارگاه همان‌طور كه گفته شد مكاني است كه به سطح داستان كمك مي‌كند. در بعد تصوير نيز در بهترين حالت تبديل به كارت‌پستال و در بدترين حالت به استعاره‌اي تحميلي و مشخص بدل مي‌شود. در ادامه وضع بغرنج‌تر و ساختار ناقص فيلمنامه عيان مي‌شود. شخصيت امير به عنوان كانون اصلي داستان مشخص نيست دنبال چه چيزي است و منطقي را پشت اعمال او خصوصا تصميم نهايي‌اش نمي‌توان درك كرد. او و متولي به هم نزديك مي‌شوند و امير از پيشنهاد متولي براي آنچه خلاف قانون است استقبال مي‌كند تا پولي به جيب بزند. در اين ميان سروكله خانواده مقتول از جنوب پيدا مي‌شود كه مانند اجل معلق بالاي سر عبد و امير هستند. امير بدون ذره‌اي شك به كار و بار خود با متولي ادامه مي‌دهد اما زماني كه به كار مشغول نيست عذاب وجدان مي‌گيرد؛ عذاب وجداني كه ناگهان به دلش مي‌افتد  نتيجه موقعيت‌هاي پيش‌آمده نيست و چند بار بروز پيدا مي‌كند و كم‌كم خسته‌كننده هم مي‌شود. تصميمي كه امير در انتها مي‌گيرد نتيجه چيست؟ پس نزديكي به متولي چه تفاوتي در پيشبرد داستان داشت؟ اينكه عبد به سرش مي‌زند و مي‌خواهد جنازه‌ها را از خاك بيرون بياورد او را به اين نقطه مي‌رساند؛ نقاطي كه هيچ منطقي چه براي شروع و چه پايانش نمي‌توان تصور كرد. به عبارت ديگر كشتارگاه فيلم «ناگهان‌ها» است: عبد بعد از اينكه كل طول فيلم بي‌خيال بوده است ناگهان عذاب وجدان مي‌گيرد. پسري كه مدام ناگهان عذاب وجدان مي‌گيرد و اين در صورتي است كه در طول روز هر كاري كه متولي گفته انجام داده است. او همچنين با ديدن عذاب وجدان ناگهاني پدر، ناگهان تصميم مي‌گيرد قضيه را به خانواده مقتول‌ها لو دهد. اين اعتماد به موقعيت‌هاي ناگهاني به فيلمي بدون ساختار منسجم منتج شده است كه سردرگمي مخاطب را در پي دارد. اين بيهودگي و سردرگمي جاري در فيلم از دل ناتواني در خلق موقعيت‌هاي كارآمد، گنگ و چفت‌وبست هرز فيلمنامه و اصرار بر تاكيدهاي بي‌مورد و اضافي بيرون آمده‌اند. همه اينها به ويرانه‌اي ختم مي‌شود كه هر چه در آن ادعا كرده است ناموفق بوده؛  از خلق لحظات متشنج  و ملتهب  در ابتداي فيلم  گرفته  تا نقد  اجتماعي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون