• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4913 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۷ ارديبهشت

غايب بزرگ؛ مردمِ زمانه

علي وراميني

شنبه شب گذشته رويدادي كم‌نظير در تاريخ انديشه روشنفكري ايران رخ داد؛ دو متفكر مهم اين سال‌ها، «عبدالكريم سروش» و «مصطفي ملكيان»، با يكديگر وارد گفت‌وگو شدند. اين گفت‌وگو به همت «حلقه ديدگاه نو» و با عنوان «روشنفكري و حقيقت» انجام شد و از جنبه‌هاي گوناگوني براي علاقه‌مندان به جريان‌هاي فكري ايران معاصر و به ‌خصوص روشنفكري ديني، جذابيت داشت و بسياري شوق شنيدن آن را داشتند. 
حقيقت اين است كه تفكر و كار روشنفكري در ايران گويي در اين سال‌ها به بن‌بست رسيده و در يك‌سال‌ونيم اخير و اوج گرفتن بحران كرونا اين بن‌بست وضوحي بيشتر يافته است. اينكه اين انسداد فكري حاصل چه ساختاري يا اين ساختار حاصل كدام تاريخ فكري است، مساله‌اي بسيار مهم است كه تبارشناسي آن شايد بتواند راهي هم به رهايي بگشايد، اما اينكه عدم گفت‌وگوي فكري (در آن معناي دقيق از گفت‌وگو) بر وضعيت ناكارآمدي روشنفكري در اين سال‌ها تاثيرگذار بوده است، به‌ نظر بديهي مي‌رسد. 
روشنفكري در اين سال‌ها شبيه حلقه‌هايي شده است كه مريدان حول مرادي مي‌گردند و هر كدام در جزيره خويش زندگي مي‌كنند و هر از چند وقتي بمبي هوايي بر جزيره ديگري مي‌افكنند. در اين ميان، نشريه‌هايي هم به توپخانه انحصاري جبهه‌هايي تبديل شدند كه مرادشان سرفه‌ هم بكند چون سخني بُن‌برافكنانه در بوق و كرنا مي‌كنند و به ديگر بديل‌هاي فكري بي‌اعتنا هستند مگر براي تخطئه. در اين فضاي سمي، اولين چيزي كه به محاق مي‌رود امكان گفت‌وگو به عنوان تنها راه عيارسنجي و توسعه يك انديشه است. 
باري، از پس تجربه اين سال‌ها، نفس قرار گرفتن دو انديشمند تاثيرگذار معاصر در كنار يكديگر و بيرون آمدن از فضاي مونولوگي خود و تن دادن به گفت‌وگو، اتفاقي ميمون است و اميد كه به يك سنت و رويه تبديل شود. جز اين سودمندي به گمان من، به دو دليل گفت‌وگوي سروش و ملكيان در آن شب دستاورد ديگري در پي نداشت.
اولين دليلِ بي‌حاصلي جلسه را بايد در انتخاب عنوان جلسه جست: «روشنفكري و حقيقت». اين دو مفهوم، همان‌طور كه سروش هم اشاره كرد، مفاهيمي كاملا واضح و خط‌كشي‌شده‌ نيستند. درباره هر دو واژه به اندازه تاريخِ پديد‌آمدن‌شان بحث و اختلاف‌نظر وجود دارد. انتخاب عنوان كلي «روشنفكري و حقيقت» آن هم براي جلسه‌اي كه امكان تكرار آن اگر محال نباشد بسيار سخت است، به نظر فكرنشده مي‌آيد. 
در واقع اين انتخاب، از پيش، هر دو طرف گفت‌وگو را در چاه ويل مفاهيمي كلي‌ انداخته كه از يك‌سو صحبت درباره‌شان تمامي ندارد و از ديگر سو، بعد از دهه‌ها كار روشنفكري هر دو طرف، تقريبا براي همگان مشخص است كه مرادشان از روشنفكر چيست و ابعاد حقيقت كدام است.  دليل دومِ بي‌حاصل شدن گفت‌وگويي كه انتظار بيشتري از آن مي‌رفت و بي‌ربط هم به دليل اول نيست، گسست انديشه دو روشنفكر از مختصات امروزي جامعه‌اي است كه در بستر آن و درباره آن صحبت مي‌كنند و احتمالا از پس همه اين تلاش‌ها به ‌دنبال راهي براي زيست بهتر مردمانش هستند. 
درباره كليات ايده ناب «تقرير حقيقت و تقليل مرارت» بارها و در جاهاي مختلف، مصطفي ملكيان و ديگراني سخن گفته‌اند، يا اين سخن سروش را هم كه «در دنياي پست‌مدرن امروزي رسيدن به حقيقت دشوارتر شده است» بارها شنيده‌ايم و باز شنيديم. پرسش اين است كه اين سخنان با وضعيت امروز ما، يعني سو‌ژه ايراني‌اي كه در ابربحران‌هاي بيماري، فقر، انزوا و يأس در حال مضمحل شدن است چه نسبتي دارد؟ آن‌قدر ساده‌انديش نيستم كه از سروش يا ملكيان بخواهم نسخه‌اي از جيب‌شان دربياورند و راه برون‌رفت از اين بحران‌ها را ترسيم كنند، ولي بايد پرسيد كه اگر همين بحث پنجاه سال پيش شده بود يا پنجاه سال بعد مي‌شد، به‌ لحاظ پيوندي كه با مساله و مساله‌هاي امروز دارد، چه تفاوتي داشت؟ مگر در نظر هر دو انديشمند كار روشنفكري همين تلاش براي زيست بهتر مردمان معاصر نيست؟ مگر همين تفاوت كار روشنفكري با كار فيلسوفان و آكادميسين‌ها در نظر آنها نيست؟ آنچه در اين گفت‌وگو شنيديم تكرار مكرات بود، بي‌آنكه احساس پيوندي ميان گفته‌ها با مسائل امروز ما وجود داشته باشد. در واقع، گفت‌وگوي دو متفكر نه فقط روزنه‌اي براي برون‌رفت از انسداد كار روشنفكري نشان نداد كه خود بازنمايي از همين وضعيت بود و شايد هم يكي از دلايل چرايي اين وضعيت؛ وضعيتِ گسست روشنفكران از اكنونِ جامعه ايراني و چرخش مدام حول مفاهيم و دال‌هايي كه ديگر جز حظ سمعي براي شنوندگان حاصلي ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون