• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4898 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۱ فروردين

نگاهي به ساختار و فيلمنامه سريال «گاندو» كه فصل دومش نيمه‌كاره ماند

قوز بالاي قوز

سيدحسين رسولي

فصل دوم مجموعه جنجالي «گاندو» به نويسندگي آرش قادري و كارگرداني جواد افشار كه از شبكه سوم سيما پخش مي‌شد، نيمه‌كاره ماند. سازندگان اين مجموعه كار خود را سريالي ضدجاسوسي و سياسي مي‌دانند ولي قاعدتا ژانر اصلي اين مجموعه بايد «تريلر جاسوسي» مي‌بود. مجموعه «گاندو» نكته‌هاي مثبت و جديدي در سريال‌سازي ايراني دارد كه از آنها مي‌توان به هزينه‌كرد بسيار زياد در اجرا، ريتم پرهيجان و البته توجه به «اكنونيت انضمامي» اشاره كرد. سازندگان اين سريال به مسائل تاريخ اكنون با رويكردي مستندگرايانه توجه كرده‌اند اما از منظر مسائل فني، ضعف‌هاي كشنده و عميق فراواني دارد كه تلاش مي‌كنم آنها را توضيح بدهم. شايد افرادي كه دستي در توليد چنين آثاري دارند اين نوشته را بخوانند و در آينده آثار بهتري توليد كنند. بزرگ‌ترين مشكل مجموعه «گاندو» اين است كه در آن مسائل سياسي و جناحي مهم‌تر از مسائل دراماتيك و فني شده است. اين امر باعث مي‌شود تا با اثري تاريخ مصرف‌دار كه كاركرد پروپاگانداي جناحي دارد روبه‌رو شويم نه با سريالي دراماتيك. در واقع، هدف  وسيله را توجيه كرده  است. 
سريال‌ها و فيلم‌هاي امنيتي و جاسوسي
چارلي موريتس در كتابي كه با عنوان «تكنيك‌هاي فيلمنامه‌نويسي» به فارسي ترجمه شده است، مي‌گويد: «در يك فيلمنامه خوب هيچ‌ چيز اتفاقي نيست.» او تاكيد دارد كار نويسنده طراحي و تنظيم درست داستان است و براي اينكه داستاني اتفاق بيفتد ابتدا بايد چيزي غيرعادي روي دهد به‌ طوري كه توازن زندگي يك يا چند شخصيت برگزيده به‌‌هم بريزد. اينجاست كه مي‌توان از داستان‌هاي جاسوسي به درستي استفاده كرد تا روي مخاطب تاثير گذاشت. سينماگران مطرحي چون آلفرد هيچكاك، استيون اسپيلبرگ، داگ ليمان، كريستوفر نولان، سيدني لومت و امثالهم فيلم‌هاي جاسوسي درخشاني ساخته‌اند. به عنوان مثال در ماه‌هاي اخير با فيلم «انگاره» به كارگرداني كريستوفر نولان مواجه شديم كه همه جوره اثري امنيتي درباره جاسوسان است. داستان از اين قرار است كه ماموري مخفي براي جلوگيري از آغاز جنگ جهاني سوم درگير ماجرايي وابسته به زمان و آنتروپي مي‌شود. اين جاسوس براي سازمان سيا كار مي‌كند و هدف اصلي‌اش مهار يك دلال اسلحه به نام آندري ساتور است. افراد سازماني مرموز به نام «تِنِت» يا «انگاره» نيز به او كمك مي‌كنند. اين فيلم چند پيام روشن دارد: ۱- جاسوسان غربي براي مهار دشمنان از بهترين فناوري‌هاي روز بهره مي‌گيرند؛ ۲- تعدادي از فناوري‌هاي جاسوسي آينده غربي نيز تبليغ مي‌شوند. كارشناسان گفته‌اند كه جاسوسان شوروي معمولا از شيوه‌هاي كلاسيك استفاده مي‌كردند و جاسوسان امريكايي و انگليسي از تكنولوژي‌هاي جديد. از سوي ديگر، سريالي مثل «مردگان متحرك» از روش «پروپاگانداي پنهان» استفاده مي‌كند. اين مجموعه با كيفيت و پر خرج، كلانتري به نام ريك گرايمز را