• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4913 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۷ ارديبهشت

پايان موسوليني

مرتضي ميرحسيني

مي‌گويند بزرگ‌ترين اشتباه موسوليني اين بود كه ايتاليا را درگير جنگ كرد و سرنوشت خودش را به سرنوشت هيتلر گره زد. البته هنگامي كه اين تصميم را مي‌گرفت پيروزي هيتلر هم قطعي و هم نزديك به نظر مي‌رسيد و حداقل به ظاهر، تصميم نسنجيده و بدي نبود. دو، سه سالي زمان لازم بود تا نادرستي اين پيش‌بيني كاملا معلوم شود و تاوانش را هم خود موسوليني و هم مردم ايتاليا بپردازند. هواپيماهاي متفقين از همان شروع جنگ، تقريبا سراسر ايتاليا را بمباران كردند و ناتواني حكومت موسوليني در دفاع از كشور را به رخ او و هوادارانش كشيدند. اواسط سال 1943 نوبت به بمباران رُم رسيد و چند محله از آن شهر باستاني ويران شد. پاپ (پيوس دوازدهم) با آن قباي سفيد معروفش به ميان جنگ‌زدگان و آسيب‌ديدگان رفت و برخي از داغ‌‌ديدگان را در آغوش گرفت و اشك‌هاي آنان را با دست خودش پاك كرد. اما موسوليني، با همان بزدلي رايج ميان ديكتاتورها در كاخ خودش سنگر گرفته و پنهان شده بود. 
به قول فرانك ديكوتر، ايتاليايي‌ها موسوليني را خائن به ايتاليا و گناهكار اصلي در اين ويراني و رنج مي‌دانستند كه «او جباري تبهكار، قاتل و خونخوار بود. بعضي زير لب به او دشنام مي‌دادند و بعضي ديگر آشكارا آرزوي مرگش را داشتند.» شاه اين كشور هم انفعال را كنار گذاشت و با تاييد مجلس - كه اكثريت اعضاي آن فاشيست‌هاي سرشناس بودند- حكم به دستگيري موسوليني داد. «حتي يكي از اعضاي حزب گردنكشي نكرد، اگرچه رسما قسم خورده بودند تا پاي مرگ از موسوليني محافظت كنند... اميليو جنتليه مورخ، دهه‌ها پيش هشدار داده بود كه براي خدايي كه ثابت كند خطاپذير است مقدر شده كه مومنانش با همان شوري كه زماني او را ستايش مي‌كردند، سرنگون و بي‌آبرويش كنند. در بخش‌هايي از ايتاليا، جماعت خشمگين درست در همان روز بازداشت موسوليني به مقرهاي فرماندهي حزب فاشيست يورش بردند و مجسمه‌ها، سرديس‌ها و پرتره‌هاي ديكتاتور سرنگون‌شده را از پنجره‌ها بيرون انداختند.» البته هيتلر كه نمي‌خواست متحد اصلي خودش را رها كند، كماندوهاي آلماني را براي نجات او به ايتاليا فرستاد كه نجاتش دادند و با خود به سالو بردند. 
موسوليني و ته‌مانده يارانش در آنجا با حمايت آلمان، شبه‌حكومتي برپا كردند كه حتي خود او هم اميدي به دوام آن نداشت. در مصاحبه با يك خبرنگار آلماني گفت: «بله، من تمام شده‌ام. ستاره‌ام افول كرده است. منتظر پايان تراژدي هستم و -  به طرز عجيبي از همه‌چيز دل كنده‌ام- ديگر حس يك بازيگر را ندارم. احساس مي‌كنم آخرين تماشاچي‌ام.» البته چند ماه ديگر تقلا كرد، اما باز شكست خورد و چون هيچ انتخاب ديگري نداشت، تصميم به ترك ايتاليا گرفت. اما حتي در فرار هم ناكام ماند و به سال 1945 در چنين روزي، قبل از عبور از مرز شكار شد. چريك‌هاي ضد فاشيست كه سايه به سايه در تعقيب او بودند دستگيرش كردند و بي‌محاكمه او را كشتند. اصلا نيازي به محاكمه نمي‌ديدند. معشوقه‌اش را هم كه همراهش مي‌گريخت، كشتند. آخرين كساني را هم كه به او وفادار مانده بودند، كشتند. گويا جنازه‌اش را هم زير مشت و لگد از ريخت انداختند. چريك‌ها، اجساد را پشت ون ريختند، با خود به ميلان بردند و آنجا، هر كدام‌شان را از تيري آويزان كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون