• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4906 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۳۰ فروردين

نگاهي كوتاه به فيلم «تسلا» به كارگرداني مايكل آلمريدا

تعاملات تسلا و اديسون

آريو راقب كياني

 

فيلم بيوگرافي ژانري است كه طرفداران خاص خود را دارد و معمولا زيرشاخه‌اي از ژانر درام حماسي قرار مي‌گيرد. فيلم‌هاي زندگينامه‌اي چون بر‌مبناي واقعيت بنا نهاده شده‌اند شايد بيشترين تاثيرگذاري و الهام‌بخشي را براي مخاطبان خود به همراه آورند. فيلم «تسلا» همان‌طور كه از نام آن برمي‌آيد، روايتگر دانشمند و مخترع بزرگ قرن بيستم است.
البته اين فيلم بيشترين تمركز خود را بر مسائل و تعاملات نيكولا تسلا(با بازي ايثن هاك) و توماس اديسون(با بازي كايل مك لاكلن) بنا نهاده و بر اين اساس شخصيت‌پردازي آنها به شكل دو رقيب ابدي پرداخت شده است.
فيلم به هيچ عنوان نمي‌خواهد طبق باور عمومي، اديسون را شخصي كه دزد ايده يا شياد است معرفي كند و سعي مي‌كند كه بي‌طرفانه دلايل ترك كارگاه اديسون توسط تسلا و جدايي مسير اين دو دانشمند را به تصوير بكشاند.
سكانس‌هاي ابتدايي فيلم كه با مباحثه اين دو دانشمند رقم مي‌خورد، مقدمه تاريكي را پديدار مي‌سازد كه سرمنشا آن از جدال ذهني و جسمي هر يك از اين دو نفر و عدم درك متقابل آنها مي‌باشد كه قرار است رفته رفته روشنايي را به ارمغان آورد. حتي در لحظات آغازين فيلم دوربين لرزان و اعوجاج‌گونه مايكل آلمريدا در مرافعه‌هاي في‌مابين جوري قاب‌بندي مي‌شود كه تماشاگر قدر روشنايي كه در حال حاضر در‌اختيار دارد را بيشتر بداند.
البته فيلم در رعايت خط اعتدال خود زماني تسلا را شخصيت انساني‌تر نسبت به اديسون معرفي مي‌كند؛ آنجا كه فرضيه تسلا را از خلق ماشين‌آلات توسعه زندگي مردم و در كفه ديگر نقش اديسون را در تغيير ولتاژ براي اعدام «ويليام كمبلر» به وسيله برق موثر مي‌داند را نمي‌توان بي‌تفاوت گذشت و زماني نيز بي‌تعارف دستگاه و موتور بودن مردم از ديد تسلاي ماجراجو را مورد نكوهش قرار مي‌دهد.
مي‌توان گفت كه دوئل برقي اين دو نابغه هيچ‌گاه به نتيجه نمي‌رسد.  فيلم «تسلا» براي ايجاد تضاد و تناقض موقعيت‌ها از درون‌گرا بودن شخصيت تسلا و برون‌گرا بودن شخصيت اديسون به نحو احسن بهره برده است و اين را مي‌توان در بازي هر دو بازيگر كه به صورت الاكلنگي عمل مي‌كند، مشاهده كرد. پردازش كاراكتر تسلا به عنوان شخصيتي كه از خود بسيار رفتار وسواس‌گونه در رابطه‌گيري با آدم‌ها نشان مي‌دهد به قدري ماهرانه پايه‌ريزي شده كه حتي به وقت صرف شام نيز اين ترديد در قالب دستمال كشيدن به همه عناصر روي ميز به وسيله او نمايان مي‌شود.
برهه تاريخي مدنظر فيلمساز كه به دلايل خروج تسلا از كارگاه اديسون و روند رو به رشد يا زوال هر كدام از آنها اشاره دارد نيز به اين موضوع كمك شاياني كرده است. البته كه وجود راوي با حضور كاراكتر «آنه مورگان» كه تسلا را دوشادوش همراهي مي‌كند از ظرافت‌هاي فيلم تسلا به عنوان يك فيلم بلند سينمايي كاسته و آن را مبدل به يك شبه مستند راوي ميزبان كرده است. حتي در لحظه‌هايي از فيلم مي‌بينيم كه راوي تعداد نام‌هاي گوگل شده اديسون و تسلا را در لپ‌تاپ به رخ مي‌كشد كه اين حكايت از اين دارد كه تماشاگر فاصله فعلي اندك خود با 120 سال قبل را مديون اين دو دانشمند است. نمونه‌هاي مشابه كه دال بر شكست زمان است را مي‌توان به گوشي همراه در دستان اديسون و ميكروفن در دست تسلا مشاهده كرد كه فيلم تعمدا تونل به زمان آينده داشته است.  اما چيزي كه در فيلم از تسلا به عنوان يك انسان مافوق بشري پرده‌برداري مي‌كند به نابغه بودن و اكتشاف او برنمي‌گردد بلكه به بخشي از شايعات پيرامون او در‌خصوص ارتباط‌گيري با موجودات فرازميني و پي‌ريزي اين تفكر و رساندن سلام او به سياره ديگر است. فيلم بسيار به پيوند تسلا و الهام‌گيري او از طبيعت دقت نظر داشته و بدين منظور از تكنيك ويديو بك پروجكشن و عكس پيش‌زمينه استفاده كرده است. مناظري از طبيعت كه به صورت پرده‌اي در فيلم ظاهر مي‌شود، فيلم را هم از منظر بصري‌سازي موقعيت‌ها و هم از منظر زماني و مكاني تفكيك مي‌كند. اين تكنيك كه به عنوان يك ساختار فراگير عمل مي‌كند تا حدودي ذهنيت ماورايي، نقاشي شده و جلوتر از زمانه تسلا را عيان مي‌كند. نگاه فيلم در اينكه تسلا قصد و نيت آميختن صنعت با طبيعت را داشته كاملا مشهود است.
البته در اين حين كاراكتر «آنه مورگان» به عنوان شخصيت آينه تسلا تمام تلاش خود را براي جلا دادن به روح تسلا انجام مي‌دهد وليكن هيچ‌گاه خود را در قامت زن ديگر موثر بر زندگي تسلا يعني سارا برنارد(با بازي ربكا دايان) نمي‌بيند و علائم سرخوردگي به مرور در رفتار او نيز به عنوان معلم اخلاق تسلا يافت مي‌شود. ديالوگ‌هايي چون «ايده‌آل‌گرايي با نظام سرمايه‌داري جور درنمي‌آيد» و «آيا رويا‌ها و ذكاوت براي نجات دنيا كافي هستند؟»، «انرژي، انرژي مي‌سازد» و «تفكر از دانش كمتر است» لحظاتي از رويايي اين دو نفر است كه هر يك بر زندگي ديگري تاثيري خاص داشته است؛ براي تسلا اثري مادي و براي آنه اثري معنوي! 
پايان‌بندي فيلم و نماياندن افول هر دو دانشمند چندان جدي گرفته نمي‌شود و به سخنراني راوي كفايت مي‌شود.
اينكه اديسون در پروژه معدن خود شكست مالي عظيمي مي‌خورد و تسلا در به در به دنبال سرمايه‌گذار براي پياده‌سازي ايده جديد خود و حتي بيان تفكرات متفاوتش نسبت به جنگ است و در‌نهايت در فقر و تنهايي مي‌ميرد، نمي‌تواند به تماشاگر تلنگري كه خاصيت اين‌گونه ژانر هست را بزند. در نتيجه فيلم كه مي‌توانست در انتهاي خود بسيار الهام‌بخش باشد، بسيار خنثي عمل مي‌كند و قدر محرك بودن اين سبك سينمايي را نمي‌داند. دست آخر تماشاگر با اطلاعات زيادي در‌خصوص جريان متناوب، سيم‌پيچ، نيروگاه برقي، ميدان مغناطيسي، موتور القايي و... مواجه است كه نمي‌تواند دوشاخه‌اي براي آنها پيدا كند! 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون