• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4836 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۸ دي

از اسلام تا مسلماني - از انقلاب تا انقلابي‌گري1

محمد جواد حجتي كرماني

از حصر خانگي تا حصر خانگي۲
اين شعر را از دوران گذشته دور به ياد دارم كه : اسلام به ذات خود ندارد عيبي / هر عيب كه هست از مسلماني ماست
من در اين يادداشت كه از سر درد و احساس مسووليت شديد نوشته مي‌شود، مي‌خواهم با استشهاد به اين شعر كه بسياري از - حتي بچه‌هاي ما - آن را « از برند» بگويم عين همين مضمون در مورد انقلاب اسلامي ما هم صادق است و همان‌گونه كه ما مسلمانان، اسلام را بدنام كرديم، پاره‌اي از ما انقلابيون و انقلابي‌نماها انقلاب را بدنام كرديم. امروزه من و امثال من كه سال‌هاي سال پيش از وقوع انقلاب اسلامي در كرمان و تهران و قم تحت تاثير كساني (در مورد خودم = مانند مرحوم سيد محمد خليل قوام (قوامي) شهدادي و پس از آن سيد شهيد نواب صفوي) روياي حكومت اسلامي را در سر مي‌پرورانديم و خود من به دعوت آقاي بجنوردي در حزب ملل اسلامي ثبت‌نام كردم. آقاي بجنوردي محكوم به اعدام و عفو شد و 10 سال باهم در زندان به سر برديم با كساني مانند مرحوم ابوالقاسم سرحدي‌زاده و دوزدوزاني و مير محمد صادقي قريشي و منصوري (از مشهورين حزب) و مجموعا ۵۵ نفر سرشار از شوق و ذوق و سربلندي، سختي‌ها را تحمل مي‌كرديم. حالا پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب (و بيش از ۸۰ سال از عمر تباه شده) بايد پاسخگوي نسل نوجوي پرسشگر پرخاشگر باشيم كه شما مسوول اوضاع نابسامان امروزي ما بوده‌ايد و هستيد و خود من مانده‌ام كه به اين سوال عام و تمام چه پاسخي بدهم؟ و از اين‌رو است كه اين قلم ماه‌هاست از رفقاي بازمانده و خشك شده و افسرده شده؛ و نيز نگارنده اكنون محصور در خانه به خاطر پرهيز از ابتلا به كرونا - دل و دماغي ندارد كه حتي قلمي بر كاغذي بكشد و درد‌دلي از خامه بر نامه‌ ريزد - و مي‌دانم همدردان گوشه‌نشين و زبان در كام مانده بسياري هستند كه حال و حوصله گفتن و نوشتن ندارند. حالا كه حتي با «همدردان» و «سوته‌دلان» هم نمي‌توان نشست و «كرونا»ي لعنتي همه را - مگر به ضرورت تلاش معاش - دور از هم كرده و حتي پدر و فرزند را از هم جدا كرده است، آدم بايد خودش باشد و خودش و غم‌هايش و افسردگي‌هايش و زبان در كامش! درددل بيش از اينهاست... بس كنم... فقط يك نكته بگويم و بگذرم چون واقعا نمي‌دانم پس از يادداشت حاضر حال و حوصله‌اي خواهيم يافت كه اين درددل‌ها را كه بدون اغراق  «مثنوي هفتاد من كاغذ شود» ادامه‌ دهم يا نه. فعلا تا اين قلم و كاغذ به دست من و پيش روي من  است، يك جمله بگويم كه اگر اين يادداشت ادامه پيدا نكرد، جمله‌اي از من به يادگار مانده باشد و شايد به صورت ضرب‌المثل در‌آيد. من به هيچ‌وجه ابا ندارم كه در اين مورد، متهم به گرايش به «فلان» و «بهمان» گرايش راست و چپ رايج شوم. در مقاله گذشته كه مربوط به فقدان دوست ديرينه‌ام - كه با او اختلاف نظر سياسي شديد داشتم و از نظر علمي و اخلاقي و اخلاص و تقوا، كمال ارادت را به او داشتم - مرحوم مغفور محمدتقي مصباح‌يزدي رضوان‌الله عليه بود، نوشته بودم كه خلط مباحث علمي و فضل و كمال اشخاص با موضع‌گرايي‌هاي متفاوت و متناقض سياسي، غلط است. اكنون هم كلمه‌اي مي‌گويم كه «راستگرايان» به اصطلاح انقلابي، مرا متهم به گرايش ليبرالي و غيرانقلابي مي‌كنند و «جوجه‌هاي تازه از تخم در آمده»، به من و امثال من «پرواز» ياد مي‌دهند! عيبي ندارد...
خوانندگان وفادار اين قلم به خوبي به خاطر دارند كه در سال‌هاي نمايندگي من در مجلس خبرگان و مجلس شوراي اسلامي و بعدها دوران مشاورت فرهنگي در زمان رياست‌جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي و بعد‌ها... و بعدها... چه قلم‌ها و چه زبان‌هايي بر عليه من به كار رفت و چه هتك حرمت‌ها از من شد. حالا چه عيبي دارد يك جمله بگويم گرچه حمل بر گرايش خاص شود. ما را چه باك؟ ما طرفدار مظلوميم، هر كه باشد و هر گرايشي داشته باشد. خسته‌تان كردم.
با يك جمله كه شايد ضرب‌المثل شود، اين يادداشت عجولانه و شتابزده را - كه شايد نتواند ادامه يابد - پايان مي‌دهم و آن اين است كه: كساني كه ديگران را حصر خانگي كردند، خودشان با «كرونا» حصر خانگي شدند...
البليه اذا عمت طابت - فاعتبروا يا اولي الابصار
پاورقي
1 و 2-  اين مقاله را با تيتر «از اسلام تا مسلماني...» شروع كردم. بعد كه قلم را به خود كشاند و آخر سر بعد از حصر خانگي درآورد، تيتر دوم را افزودم. در واقع، تيتر اول فقط در مقدمه ماند كه نمي‌دانم آيا خواهم توانست در حدي كه مي‌توانم و وظيفه دارم از اصول دين و اسلام و انقلاب اسلامي دفاع كنم يا نه؟... خدايا كمك كن.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون