• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4866 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ بهمن

ادامه از صفحه اول

براي ارتقاي بهره‌وري اداري

امروز مطلبي را مي‌خواندم كه بيشتر شركت‌هايي كه در «سيليكون ولي»، دره سيليكون در كاليفرنياي امريكا فعالند و معتبرترين شركت‌هاي جهاني هستند، در استخدام نيرو به مدرك آنان كاري ندارند. نه اينكه متقاضيان تحصيلات دانشگاهي ندارند، دارند، ولي از نظر شركت استخدام‌كننده، توانايي حرفه‌اي آنان ملاك است و نه مدرك يا دانشگاهي كه مدرك گرفته‌اند، يا حتي سطح مدرك آنان. 
با اين مقدمه طولاني اطلاعيه اخير وزارت نيرو گامي رو به جلو از حيث انتخاب مدير براي پست‌هاي كليدي اين وزارتخانه محسوب مي‌شود. اخيرا اين وزارتخانه، تغييرات مهمي را در ساختار معاونت آب و آبفاي خود ايجاد كرده است، به اين معني كه براي 9 حوزه آبريز كشور مديران مستقلي را تعريف كرده است و براي انتصاب افراد به رياست اين حوزه‌هاي آبريز اطلاعيه‌اي داده و طي آن ضمن برشمردن اهم وظايف و مسووليت‌هاي مديريت هر حوزه شرايطي را براي داوطلبان تصدي پست رياست اين حوزه‌ها تعريف كرده است. اين شرايط شامل، ويژگي‌هاي حرفه‌اي و نيز ويژگي‌هاي مديريتي مي‌شود و از متقاضيان خواسته است درخواست‌هاي خود را طبق چارچوب تعريف شده ارسال نمايند. درخواست‌ها در كارگروه بررسي شايستگي‌هاي مديران و براساس شاخص‌ها و معيارهاي تعيين شده انجام خواهد شد. البته اين وزارتخانه در سال‌هاي اخير همه نيروهاي مديريتي خود حتي در سطح معاون وزير را از اين طريق جذب كرده است. جالب اينكه براي همه پذيرفته‌شدگان نيز دوره آموزشي سطح بالا خواهند گذاشت.
اين گام بسيار مهمي در انتخاب و انتصاب مديران براساس شايستگي است. اگر همين يك اقدام در نظام اجرايي كشور عملي شود و پست‌هاي مهم مديريتي كشور، فارغ از روابط سياسي و خانوادگي و قومي و فقط از طريق فراخوان و رسيدگي به ريز صلاحيت‌هاي افراد انجام شود، قطعا گام مهمي به سوي افزايش كارايي نظام اداري برداشته خواهد شد. متاسفانه اين نحوه جذب نيرو به پيشنهاد اين وزارتخانه و از طريق دولت به همه اعلام شده است ولي تاكنون استقبالي از آن نشده است.


از شگردهاي سردبيري

 مطلبي به اين مضمون گفته‎اند: «ولي اسم تو در همه شماره‌ها هست، چه طور ممكن است دوست نزديك او نباشي؟» من هم پاسخ ثابتي را با اين واژه‌ها، تكرار كرده‎ام: « كساني مانند من هم هستند كه با نشريه همكاري مي‌كنند، نه با صاحب نشريه.» شماري اين پاسخ را نپذيرفته‌اند، يا شايد باور نكرده‎اند، يا پنداشته‎اند كه مي‎خواهم طفره بروم، از زير بار شانه خالي كنم و شفيع آنها نباشم، اما عين حقيقت را، دست‎كم از ديد خودم، گفته‌ام. اگر شما اهل تحليل‎هاي روانشناختي باشيد، مي‏توانيد از اين‌گونه برخوردها و پرسش و پاسخ‎ها شناختي از روحيات و منش افراد را به دست آوريد. خواهيد ديد كه شماري حاضر نيستند از پيش‎داوري‏هاي‌شان دست بكشند. حاضر نيستند به پاسخ شما خوب گوش بدهند و بكوشند آن را درك كنند. حاضر نيستند از كليشه‎هاي ذهني و از هنجارهاي رايج دور شوند. اگر تلاش كنيد كه مفهوم «مرگ مولف» را باز كنيد، دامنه معنايي آن را توضيح بدهيد و بخواهيد كه آثار را از پديدآورندگان‌شان، يا كلك و بخارا را از سردبير‏ش، جدا كنند، سعي‎تان به جايي نمي‏رسد كه نمي‎رسد. اين بليه آيا روزي از مردم، از جامعه روشنفكري، از نخبگان فكري ما دور خواهد شد يا نه، پرسشي است كه شايد شما هم مانند من آرزو كنيد كه روزي پاسخ آن آري باشد. مدتي پيش دوستي اين خبر را به من داد: «در مجلس بزرگداشت ... علي دهباشي هم سخنراني كرد و ضمن گفته‎هايش جمله بسيار محبت‎آميزي درباره يكي از نوشته‎هاي تو گفت». بعد رو كرد به من و پرسيد: «مثل اينكه شما خيلي با هم دوستيد؟»گمان مي‎كنم يكي از دلايل موفقيت علي دهباشي در سردبيري نشريه را مي‌توان از همين جمله آن دوست دريافت. دهباشي اين توان را به تجربه و به ياري شم حرفه‎اي خود كسب كرده است كه حساب كار و همكاري را از دوستي و دوست‎بازي جدا كند. شايد دهباشي خيلي‎ها را دوست نداشته باشد، يا نخواهد با آنها مناسبات دوستانه برقرار كند، اما در و پنجره نشريه‎اش را به روي همكاري با آنها نبسته است. او اين هوش و دورنگري حرفه‎اي را دارد كه آخر كار آنچه برجا و به يادگار مي‏ماند، نشريه پرباري است با همكاري طيف گسترده‎اي از هم‌قلمان و همكاران و به‌رغم ديدگاه‎ها، نگرش‎ها، سليقه‎ها و سلوك‎ها و همه ويژگي‎هاي شخصي‎شان. اميدوارم جمله زير حمل بر تعريف و تعارف، يا بياني خلاف مكنون واقعي‎ام تلقي نشود: «شايد اين دهباشي است كه مي‎تواند امثال ما را تحمل كند، نه ما».
يكي از درس‎هايي كه از استاد بزرگوارم شادروان ايرج افشار آموختم و هرگز آن را از ياد نخواهم برد، براي شما نقل مي‌كنم. خيال مي‌كنم عصاره زندگي استاد ايرج افشار را بتوان در دو چيز خلاصه كرد: «ايران‎شناسي» و «اطلاع‎رساني فرهنگي به همگان، به‌ويژه فارسي‌زبانان و فارسي‌دانان ايران‎پژوه». طي سال‌هايي كه از نزديك شاهد بودم، متوجه شدم استاد افشار به سمت هر كسي كه در آن دو حوزه فعاليت مي‌كرد، فروتنانه مي‎رفت، بدون آنكه با عقيده و سليقه او كاري داشته باشد. شمار فراواني ـ نمي‌دانم چقدرـ از هر سنخي كه به اين دو حوزه دلبستگي داشتند، با او همكار، دوست و آشنا شدند، يا در مراوده و مكاتبه و تماس مستقيم و غيرمستقيم قرار گرفتند. او نقطه كانوني دايره‎اي بود كه نمي‎خواست كسي كه با كارهايش در اين دايره قرار مي‎گيرد، يا مي‌تواند قرار بگيرد، از اين دايره بيرون بماند. اين منش و روش استاد ايرج افشار مي‎تواند براي هركسي كه به رشد و توسعه فرهنگي، علمي و پژوهشي به ‎راستي علاقه‎مند است، الگو باشد. شايد علي دهباشي هم با اين ويژگي كم‌مانند استاد افشار به ‏خوبي آشنا باشد. در هر حال و هر چه هست، آرزو مي‌كنم او با تداوم انتشار بخارا و ديگر تكاپوهاي فرهنگي‎اش در راه پيشرفت و اعتلاي فرهنگ ما تا توان دارد بكوشد. تا او به اين كوشش ادامه مي‌دهد، من و امثال من نه با شخص او كه با تقلاي درخور ستايش‎اش همراه خواهيم بود، چه ما را خوش بدارد و چه ندارد.
 مهر 1399 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون