• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4960 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۳ تير

خاطرات سفر و حضر (3)

اسماعيل كهرم

برنامه سرشماري نيمه زمستاني پرندگان مهاجر، هرساله در سراسر ايران انجام مي‌شد. هركدام از همكاران به تالاب‌هاي چند استان مي‌رفتيم و تالاب‌ها را بازديد مي‌كرديم. انواع و تعداد پرندگان را يادداشت مي‌كرديم. آن سال به خراسان رفتم. يك كارشناس امريكايي با من بود. خارجي‌ها بايد يك ايراني را با خود مي‌بردند و به او آموزش مي‌دادند. در دره‌ گز (درگز) شب را در يك دبستان بيتوته كرديم. صبح زود به آبدارخانه رفتم. شير آب، آب نداشت. به درب دبستان رفتم، آن را باز كردم. يك ديوار سفيد مقابلم بود. شب گذشته، 3 متر برف باريده بود. ده روز همان‌جا مانديم. هلي‌كوپتر براي‌مان آذوقه مي‌ريخت. راه‌ها را مردم باز كردند. لندرور ما كاملا زير برف پنهان بود. يخ زده بود. به كمك مردم روشن شد. به طرف مشهد به راه افتاديم. شيشه‌هاي ماشين يخ زده بودند. ما دست خود را روي شيشه مي‌گذاشتيم تا يخ آب شود و ديد داشته باشيم، به اندازه كف دست. به يك دهكده رسيديم. چراغ آن از دور پيدا بود. پسربچه‌اي در دكان بود. از او آب گرم خواستم تا يخ را آب كنيم. نگاهي به من كرد و گفت نمك، روش نمك بريز. راست مي‌گفت. نمك، يخ را ذوب كرد ! «نبين كي ميگه، ببين چي ميگه.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون