• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4964 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۸ تير

خاطرات سفر و حضر (6)

اسماعيل كهرم

استان فارس از همه نظر خاص است. طبيعت بي‌نظير و آثار باستاني ايراني و از همه بالاتر، مردم نازنين موجب مي‌شد كه هر وقت ماموريت داشتم، با شوق فراوان مي‌رفتم. «طشك»، «نيريز» و «بختگان» در زمستان‌ها يك تالاب بزرگ را تشكيل مي‌دهند و در تابستان، از يكديگر جدا مي‌شوند. در اطراف كازرون زيبا بودم و دور و بر پايتخت انجير دنيا؛ استهبان. به يك روستا رسيدم. بنده را مي‌شناختند. داخل دهكده، مردم در ميدان جمع شده بودند. فكر كردم تعزيه‌خواني يا سياوشونه. ولي وقتي به آنها نزديك شدم، ديدم يك گرگ را به غل و زنجير بسته بودند. حيوان، خونين و مالين بود. اهالي به فكر كشتن گرگ بودند. اين گرگ صبح زود آمده و يكي از سگ‌هاي نگهبان ده را كشته بود. او را با چوب و چماق اسير كرده بودند و حال مي‌خواستند او را آتش بزنند! سراغ كدخدا را گرفتم. بيمار بود و در خانه! نزد او رفتم. گفت برو پيش ملاي ده. رفتم مسجد. در حال مطالعه بود. گفتم حاجي دستم به دامنت، بيا ببين چه خبره! حاج‌آقا با سر برهنه و دمپايي، بيرون پريد... ده دقيقه بعد، در ميان ناباوري من، گرگ، صحرا را گرفت و دوان دوان به سوي آزادي پرواز كرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون