رفيق بود نه مدير!
منيژه حكمت
علي مرادخاني را از سالهاي خيلي دور ميشناسم، همان زماني كه پگاه، ترانه و گلشيفته در هنرستان موسيقي درس ميخواندند. خاطرم هست از همان موقع هر وقت مشكلي يا ناراحتي براي هر كسي از ما پيش ميآمد تنها منبع براي رفع مشكل علي مرادخاني بود. در تمام آن سالها ميديدم كه در يك فضاي بسته چه تلاشها و ايستادگيهايي ميكرد تا موسيقي در كشور رواج پيدا كند، كلاس موسيقي داير شود، موسيقي پاپ رواج پيدا كند، آقاي شجريان و ديگر اساتيد به جايگاه خودشان برسند و.... در حيطه سينما هم هر كسي از ايشان كمك ميخواست دريغ نميكرد و پاسخگو بود. او به معناي خاص كلمه مدير بود، چيزي شبيه به سيفالله داد. به معناي واقعي در خدمت هنر و هنرمند بودن را با مديريت او ميتوانستيم ببينيم. در فضاي بسته و پر از تناقضهاي عجيب و غريب آن زمان از كساني كه در اين حيطه كار ميكردند حمايت لازم ميكرد و آنها را تنها نميگذاشت، برخلاف بعضيها او از مسووليتي كه برعهدهاش بود شانه خالي نميكرد، بسيار قابل احترام بود و همين محترم بودن باعث ماندگاري
او ميشد. اصلا دلم نميخواهد او را مدير خطاب كنم براي اينكه او بيشتر رفيق و دوست بود تا مدير. دلسوز و مددكار بود تا رييس. متاسفانه مديران ما در سالهاي اخير ثابت كردند آن وجه انساني و دغدغه ايشان را ندارند. او «سيفالله داد»ي بود كه از دست داديم. از دست دادن مرادخاني خيلي غمگينم كرد و بسيار ناراحتم. ولي بگويم من مسوول از دست دادن اين مدير لايق را اهمال وظايف ستاد كرونا و وزارت بهداشت و خودخواهي آنها ميدانم. چرا بايد از تمام كشورها عقب افتادهتر باشيم و برنامه مدوني براي تزريق واكسن به هموطنان نداشته باشيم؟ چرا نبايد الان مرادخاني زنده باشد؟ كسي كه سنگ صبور همه هنرمندان بود و به درد دلهاي ما گوش ميكرد. حداقل زماني كه افسرده ميشديم و صداي ما به جايي نميرسيد او صداي ما را ميشنيد و به ما گوش ميكرد و مرهمي بر زخمهاي ما بود هميشه هم در جواب ناراحتيهاي ما ميگفت: درست ميشود، درست ميشود. او رفت و هيچ چيزي هم درست نشد ولي جايش خالي ميماند. رفيق نازنيني كه كرونا از ما گرفت و به نظر من بايد ستاد مقابله با كرونا و وزارت بهداشت پاسخگو باشند، چراكه در مرگ مرادخاني و ديگر فوتشدگان مقصر و مسوول هستند.