ملكه عدالت
علي مسعودينيا
داستانهاي آگاتا كريستي حالا ديگر معرف حضور خاص و عام است؛ البته بيشتر به مدد اقتباسهاي پرشماري كه در دنياي سينما و تلويزيون از رمانهاي او شده. عنواني هم كه معمولا در وصف او به كار ميبرند «ملكه جنايت» است. اين عنوان اشاره دارد به هوشمندي او در طراحي جنايات پيچيده و از پيش طراحي شده كه جز به كمك درايت خاص و نبوغ كارآگاهان هوشمندش نميتوان از آنها پرده برداشت. حتي اگر فيلمي از او را بعد از مدتي دوباره ببينيم و كتابي از او را دوباره بخوانيم، گاه يا از خاطرمان ميرود قاتل چه كسي بوده و يا دلايل و انگيزههاي قتل چه بوده است. پس تا اينجا در باب لقبي كه به او دادهاند، بحثي نيست. اما سويه كمتر شناخته شده آثار اين نويسنده نخبه معنايي عميقتر و انسانيتر به معماهاي غامض كارآگاهياش ميبخشد. هيچ به خاطر داريد در رماني از آگاتا كريستي يك آدم فقير و بيخانمان، يا معتاد و بيسواد يا مثلا كارگر يا كشاورزي دست به قتل زده باشد؟
من دستكم همين حالا هر چه به ذهنم فشار ميآورم چنين موردي را به خاطر نميآورم. اگر باشد هم آنقدري چشمگير و مكرر نيست. در عوض آدمهاي شيك و پيك و جنتلمن و سطح بالا و آريستوكرات و با فرهنگ و بورژواي داستانهايش راهبهراه با شيوههايي عجيب و هولناك دست به قتل ميزنند و معمولا هم دعوايشان سر ارث و ميراث و پول و ملك است. به اين ترتيب آگاتا كريستي در لايههاي زيرين داستانش از آدمهايي ميگويد كه رفاه و امكان كامل براي بدل شدن به يك انسان شريف را داشتهاند اما وقتي پاي مناسبات سرمايهداري وسط كشيده ميشود، اين حضرات و نسوان خوشپوش و باادب و تحصيلكرده، بدل به شياطيني رعبآور ميشوند كه براي رسيدن به مكنت و قدرت بيشتر از هيچ جنايتي روگردان نيستند. آگاتا كريستي منتقد اين مناسبات و شهوت قدرت در طبقه فرادست اجتماع است. چنين است كه او را بايد ملكه عدالت دانست؛ چون كارآگاه داستانهايش درست سر بزنگاه نقاب از چهره اين حريصان پولپرست برميدارد و رسوايشان ميكند.