به عنوان شخصيت برگزيده خود معرفي مي‌كند. انتخاب چنين شخصيتي بسيار مهمي است زيرا آنها مي‌خواهند از زاويه ديد خاصي بگويند كه جهان ليبرال دموكراسي، بهترين جهان ممكن است. سازندگان «مردگان متحرك» دقيقا اين ايده محوري را بيان مي‌كنند: آنهايي كه دموكراسي ندارند مانند زامبي‌هايي‌اند كه همديگر را تكه و پاره خواهند كرد؛ يعني اگر دموكراسي نباشد قوانين جنگل برپا خواهد شد و قانون بقاي اصلح‌تر نيز به امري كليدي تبديل خواهد شد. اسلاوي ژيژك هم در يكي از سخنراني‌هاي خود مي‌گويد كه زامبي‌ها نماد توده‌هاي طبقات پايين هستند و دراكولاها نماد طبقات بالا. در اصل، در چنين مجموعه‌هايي با اين دوگانه‌‌سازي مواجهيم: تمدن مدرن غرب در برابر قوانين جنگل. كمپاني‌هاي فيلمسازي هاليوودي معمولا در آثار فرهنگي خود سه جريان نازيسم، كمونيسم را به عنوان نماينده قطب منفي درام معرفي مي‌كنند. حتي ابرقهرمانان اين آثار از ايدئولوژي خاصي پيروي مي‌كنند كه براي بررسي اين مسائل مي‌توانيد به مجموعه فيلم‌هاي شواليه تاريكي به كارگرداني كريستوفر نولان و توليدات كمپاني مارول مانند «انتقام‌جويان» نگاه كنيد. سريال‌هاي «ميهن» و «۲۴» را هم درنظر بگيريد كه ردپاي دستگاه‌هاي امنيتي در آنها عيان است. اين دو سريال با پيرنگ‌هاي ظريف، فشرده و پيچيده خود توانستند مخاطبان فراواني در سراسر جهان پيدا كنند. نكته كليدي اين است كه تماشاگران بايد با ماموران سازمان سيا همذات‌پنداري كنند. ماموراني كه مثلا تعداد زيادي انسان‌ بي‌گناه را در مراسم عروسي مي‌كشند يا حتي از بيماري‌هاي رواني رنج مي‌برند. سازندگان اين آثار شخصيت‌هاي آرماني و حماسي را تصوير نمي‌كنند بلكه اصول درام‌نويسي را رعايت مي‌كنند؛ يعني بايد كاراكترها را كاملا خاكستري، عادي و واقعي توصيف كنند، حتي قهرماناني را روايت كنند كه داراي پاشنه آشيل، هامارتيا و ضعف‌هاي بنيادي‌اند. اين شخصيت‌هاي برگزيده معمولا شبيه به فرشتگاني نيستند كه قرار است به جنگ شياطين   بروند.
جذابيت‌هاي پنهان تريلر جاسوسي
ژانر تريلر (تعقيب و گريز دلهره‌آور) بسيار شگفت‌انگيز است، به‌طور ويژه، قدرتمندترين زيرشاخه‌هايش: تريلر كارآگاهي، تريلر جاسوسي، تريلر توطئه و تريلر روانشناسانه‌. جالب است كه تريلرهاي جاسوسي به‌شدت سياسي‌اند و هميشه هم مورد توجه دستگاه‌هاي امنيتي بوده‌اند. سينماي هاليوود بيشترين توجه را به اين ژانر كرده است. در دهه‌هاي گذشته، جنگ سرد به اوج خود رسيده بود و هر لحظه خبري از درگيري‌هاي امنيتي و جاسوسي منتشر مي‌شد اما اكنون نگاه‌ها معطوف به جنگ‌هاي اطلاعاتي، سايبري و رواني شده است. جنگ اطلاعاتي را مجموعه‌اي از تكنيك‌هاي جمع‌آوري، انتقال، حفاظت و ممانعت از دسترسي به اطلاعات مي‌‌دانند. اين جنگ شامل جمع‌آوري داده‌هاي تاكتيكي، پروپاگاندا، گمراه‌سازي يا دستكاري اطلاعاتي مي‌شود كه البته ارتباط نزديكي با جنگ رواني دارد و ساختن آثار فرهنگي و هنري نيز بخشي از آن مي‌شود. مدت‌هاست كه جاسوسان و نيروهاي ضدجاسوسي كشورهاي گوناگون با يكديگر مبارزه مي‌كنند و اين مساله به ‌شدت دراماتيك‌تر و جذاب‌تر