به مناسبت ورود هوشنگ ابتهاج به 94 سالگي
در جست و جوي سپيدهدم جهان
اميد جوانبخت
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من/ آسمان تو چه رنگ است امروز/ آفتابي است هوا/ يا گرفته است هنوز؟- سايه
اميرهوشنگ ابتهاج متخلص به «سايه» فراز و فرودهاي 9دهه پرتلاطم قرن معاصر را از سر گذرانده و به مدد كشتي شكوهمند ادبيات فارسي از حواشي به سلامت گذر كرده و اكنون در ساحل سرسبز شعر فارسي صاحب درختي است تنومند و ستبر كه از «سايه» آن بسياري بهره جستهاند. سايه از سالهاي اوليه دهه 20 و همزمان با بلبشوي اوضاع اجتماعي ايران به واسطه ورود متفقين به تهران ميآيد و در سال 25 موفق ميشود تعدادي از اشعارش كه عمدتا مضاميني عاشقانه داشتند را در قالب كتابي به چاپ برساند. دراواخر دهه 20 باز شدن پاي سايه به فضاهاي روشنفكري و ادبي، زمينهساز آشنايي او با مهدي حميديشيرازي، فريدون توللي و شهريار ميشود. آشنايي با شهريار كه در شعر و خصوصا غزل نامور بود، خيلي زود به موانستي رسيد و نقطه عطفي را در زندگي سايه رقم زد و اين رابطه عاطفي تا پايان عمر شهريار ادامه يافت. غزلياتي كه شهريار و سايه براي هم و درجواب يكديگر گفتهاند، عمق علاقه و ارادت آنها را به هم مينماياند. آشنايي او با نيما يوشيج هم سبب نوپردازي سايه در قوالب كلاسيك شد و هم او را به طبعآزمايي در قالب شعر نو راغب كرد. از آن دوره كساني چون سياوش كسرايي، احمد شاملو، اسماعيل شاهرودي، فريدون مشيري، مهدي اخوان ثالث، سهراب سپهري و... از ديگر معاشران سايه بودند. در آن دهه هر چند تندباد گرايشهاي سياسي و حزبي- به خصوص حزب توده كه در بين روشنفكران رايج بود- سايه را كمي بيش از شعراي همدورهاش مانند شاملو و اخوان مجذوب كرد اما او به مدد ذوق شعري و هوش اجتماعياش از كنار اين تندباد به سلامت گذر كرد و هيچگاه سرنوشت كساني را پيدا نكرد كه گل استعداد و نبوغشان در دل فعاليتهاي سياسي پرپر شد. البته تب تند اين گرايشها در اوايل دهه 40 و پس از كودتا جاي خود را به عرقِ سردِ يأس و نوميدي فراگيري داد كه غالب روشنفكران را فرا گرفت. سايه در اواخر دهه 30 تعدادي از اشعارش با مضامين عاشقانه را با عنوان«سراب» و اولين جلد از مجموعه «سياه مشق»ها را با مقدمه «شهريار» منتشر ميكند. او در دهه50 به دعوت راديو به عنوان سرپرست موسيقي ايراني، ميراثدار برنامه «گلها» شد كه زندهياد پيرنيا با بهره از اساتيد سرشناس و خبره در موسيقي و آواز بنيان نهاده بود. اعتبار ادبي سايه و عمق و احساس اشعارش چنان بود كه هم با بزرگاني چون زندهيادان همايون خرم و حسين قوامي آثار ماندگاري خلق كرد و هم با جواناني چون لطفي و شجريان. سايه با توليد برنامههايي چون «گلهاي تازه» و «گلچين هفته» دركنار بزرگان، فضاي بازتري براي جواناني چون شجريان، عليزاده، لطفي و مشكاتيان به وجود آورد. در مجموع پرونده كاري سايه در موسيقي راديو در دهه 50 - فارغ از انتقادهايي كه برخي داشتند- اگر فقط زمينهسازي براي رشد و شكوفايي جواناني باشد كه هر يك در دهههاي بعد قطبي ارزشمند و ماندگار در حفظ و بسط و نشر موسيقي اصيل ايراني شدند و آثار ماندگاري آفريدند،كارنامهاي ستودني و ارزشمند است. در سالهاي پاياني دهه 50 و مقارن با تحولات انقلاب، تصنيفهايي با شور و حال منطبق با آن سالها توسط گروههاي شيدا و عارف با صداي شجريان روي اشعار سايه ساخته شد كه در خاطرهها ماند. او كه سروده بود «ايران اي سراي اميد» متاسفانه بر بامِ خودش سپيده ندميد و مدتي را در حبس گذراند. در سال 69 سياه مشقهاي او پس از چندين مجلد جدا به صورت يكجا به چاپ رسيد كه دربرگيرنده بهترين اشعار اوست. سايه كه ارادتش به حافظ و اشعارش را ميتوان در غزليات زيبايش دريافت در ميانه دهه 70 تصحيحش از نُسخ قديمي موجود ديوان حافظ را با عنوان «حافظ به سعي سايه» ارايه كرد كه به اعتقاد صاحبنظران و استنادتجديد چاپهايش كاري بود ماندگار و ستودني. در طول دو دهه اخير در كنار تجديد چاپ «سياه مشق» و منتخبي از اشعارش «آينه در آينه/ به انتخاب شفيعي كدكني» ميتوان به «تاسيان» و «بانگ ني» اشاره كرد. همچنين كتابهاي «در زلال شعر/ كاميار عابدي» (بررسي زندگي و اشعار) وكتاب دو جلدي «پير پرنيانانديش/ ميلاد عظيمي و عاطفه طيه» (شامل گفتوگويي بلند درباره كل زندگي و فعاليتها) نيز درباره «سايه» به چاپ رسيده است. اقبال به خواندن و آهنگسازي روي اشعار سايه طي دو دهه اخير نشان از ظرفيتهاي مختلف شعر او دارد. در كنار تجربههاي قديميتر زندهياد محمدرضا شجريان و شهرام ناظري، خوانندگان جوانتري چون عليرضا قرباني با بهرهگيري از اين ظرفيتها هواي تازهاي را در موسيقي اصيل ايراني دميدهاند.
شعر سايه در عين دارا بودن مضامين عميق انساني و بعضا فلسفي از ظاهري ساده و بيتكلف بهرهمند است كه همين موضوع تاثيرگذاري شعر را دوچندان ميكند و ارتباطگيري آن را با مخاطب عام سهل و روان ميسازد.