ادامه از صفحه اول
نفت، ريسك، بيثباتي منطقهاي
حتي خريدهاي تسليحاتي آنان نيز دچار مشكل شده است. حضور امريكا و ناوهاي آن در منطقه براي آنان سپر دفاعي بود كه به ظاهر در حال ترك منطقه هستند. به طور كلي تكيه بر درآمدهاي نفتي براي پيشبرد سياست خارجي و نيز راهبرد خارجي جاهطلبانه به زيان منافع ملي هر كشوري است. نه تنها در سياست خارجي، بلكه اين نگرش در سياست داخلي نيز چنين اثرات زيانباري دارد. به نظر ميرسد كه بيثباتي سياسي منطقه خاورميانه علل گوناگوني دارد، از حضور اسراييل گرفته تا دخالتهاي خارجي ولي مهمترين علت آن نفتي بودن اين منطقه است كه پول زيادي خارج از فرآيند صنعتي شدن درونزا، توليد ميكند و حكومتهايي غير پاسخگو، مستبد و جاهطلب را ايجاد ميكند، حكومتهايي كه هم در داخل با مردم خود و هم در خارج با ساير كشورها تنش دارند و براي رسيدن به ثبات، خواسته يا ناخواسته پاي بيگانگان را وارد منطقه ميكنند كه آن نيز به نوبه خود بيثباتي را تشديد ميكند. خوشبختانه اكنون چشمانداز قطعيتري براي كاهش اهميت نفت در جهان ايجاد شده است. بايد اميدوار بود كه اين امر زودتر محقق شود و شر نفت از سر منطقه و مردم آن كوتاه شود. هر چند اين اتفاق ممكن است در كوتاهمدت موجب تشديد تنشها شود ولي درنهايت منطقه به يك توازن درونزا و عقلانيت نزديك خواهد شد.
دو تحول در پرونده برجام
سفر او به واشنگتن براي اين منظور در 3 مارس 2015 بدون اينكه با هيچ مقام دولتي ملاقات كند، تحولي بيسابقه در روابط امريكا و اسراييل بود. اكنون انتصاب رابرت مالي با توجه به مخالفت قاطع اسراييل با او را ممكن است بتوان فعلا و در وجهي محدود تكرار تاريخ به شمار آورد.
البته مقامات دولت بايدن پيوسته تاكيد كردهاند كه در تيمي كه قرار است قضيه ايران را مديريت كند، افرادي با طيفي از نظرات متفاوت، از جمله افراد «تندرو»، حضور خواهند داشت. بلينكن در اين مورد گفت كه دولت بايدن در اين مورد از آنچه او groupthink (همفكري افراد كاملا همفكر) خواند، اجتناب خواهد كرد. با اين حال نظرات نسبتا سازنده رابرت مالي قطعا تاثير خاص خود را خواهد داشت. او سه هفته قبل از انتصابش در مصاحبهاي با وبسايت اكسيوس از «انگيزه ايران و امريكا براي تكميل روند تبعيت در برابر تبعيت» تا قبل از انتخابات رياستجمهوري در ايران سخن گفته و اضافه كرده بود كه البته اين امر نبايد حكم تفنگي بر شقيقه دولت بايدن را داشته باشد. او همچنين يادآوري كرده بود كه «به هر حال خطمشي توسط رهبر عالي تعيين ميشود تا دولت رونده و آينده.»
تحولي اندك از جانب ايران نيز در مصاحبه دكتر ظريف با CNN انعكاس يافت. او در اين مصاحبه مختصري ابهام را وارد معادله كرد، به اين معني كه در ارتباط با مشكل اصلي يعني اينكه گام اول را كدام طرف بايد بردارد، همزمان از سه واژه «هماهنگي»، «همزماني» (synchronize) و نيز choreograph كه بيشتر معني تنظيم توالي و تقدم و تاخر حركات در رقص را ميدهد، استفاده كرد. از اين «ابهام سازنده» كه بگذريم، دكتر ظريف در اين مصاحبه پيشنهاد مهمي مطرح كرد و آن اينكه جوزپ بورل، نماينده سياست خارجي اروپا و دبير كميسيون ويژه برجام، «ميتواند ترتيبات اجرايي را هماهنگ كند.» البته ظريف در همان روز دوشنبه و ظاهرا بعد از مصاحبه با CNN، مصاحبهاي نيز با روزنامه همشهري داشت كه در آن نشان داد كه موضع ايران مبني بر اينكه گام اول را امريكا بايد بردارد و نيز اينكه براي بازگشت دو طرف به برجام نياز به مذاكره نيست، همچنان به قوت خود باقي است. اگرچه موضع ايران مبني بر اينكه گام اول بايد از سوي امريكا برداشته شود، قابل درك و منطقي است، همزمان جناح اصولگرا در ايران بايد در سياستگذاريهاي خود به تفاوتها در شرايط كنوني با شرايط 1394 عنايت داشته باشد. برخي از اين تفاوتها عبارتند از:
1- تصور دولت بايدن اين است كه توان تهاجمي ايران به نسبت 1394 خيلي بيشتر شده است. جيك سوليوان، مشاور امنيت ملي بايدن، جمعه گذشته در موسسه صلح ادعا كرد كه «ايران نسبت به 5 سال قبل به خطر مهمتري تبديل شده» و در برنامه موشكي پيشرفت شديد داشته و «بيشتر از تروريسم حمايت ميكند.»
2- بعد از خاتمه تحريم تسليحاتي شوراي امنيت، تنها دو سال به خاتمه برخي ديگر از محدوديتها عليه ايران در برجام باقي است، در حالي كه در 1394، 8 سال باقي بود و برخي در واشنگتن اميدوار بودند كه برجام در اين فاصله موجب تعديلي عمومي در سياستهاي ايران شود.
3- متاسفانه برخي تحولات ناشي از اقدامات خبيثانه ترامپ مانند انتقال سفارت امريكا به قدس و «توافق ابراهيم» پابرجا است و چهره منطقه را اندكي تغيير داده است.
4- شايد با اتكا به اين تحولات، اسراييل در اين انديشه است كه مستقل از امريكا ميتواند تهديدي نظامي عليه ايران باشد. هر چند كه لفاظيهاي اخير نتانياهو و رييس ستاد ارتش اسراييل در مورد حمله به ايران شايد بيشتر متوجه تهديد بايدن است تا تهديد ايران.
5- فرانسه و آلمان نيز ظرف چند ماه گذشته نشان دادهاند كه ممكن است متاسفانه آماده ايفاي نقش مثبتي در جهت احياي برجام نباشند.
نهايتا اينكه رابرت مالي در همان مصاحبه با اكسيوس گفت: غنيسازي 20 درصد «جوّ را پيچيده ميكند»، اما «مباني را تغيير نميدهد.» او در اشاره به احتمال توقف اجراي پروتكل الحاقي در 3 اسفند افزود: اما محدود كردن بازرسيها اگر عملي شود، «طبيعتي كيفيتا متفاوت» خواهد داشت و «بازي را تغيير خواهد داد.»