مي‌شود وقتي بدانيم كه برخي از چهره‌هاي قدرتمند سياسي امروز همچنين پيشينه‌اي دارند. البته جاسوسان دو جانبه هم هيجان‌انگيز هستند مثلا جورج بليك يكي از ماموران امنيتي دوجانبه بريتانيا و شوروي بود كه نقش مهمي در شناسايي و افشاي هويت ۴۰ مامور مخفي MI6 در شوروي داشت. او تا زمان مرگش (۲۰۲۰) در مسكو زندگي مي‌كرد. ديميتري پولياكوف نيز جاسوسي دوجانبه بود كه اطلاعات مهمي را در اختيار ايالات متحده قرار داد. او در سال ۱۹۸۴ و از طريق دستورالعمل پخت غذا در يك مجله خانوادگي درخواست كمك كرد اما بعد از بازنشستگي از سرويس امنيتي شوروي، براي مدت‌ها ناپديد شد تا اينكه روزنامه حزب كمونيست فاش كرد او لو رفته و اعدام شده است. هميشه جنگ جاسوسان همراه با ماموران باهوش و آموزش‌ديده و ابزارهاي پيشرفته بوده است. معمولا كسب پيروزي‌هاي بزرگ نظامي نيز وابستگي زيادي به برتري اطلاعاتي دارد. چونه تومو در كتاب «هاگاكوره» كه درباره آيين‌ها و طريقت سامورايي‌هاي ژاپني است، مي‌گويد: «ابتدا پيروز شو و بعد مبارزه كن.» پيروزي با برتري اطلاعاتي ميسر مي‌شود. بنابراين، جاسوسان، مبارزان پنهان در جامعه هستند و زندگي هيجان‌انگيزي دارند ولي مهم‌ترين مشكل سريال «گاندو» در اينجا خودنمايي مي‌كند. به جاي اينكه اين مجموعه در ژانر تريلر جاسوسي ساخته شود و از مبارزه جاسوسان بگويد از همان اول دست خودش را رو مي‌كند و از عمليات موفقيت‌آميز ضد جاسوسي مي‌گويد. اين‌گونه است كه عناصر مهمي چون تعليق، غافلگيري، شخصيت‌پردازي، قواعد ژانر و امثالهم دود مي‌شوند و به هوا مي‌روند. نويسنده اين مجموعه حتي نتوانسته قهرماني درست و حسابي طراحي كند و در واقع يك سيستم را به مثابه «شخصيت برگزيده» معرفي مي‌كند كه اشتباه است. اگر سازندگان اين مجموعه حتي دانش ناچيزي از فنون فيلمنامه‌نويسي و ژانرهاي سينماي داشتند به سراغ پردازش كشمكش «قهرمان پنهان‌كار» و «ضدقهرمان پنهان‌كار» مي‌رفتند. درام بدون كشمكش غافلگيرانه و تعليقي هيچ نيست. نبايد هيچ بخشي از داستان را حدس زد و مدام بايد پرسيد: بعد چه مي‌شود؟ در اصل، جاسوسان بايد پنهاني عمل كنند زيرا اگر لو بروند همه‌چيز تمام شده است! نبايد از ياد ببريم كه بيشتر آثار بزرگ در ژانر تريلر جاسوسي از آثار ادبي اقتباس شده‌اند ولي چنين ژانري در ادبيات ايران جايي ندارد. جان تروبي در كتاب «۲۲ گام تا استاد شدن در داستان‌گويي» از شش پيرنگ نام مي‌برد: ۱- پيرنگ وحدت‌هاي سه‌گانه ارسطويي؛ ۲-پيرنگ سفر قهرمان؛ ۳- پيرنگ رازگشايي؛ ۴- پيرنگ ژانر؛ ۵- ضد پيرنگ؛ ۶- پيرنگ چند رشته‌اي. نكته حائز اهميت اين است كه اصل و اساس ژانر تريلر جاسوسي با پيرنگ‌ ژانر و پيرنگ رازگشايي پيش مي‌رود اما مثلا نويسندگان سريال «۲۴» از تكنيك‌هاي پيرنگ ارسطويي و سفر قهرمان نيز استفاده مي‌كنند. فيلم «گلدفينگر» (۱۹۶۴) به كارگرداني گاي هميلتون و بازي شان كانري كه از مجموعه فيلم‌هاي جيمز باند است به خوبي از پيرنگ سفر قهرمان بهره مي‌گيرد و يك جاسوس باهوش و كاركشته را محور داستان خود قرار مي‌دهد كه در پيرنگ‌هاي فرعي با ماجراي عاشقانه نيز مواجه مي‌شود.
تريلرهاي  شگفت‌انگيز  از  آلفرد هيچكاك 
تا  داگ ليمان
بد نيست به چند تريلر جاسوسي مهم اشاره كنيم تا نقص‌هاي فني مجموعه «گاندو» بيشتر بيرون بزند. آلفرد هيچكاك در فيلم «۳۹ پله»  (۱۹۳۵) توانست الگوي تعقيب و گريز ژانر تريلر جاسوسي را به خوبي طراحي و ماندگار كند. داستان اين اثر سينمايي درباره شهروندي معمولي به نام ريچارد هني است كه در ماجراي قتل ماموري امنيتي و سرقت اطلاعات محرمانه سازمان جاسوسي بريتانيا تحت تعقيب پليس و سازماني مخوف به نام ۳۹ پله قرار مي‌گيرد. او هميشه در حال فرار است و به همه هم شك دارد. هيچكاك در اقتباس سينمايي خود از رمان جان باكن، زني مو بلوند به نام پاملا را هم به ريچارد دستبند مي‌زند تا همه جا با هم باشند. اين‌گونه است كه اين كارگردان ماهر با افزودن يك پيرنگ فرعي عاشقانه به داستان جاسوسي و دلهره‌آور خود به خوبي يك تريلر پارانويايي را پيش مي‌برد و به كاراكترهايش عمق مي‌بخشد. هيچكاك دوباره در فيلم «بدنام» (۱۹۴۶) اين فوت كوزه‌گري را تكرار مي‌كند. ايده آن فيلم بسيار ساده است: وظيفه در برابر عشق. دو جاسوس حين عمليات خود در برزيل، عاشق زني مشترك مي‌شوند كه عامل سازمان سياست. داستان از اين قرار است كه مامور دولين، دختري به نام آليشيا را به استخدام سازمان جاسوسي درمي‌آورد تا معشوقه فردي به نام سباستين (عامل نازي‌ها) شود و اطلاعات مهمي را كسب كند. هيچكاك، هيچ ابايي از پروپاگاندا و تبليغات ندارد زيرا اين كار را درست و فني و حساب‌شده انجام مي‌دهد. درو يانو در كتاب «پرده سوم» مي‌گويد بايد ببينيم چه پرسش‌هايي در پرده اول شكل گرفته و چه نيازهاي دراماتيكي براي شخصيت محوري مطرح شده كه در نهايت قرار است در پرده سوم به آنها پاسخ داده شود. مسائل پيش‌رو در نوآر جاسوسي «بدنام» مطرح مي‌شوند: آيا شخصيت برگزيده (آليشيا) در ماموريت خود موفق مي‌شود؟ زيرا اگر شكست بخورد قطعا كشته خواهد شد. آيا عشق دولين و آليشيا به سرانجام خوبي خواهد رسيد؟ زيرا اگر نرسد قطعا زندگي سختي خواهند داشت. اين دو پرسش، دو پيرنگ را به ‌طور موازي شكل مي‌دهد. توجه داشته باشيد كه «رازگشايي از امر پنهان» و «فرآيند مخفي‌كاري شخصيت‌هاي اصلي» نيز باعث شكل‌گيري دو عنصر مهم تعليق و غافلگيري شده است. تماشاگر بايد مدام در ژانر جاسوسي، معلق بين زمين و هوا بماند و قلبش هم تند تند بزند. نكته كليدي ديگر اين است كه شخصيت‌هاي مثبت و منفي، همگي جاسوسند و بايد براي ديگران نقش بازي كنند. تريلر جاسوسي «سه روز كندور» به كارگرداني سيدني پولاك كه در ايران با نام «سه روز كركس» (۱۹۷۵) شناخته مي‌شود نيز به‌ شدت جذاب است. اين اثر توسط اساتيد مطرح فيلمنامه‌نويسي تدريس شده و مي‌شود. جوزف ترنر كه براي سازمان سيا كار مي‌كند ماموريت دارد تا كتاب‌هاي ادبي تريلر و جاسوسي را بررسي ‌كند. روزي او سوالي را از مركز فرماندهي مي‌پرسد و براي غذا بيرون مي‌رود ولي هنگام بازگشت متوجه مي‌شود كه تمام همكارانش را به قتل رسانده‌اند و خودش هم در خطر است. ترنر بايد زنده بماند و راز قتل‌ها و چرايي تعقيبش را كشف كند. او در سفر خطرناك خود با زني هم آشنا مي‌شود و به او دل مي‌بازد. اين فيلم در ساختار سه پرده‌اي كلاسيك نوشته شده و آنچان عناصر دقيقي دارد كه كلاس درس است: حادثه محرك (قتل مرموز ماموران)، نقطه‌هاي عطف و پيچش دراماتيك (فرار ترنر از دست قاتلان و مزدوران)، رازگشايي‌ها و مكاشفه‌ها (چه افرادي پشت ماجرا هستند؟) و گره‌گشايي (چگونه بايد زنده ماند و ماجرا را پايان داد؟). در اين ژانر نبايد از تريلر جاسوسي فوق‌العاده درخشان «هويت بورن« (۲۰۰۲) به كارگرداني داگ ليمان و نويسندگي توني گيلروي و ويليام بليك هيرون بگذريم. اين فيلم آنچنان در ميان سينماروها و منتقدان موفق بود كه چند دنباله هم براي آن ساخته شد. داستان درباره فردي باهوش به نام جيسون بورن است كه حافظه‌اش را از دست داده و سفري مهيج را براي كشف هويت و گذشته‌اش آغاز مي‌كند. او متوجه مي‌شود كه انسان پنهان‌كاري بوده و اكنون كه سر و كله‌اش پيدا شده ماموران اطلاعاتي مخوفي قصد دارند حذفش كنند. جيسون بورن كشف مي‌كند پشت زندگي چندگانه‌اش رازهاي وحشتناكي پنهان شده چون هر كسي به او نزديك بشود قطعا جانش را از دست خواهد داد. ارسطو در بوطيقا مي‌نويسد كه نبايد حرف‌هاي خودمان را از دهان شخصيت‌ها بيان كنيم ولي اين مشكل در «گاندو» بيداد مي‌كند. در پايان به برخي مشكلات كليدي «گاندو» اشاره مي‌كنم: ۱- عدم شناخت ژانر؛ ۲- عدم پردازش درست پيرنگ‌ها؛ ۳- عدم قهرمان‌سازي و شناخت درست مساله‌هاي دراماتيك؛ ۴- عدم شكل‌گيري دايلاماهاي اخلاقي؛ ۵- گفت‌وگو‌هاي شعاري؛ ۶- حرف‌زدن براي حرف‌زدن؛ ۷- جاي خالي زيرمتن؛ ۸- توضيحات اضافي؛ ۹- تكرارهاي غيرضروري؛ ۱۰- وجود صحنه‌هاي خبرنامه‌اي؛ ۱۱- گم‌ كردن لحن؛ ۱۲- گم كردن ريتم؛ ۱۳- اشتباه گرفتن موقعيت با موضوع.... 


به جاي اينكه اين مجموعه در ژانر تريلر جاسوسي ساخته شود و از مبارزه جاسوسان بگويد از همان اول دست خودش را رو مي‌كند و از عمليات موفقيت‌آميز ضد جاسوسي مي‌گويد. اين‌گونه است كه عناصر مهمي چون تعليق، غافلگيري، شخصيت‌پردازي، قواعد ژانر و امثالهم دود مي‌شوند و به هوا مي‌روند. نويسنده اين مجموعه حتي نتوانسته قهرماني درست و حسابي طراحي كند.

برخي مشكلات «گاندو» : ۱- عدم شناخت ژانر؛ ۲- عدم پردازش درست پيرنگ‌ها؛ ۳- عدم قهرمان‌سازي و شناخت درست مساله‌هاي دراماتيك؛ ۴- عدم شكل‌گيري دايلاماهاي اخلاقي؛ ۵- گفت‌وگو‌هاي شعاري؛ ۶- حرف‌زدن براي حرف‌زدن؛ ۷- جاي خالي زيرمتن؛ ۸- توضيحات اضافي؛ ۹- تكرارهاي غيرضروري؛ ۱۰- وجود صحنه‌هاي خبرنامه‌اي؛ ۱۱- گم‌ كردن لحن؛ ۱۲- گم كردن ريتم؛ ۱۳- اشتباه گرفتن موقعيت با موضوع....

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون