• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4913 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۷ ارديبهشت

ناصر ابراهيمي از فراق همبازي قديمي‌اش حميد جاسميان مي‌گويد:

به ما مي‌گويند دلسوخته‌هاي فوتبال

وقتي جاسميان كرونا گرفته، بگذاريد من هم بگيرم

علي ولي‌اللهي|غروب روز شنبه خبر كوتاه و تلخي كه همه نگران شنيدنش بوديم، منتشر شد. حميد جاسميان بر اثر ابتلا به كرونا درگذشت. ستاره‌هاي سال‌هاي دور شاهين و پرسپوليس و تيم ملي ملقب به سيم خاردار در سن 83 سالگي به خيل عظيم ستارگاني پيوست كه در اين سال‌هاي سياه از دست داديم. به همين مناسبت چند دقيقه‌اي با ناصر ابراهيمي همبازي مرحوم جاسميان در تيم شاهين هم‌كلام شديم.  ناصر خان در پاسخ به اين سوال كه ويژگي‌هاي شخصيتي مرحوم جاسميان چه بود، گفت: «از نظر ورزشي و اخلاقي ايشان بهترين بود. مرامش هم زبانزد بود. تكبر نداشت. توي خيابان هم كه راه مي‌رفت آنها را كه مي‌شناختندش تحويل مي‌گرفت. خيلي كارها براي خيلي‌ها انجام داد بدون اينكه دلال باشد يا نفعي براي خودش بخواهد. اگر مي‌توانست قدمي براي كسي بردارد دريغ نمي‌كرد. من وقتي بوشهر بودم ايشان خيلي به من كمك كرد.» سرمربي سابق تيم ملي فوتبال در رابطه با دوران بازي كنار مرحوم جاسميان گفت: «حدود چهار سال در تيم شاهين در كنارش بازي كردم. من دفاع كنار بودم. آن موقع تيم‌ سه دفاعه بازي مي‌كرد. تيم با سه تا دفاع، دو تا هافبك و پنج تا فوروارد بازي مي‌كرد. ايشان يك‌تنه دفاع را نگه مي‌داشت. در تيم ملي هم به همين ترتيب و عجيب اينكه اگر ايشان در دو وميداني هم شركت مي‌كرد قهرمان مي‌شد. سرعت بيش از حدي داشت. ايشان به همراه حسين كلاني دو تا از سريع‌ترين بازيكنان بودند و شايد صد متر را هم زير ۱۰ مي‌دويدند. به شكل عجيبي تكنيكي بود با اينكه مدافع آخر بازي مي‌كرد. شوت‌هاي كاشته را هم تا نزديك خط ۱۸ با آن توپ‌هاي سنگيني كه ۷۰۰ تا ۸۰۰ گرم وزن داشت از خط ۶ متر تا نزديك خط هجده حريف مي‌زد.» ايشان افزود: «ديگر نمي‌دانم چه بگويم و چه كار كنم. اگر تهران بودم حتما در تشييع جنازه ايشان شركت مي‌كردم. از كرونا هم نمي‌ترسم. وقتي چنين فردي كرونا مي‌گيرد ما هم بگيريم اشكالي ندارد.» بازيكن سابق شاهين و تاج در مورد خاطراتش با مرحوم جاسميان گفت: «خاطرات ما همه ورزشي است. وقتي چهار سال با يك نفر در يك تيم همبازي هستي خاطرات زيادي شكل مي‌گيرد. ايشان بعد از آن چهار سال ادامه داد و تبديل شد به اولين كاپيتان پرسپوليس. اين خيلي مهم است. وقتي تيم شاهين منحل شد در سال‌هاي ۴۸ و ۴۹ من رفته بودم تيم تاج و بعد ايشان رفت پرسپوليس. اما آن چهار سالي كه كنارش بازي مي‌كردم خيالم راحت بود. هميشه به من و ساير مدافعين مثل خدابيامرز مهراب شاهرخي مي‌گفت نگران نباشيد من پشت‌تان هستم. ما سه نفر دفاع را نگه مي‌داشتيم. او با اينكه ۵ سال از من بزرگ‌تر بود هيچ حاشيه و خطا و برنامه‌اي نداشت. چيزي در زندگي‌اش نداشت كه به آن اعتراف كند. هيچ مشكل اخلاقي‌ نداشت. در سفرهاي خارجي هم كه باهم مي‌رفتيم در سطح شهر با مرحوم جاسميان قدم مي‌زدم و همراه هم بوديم. نظير ايشان در فوتبال ايران كم آمده است.» ابراهيمي افزود: «ايشان سال‌ها در تيم ملي بود. وقتي سيستم تبديل شد به دو بك وسط ايشان كنار حسن حبيبي با هم بازي كردند. آن زماني كه تك نفره بود هم كه خودش تكي مي‌ايستاد. وقتي دفاع چهار نفره مي‌شد حبيبي زوجش مي‌شد و مصطفي عرب سمت چپش بازي مي‌كرد.»  ناصر ابراهيمي با اشاره به اينكه تا همين چند وقت پيش با مرحوم جاسميان در ارتباط بوده، افزود: «ما از دوران شاهين باهم بوديم و اين اواخر در پيشكسوتان پرسپوليس هم باهم كار كرديم و كنار هم مي‌نشستيم. حتي همين تازگي‌ها كه در هيات‌مديره شاهين شركت كرده بود مي‌خواست من را هم ببرد شاهين و اين تيم را بياوريم تهران و از ليگ سه استارت بزنيم و بياوريم بالا. ايشان در مجموع خيلي به فكر همه بود. اين است كه آدم هرچه در موردش بگويد كم گفته است.»  سرمربي تيم ملي ايران در دوران جنگ قبل از اينكه سوال بعدي پرسيده شود، گفت: «اين سوالات بايد در زنده بودن ايشان پرسيده مي‌شد. نه اينكه وقتي كسي مي‌ميرد برويم سراغ خاطراتش و بگوييم انسان بدي بوده يا خوبي. در زنده بودن بايد قهرمان‌ها و پيشكسوت‌ها ياد شوند. ماها وقتي از تيم ملي كنار مي‌رويم فراموش مي‌شويم. من ۱۲ سال مربي تيم ملي بودم اما الان كسي ياد من مي‌كند؟ بعد وقتي اتفاقي مي‌افتد، كرونايي يا مرگي پيش مي‌آيد همه مي‌آيند و مي‌گويند آدم خوبي بود. اين بايد در زنده بودن آدم‌ها اتفاق بيفتد و از آنها ياد شود و برنامه‌هايي بگذارند براي گراميداشت آنها. نه اينكه وقتي مرد همه بگوييم خوب است. كسي تا به حال پشت سر مرده حرف نزده. همه مي‌گويند خوب است.» ناصر ابراهيمي ادامه داد: «من كه ۱۲ سال سرمربي تيم ملي بودم وقتي در خيابان راه مي‌روم فقط ۴۰ سال به بالاها مرا مي‌شناسند. علي جباري يا خيلي كسان ديگري كه خدا عمرشان بدهد وقتي در خيابان راه مي‌روند كسي آنها را نمي‌شناسد. من چون ده، پانزده سال پيش مربي پرسپوليس بودم سي، چهل سال به بالاها مرا مي‌شناسند. جاسميان و خيلي‌هاي ديگر را زياد نمي‌شناختند و فراموش هم شده بودند. فراموش هم شدند. ايشان علاقه‌اي نداشت به مربيگري ولي راهنماي بسيار خوبي بود. ولي فدراسيون اين اواخر اصلا يادش رفته بود چنين آدمي هست. من الان آدم‌هاي جديد فدراسيون را نمي‌شناسم. دو سال پيش كار داشتم رفتم فدراسيون. همين‌طور كه در راهروها قدم مي‌زدم كسي مرا نمي‌شناخت. در خود فدراسيون كه من ۱۲ سال مربي تيم ملي‌اش بودم كسي مرا نمي‌شناخت. تا بالاخره يك نفر آدم قديمي مرا ديد و گفت آقاي ابراهيمي اينجا چه كار مي‌كنيد! گفتم ببخشيد من در هشت سال جنگ شش سال سرمربي تيم ملي بودم! با علي پروين مربي تيم ملي بودم. همراه قلعه‌نويي مربي تيم ملي بودم. جاسميان و ماها نسل سوخته بوديم و هستيم. تا مي‌گوييم مربي تيم ملي بوديم مردم فكر مي‌كنند وضع‌مان عالي است. نه آقا! ما الان در دماوند در ساختمان‌هاي مهر مي‌نشينيم. كسي خبر دارد اصلا كه ناصر ابراهيمي چه كار مي‌كند؟ جاسميان هم همين‌طور. خيلي‌هاي ديگر هم هستند. به ما مي‌گويند دلسوخته‌هاي فوتبال.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون