باربارا تاكمن و آثارش
مرتضي ميرحسيني
ميگفت: «مرداني كه نگران حفظ مقامند هرگز به روشني كساني كه بيرون ايستادهاند حقيقت عدالت را نميبينند» و باور داشت واژههايي مثل «اشتباه» در ذهن مردان سياست معني متفاوتي پيدا ميكنند. اولين كتابي كه نوشت انجيل و شمشير بود و از آن پس خودش را وقف پژوهش درباره گذشته و تاريخنويسي كرد. با كتاب «توپهاي ماه اوت» كه روايت او از ماه منتهي به جنگ اول جهاني است به شهرت رسيد و ميليونها خواننده را نه فقط در كشور امريكا كه در گوشه و كنار دنيا مجذوب خودش كرد. اين كتاب كه به فارسي هم ترجمه شده است (ترجمه محمد قائد، نشر ماهي) برايش جايزه پوليتزر به همراه داشت و اعتباري در حد مورخان بزرگ و سطح اول زمانه به او داد. چند سال بعد براي كتابي كه درباره زندگي ژنرال امريكايي، جوزف استيلول نوشته بود دومين جايزه پوليتزر را هم بُرد و آن - به زعم برخيها - «اتفاق» سال 1962 را در سال 1971 دوباره تكرار كرد. پدرش بانكداري سرشناس و مدتي مالك مجله دِ نيشن (ملت) بود و خود او نيز پيش از تمركز كامل روي تاريخنويسي، تجربه چند سال كار خبرنگاري داشت. به پشتوانه امتيازات خانوادگي و نيز فرصتهايي كه در شغل خبرنگاري برايش فراهم ميشد به آسيا و اروپا سفر كرد و تجربه زندگي در چند كشور، از ژاپن و چين گرفته تا اسپانيا (آنهم زمان جنگهاي داخلي در اين كشور) را به تجربيات خود افزود. اما ميگفت اين مسيري كه تا اينجا آمدم، اينكه خودم را در اين حرفه به عنوان يك مورخ اثبات كردم اصلا برايم آسان نبود «چون زن بودم» و كسي ـ آن زمان - مورخان زن را جدي نميگرفت؛ آنهم زني كه نه از مسائل و محدوديتهاي زنان كه از جنگ و از مردان قدرت و سياست مينوشت و روي اشتباهات و بلاهتهاي آنان انگشت ميگذاشت. ميخواست با مردان در همان زمين بازي آنان رقابت كند، و اين رقابت سخت و نابرابري بود. همچنين تاكمن هيچوقت يك چهره دانشگاهي، به آن معني مصطلح نبود و كوششي هم براي ورود به محافل آكادميك نميكرد.
از اينرو برخي مدرسان دانشگاه به او برچسب «عامي» بودن ميزدند و - با تكبر خاص آنهايي كه كسي را قبول ندارند اما خودشان نيز كار مهمي نميكنند - آثارش را در فهرست كارهاي شاخص «علمي» جاي نميدادند. اما كمتر كسي چيرهدستي او در نوشتن و جذابيت نوشتههايش را انكار ميكرد و نقش او را در افزايش شمار علاقهمندان به تاريخ ناديده ميگرفت. باربارا تاكمن در زندگي حرفهاياش مجموعهاي از عناوين و افتخارات را كسب كرد و از اندك چهرههاي غيردانشگاهي بود كه خودش را تا بالاترين سطح مطالعات علوم انساني بالا كشيد. ششم فوريه 1989 در يكي از بيمارستانهاي گرينويچ بر اثر ايست قلبي از دنيا رفت. تاكمن زمان مرگ 77 سال داشت. معمولا در ايران او را با كتاب «تاريخ بيخردي» (ترجمه حسن كامشاد، نشر كارنامه) ميشناسند، اما به نظرم «برج فرازان» (ترجمه عزتالله فولادوند، نشر سخن) براي علاقهمندان جديتر تاريخ، كتاب مناسبتري باشد.
ناگفته نماند كه كتاب «سلام اول» او هم به فارسي ترجمه شده و در بازار كتاب كشور ما موجود است (ترجمه حسن افشار، نشر ماهي) .