• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4955 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۹ خرداد

نگاهي به نمايش «لوله» كاري از عليرضا اجلي در تماشاخانه ايرانشهر

اتصال به نقطه تاريك انديشه نويسنده

رضا بهكام

«طبق اطلاعيه فوري سازمان رسمي و طبق اصول كلي اعلام مي‌دارد كه محدوديتي هر چند كوچك درباره كلمات اعمال خواهد شد...»، ديالوگي كه راوي (بازيگر نقل‌كننده) مانند تركيب‌بندي افزايشي لابه‌لاي پرده‌ها قرائت مي‌كند تا كدهاي كاشته شده زباني را با سودهي به محتواي متن و فرم‌هاي ساخت‌يافته بدني، اثر را به رهاوردي ژرف در سايه انديشه‌اي پنهان با پيرنگ سياسي صلب مي‌كند.

نمايش با تبعيت از تِمي موزيكال و با بهره‌مندي از ضرباهنگي ريتميك نقطه شروعي مناسب را طرح‌ريزي كرده و در ادامه صحنه‌ها با استفاده از تئاتر فيزيكال، مخاطبانش را به دروني‌ترين نقاط تاريك انديشه‌هاي نويسنده الصاق مي‌كند. تراژدي زباني انسان‌هاي معاصر و طبقه كارگر (پرولتاريا) مبني بر سانسور، تكرار پركاربردترين كلمات در دستور كار نويسنده و كارگردان اثر به فرمي بدني متصل شده تا بر اساس واژه «لوله» و تركيبات مشتق شده از آن به بسط و توسعه اثر در دل خود بپردازد.
نمايش سوار بر ايده اصلي واژه مفروض در شكل و كلام به سازشي همسو در زبان‌ها و بدن‌هاي رنجور طبقه ضعيف دست يازيده و رنج و رهايي حاصل در پرده آخر، حاصل انتظاري گودويست كه به يكي شدن طبقه كارگر و طغيان‌شان مي‌انجامد.
متن حاصل با وسواس در اداي كلمات و تكرارشان توام با صوتي آهنگين و لكنت‌هاي تعمدي به حركات موزون بدني اُبژه‌هايش ملحق مي‌شود تا درد حاصل از تشديدها به گونه‌اي بصري براي سوژه‌مندي مخاطبانش قابل درك و لمس شود. تئاتر مذكور با استفاده از مشتقات واژه «لوله» مانند «لالي»، «لايه» و غيره و استفاده از ريتمي آهنگين به باز توليد زباني روي مي‌آورد كه بر اساس تشديد در كلمات و لكنت‌هاي بياني، متن را از مسير واقع‌گرايي خود خارج كرده و مخاطبانش را با زباني جديد و ماشيني آشنا مي‌كند، بازيگراني كه بر اساس تسلسل فرم‌هاي بدني از منظر شكلي به خمودي واژه مفروض درآمده‌اند، انسان‌هايي كه فرياد دادخواهي سر مي‌دهند در حالي كه روزمرگي و فشارهاي حاصل از آن به موازات عبارت «انسان مصرف‌گراي عصرجديد» و در سايه سار نور پرتلالو تعدد تكنولوژي‌هاي روز محور آنها را به روبات‌هايي تك بعدي نيل و هدف‌گذاري مي‌كند. اثر در دل خود سعي مي‌كند تا همسو با ايده اصلي به پاد آرمان شهري تاخت كند كه در آينده‌اي نه چندان دور انسان را برده ماشيني خود خواهد كرد. نظريه بازي‌هاي زباني، محوري‌‌ترين بحث فلسفه متاخر لودويگ ويتگنشتاين (1889 - 1951)، فيلسوف اتريشي‌‌تبار انگليسي است. اين نظريه در تقابل با نظريه تصويري زبان كه هسته فلسفه متقدم ويتگنشتاين است، بسط يافته است. براساس نظريه تصويري، زبان صرفا يك كاركرد دارد: تصويرگري واقعيت. ما مي‌توانيم با شناخت حقيقت زبان، حقيقت جهان را دريابيم. درواقع، نظريه اخير اساسا نماينده يك ديدگاه مدرن درباره زبان است. درمقابل، طبق نظريه بازي‌هاي زباني، زبان پديده‌‌اي چند بعدي است، از اين‌رو نمي‌توان آن ‌را از ديدگاهي ذات‌گرايانه دريافت. درواقع، زبان پيكره‌اي از بازي‌هاي‌ زباني ـ كاركردهاي زباني، متفاوت است. هريك از اين بازي‌هاي زباني با شكلي از زندگي منطبق است. بنابراين، فهم يك بازي زباني مستلزم شركت در آن شكلي از زندگي است كه بازي زباني مورد نظر در بستر آن واقع مي‌شود. نظريه بازي‌هاي زباني اساسا يك ديدگاه فلسفي پست‌مدرن درباره زبان است، اتفاقي كه ردپاي آن در اين اثر به وضوح قابل پذيرش و ارزيابي است.
بازي‌ها بر پايه ساختار زباني تشكيل شده و به حركاتي موزوني روي مي‌آورد كه نمايانگر بدن‌هايي رنجور است، بدن‌هايي زير فشار ظلم و جور حاكم كه طبقه كارگر ستمديده را تداعي مي‌كند، طبقه‌اي كه علاوه بر اشارات متن و بازي‌ها به سياست مصرف‌گرايي انسان‌هاي كلانشهري بزرگ و آرمانگرا زير تيغي ماشيني اشاره مستقيم دارد. اكت‌هاي درخشان بازيگراني جوان كه نشانگر تمارين سخت بدني و زباني در تكرار‌هاي حلقوي و منتظم و البته انعكاسي خود بر صحنه نمايش است. ايده اوليه نويسنده و كارگردان اثر مبتني بر استفاده از شيء لوله به شكلي بسيط در كار استفاده شده و مانند رهبر اركستر موسيقيايي، بازيگران را برخط كرده و فرم‌هاي حركتي منحني و خطي را بر صحنه ايجاد مي‌كند.
قصه تلخ طبقه كارگر و مشكلات معيشتي آنان با استفاده نمادين از لوله و بهره‌مندي از زبان ساختگي در بيان بازيگران، گره‌هاي داستاني نمايش را به بياني تصويري نزديك مي‌كند و طراحي صحنه مينيمال و كمينه شده نيز بيننده اثر را بر سوژه اصلي متمركز مي‌كند. در پاره‌اي از تعويض صحنه‌ها و بر اساس تكرارهاي مكرر ميزانسن‌هاي رويت شده اثر از ريتم مناسب خود مي‌افتد و گاهي صداي ذهن نويسنده بر اساس متن در هم تنيده فلسفي بلند است. نور‌هاي فلت و كم سو و در پاره‌اي از اوقات نقطه‌اي (اسپات) در وفاق با طراحي صحنه مينيمال، تاثير‌پذيري هدفمند بر روان مخاطب گذارده و او را با خود در بطن طبقه مفروض جاي مي‌دهد تا به همذات‌پنداري مطلوبي رهنمون شود. استفاده از نورهاي تخت و كم سو شده، بر تلخي قصه افزوده و در توليد درد و رنج انسان‌هاي خسته از زندگي روزمره نقشي بسزا ايفا مي‌كند تا جايي كه برخي صحنه‌ها بسان كارت پستال‌هايي در قامت سبك امپرسيونيستي بر صحنه سالن تداعي مي‌شود.
موسيقي متن انتخابي با تبعيت از سبك دارك امبينت به خوبي در تشديد احساسات مخاطبان نمايش نقش‌آفريني كرده و مانند جزيي از اجزاي اصلي در تئاتر حاصل به صورت متمم حضوري موثر دارد، ضعفي كه در اين ناحيه تا حدودي حكمفرماست شدت و تهييج صداي موسيقي غالب بر صداي بازيگر است كه در پاره‌اي از اوقات جملات بازيگران را در دل خود پوشانده و براي مخاطب نامفهوم مي‌كند. مجموعه تئاتر حاصل نقبي است بر تئاتر تجربه‌گراي (آوانگارد) نسل جديد جوانان اين مرز و بوم كه مجالي براي ارايه گونه‌اي از نظريات بر اجرا و ارتقاي سطح كيفي تئاتر كشور در عصر حاضر است.

 


براساس نظري تصويري، زبان صرفا يك كاركرد دارد: تصويرگري واقعيت. ما مي‌توانيم با شناخت حقيقت زبان، حقيقت جهان را دريابيم. درواقع، نظريه اخير اساسا نماينده يك ديدگاه مدرن درباره زبان است. درمقابل، طبق نظريه بازي‌هاي زباني، زبان پديده‌‌اي چند بعدي است، از اين‌رو نمي‌توان آن ‌را از ديدگاهي ذات‌گرايانه دريافت. درواقع، زبان پيكره‌اي از بازي‌هاي‌ زباني ـ كاركردهاي زباني، متفاوت است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون