• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4980 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۷ تير

رضا اردكانيان، رييس دفتر مرحوم محتشمي‌پور در دوران وزارت كشور:

سبك مديريتي محتشمي‌پور شايسته‌سالاري بود

 

دوره وزارت كشور مرحوم محتشمي‌پور كه سال‌هاي 64 تا 68 را شامل مي‌شد، يكي از حساس‌ترين دوره‌هاي كاري اين وزارتخانه محسوب مي‌شود. دوره‌اي كه با اوج‌گيري جنگ همراه بود و وزارت كشوري كه هم مسووليت امور شهرها را به عهده داشت، هم بايد نيازهاي جنگ را تامين مي‌كرد، هم امنيت كشور و هم خدمات شهري شهرها را تامين، اما دشواري اين دوره فقط اينها نبود. در فروردين 68 انتخابات مجلس سوم به عنوان يكي از بحث‌برانگيزترين انتخابات در دوره وزارت كشور محتشمي‌پور برگزار شد، 2 ماه بعد، يعني در خرداد 68 با رحلت بنيانگذار انقلاب، آيت‌الله خامنه‌اي از سوي مجلس خبرگان به عنوان رهبر انتخاب شدند، در اين دوره قانون اساسي بازنگري و رفراندوم آن برگزار شد و سپس آيت‌الله ‌هاشمي‌رفسنجاني كه تا آن زمان رييس مجلس بود، به عنوان رييس‌جمهور انتخاب شد و دولت بعدي را تشكيل داد. همه اين وقايع مهم، حساس و سرنوشت‌ساز براي جمهوري اسلامي ايران، در دوره مديريت مرحوم محتشمي‌پور در وزارت كشور اتفاق افتاد كه دست‌كم مسووليت برگزاري انتخابات را برعهده داشت. بنابراين مي‌توان پرسيد اين دوره 4 ساله چطور سپري شد؟ رضا اردكانيان، وزير نيرو در دولت دوازدهم، ابتدا رييس دفتر وزير كشور و سپس معاون عمراني مرحوم محتشمي‌پور بود. او تصوير روشني از خصلت‌هاي فردي و منش مديريتي محتشمي‌پور ارايه مي‌دهد، منشي كه باعث شد ارتباط و تماس او با مرحوم محتشمي‌پور تا اين اواخر هم برقرار بماند. اردكانيان به نقاط عطف و حساس مورد اشاره، نكته ديگري را نيز اضافه مي‌كند: پذيرش قطعنامه 598 و اينكه حتي استانداران نيز آمادگي روحي و فكري لازم براي پذيرش اين تصميم سرنوشت‌ساز را نداشتند. رضا اردكانيان اين گفت‌وگو را با بيان ذكر اين جمله به پايان برد، جمله‌اي كه از قدرشناسي وزير نيروي دولت دوازدهم نسبت به رييس و رفيق سال‌هاي دور او حكايت دارد: «اينجا فرصتي شد تا من به برخي خاطرات خود از مرحوم محتشمي‌پور بپردازم. براي ايشان رحمت الهي، براي خانواده محترم‌شان صبر و براي نورچشمان‌شان سلامتي و براي همه دوستداران انقلاب، توفيق قدرداني از فرصت خدمت به مردم را مسالت كنم.» اين گفت‌وگو را بخوانيد.


 

سال 64 همزمان با انتخاب مرحوم محتشمي‌پور به عنوان وزير كشور، شما هم به عنوان رييس دفتر ايشان انتخاب شديد. علت اين انتخاب چه بود و سابقه آشنايي شما با ايشان به كجا مي‌رسيد؟

من سال 55 در دانشگاهي كه امروز صنعتي‌شريف ناميده مي‌شود، قبول شدم. از دوران تحصيل در دانشگاه دوستاني داشتم و دارم كه با آنان مأنوس بودم. در كوران انقلاب و سال‌هاي نخست پس از انقلاب، فعاليت خود را در وزارت نيرو به همراه شهيد عباسپور آغاز كردم. اين شهيد نيز از دانشگاه به وزارت نيرو رفته بود كه اين انتقال در كابينه شوراي انقلاب اتفاق افتاد. پس از شهادت شهيد عباسپور، من به جهادسازندگي و جاهاي ديگر رفتم. در اين دوره به دليل انقلاب فرهنگي، فرآيند تكميل تحصيلات من به تعويق افتاد تا سرانجام در سال 62 فارغ‌التحصيل شدم. بعد از آن هم به دليل تنهايي مادر به يزد رفتم و به حكم قانون و به عنوان كفيل مادر، از خدمت سربازي معاف شدم. بنابراين بايد يزد و در كنار مادر مي‌ماندم. به همين دليل مدتي در صداوسيماي مركز يزد و مدتي ديگر نيز در استانداري يزد به عنون مشاور فني استاندار، مرحوم سيدمرتضي فتاح، خدمت كردم. اين دوره با دوران وزارت كشور جناب آقاي ناطق‌نوري همزمان بود. پس از پايان وزارت جناب آقاي ناطق‌نوري و آغاز وزارت مرحوم آقاي محتشمي‌پور، يكي از دوستان كه دوست مشترك من و مرحوم محتشمي‌پور بود، از من خواست چند ماهي به تهران بيايم و به آقاي محتشمي‌پور كمك كنم. بحث اين دوست من، از اين قرار بود كه آقاي محتشمي‌پور سال‌ها در مقام سفير ايران در كشور سوريه بودند و اكنون هم قرار بود كه وزارت كشور را مديريت كنند، علاوه بر اين شرايط، ساختار وزارت كشور هم به گونه‌اي است كه دفتر وزير جاي مهم و حساسي محسوب مي‌شود. به اين دليل دفتر وزير جاي مهمي بود كه ارتباط همه استانداران با وزير از سوي رييس دفتر برقرار و هماهنگ مي‌شد، به نوعي مي‌توان گفت كه از دريچه اين سمت بود كه كارها در وزارت كشور توزيع مي‌شد. توجيهاتي از اين دست، باعث شد من كه تازه ازدواج كرده بودم، از يزد به تهران بيايم تا چند ماهي به عنوان رييس دفتر وزير كشور فعاليت كنم. اما اين چند ماه، به درازا كشيد و پس از آنكه كار را با جناب آقاي محتشمي‌پور به عنوان مسوول دفتر ايشان آغاز كردم، بعدها به عنوان مشاور فني وزير هم منصوب شدم. ذكر اين نكته ضروري است كه تا پيش از اين، من و ايشان هيچ شناختي از هم نداشتيم. اما اين نكته در درجه چندم اهميت قرار داشت، زيرا در آن سال‌ها، آنچه اهميت داشت، برخورداري از نگاه‌هاي مشترك و دلبستگي‌هاي مشترك بود كه يكي از مهم‌ترين و اساسي‌ترين اشتراك‌ها، دلبستگي به انقلاب، دلبستگي به اصول انقلاب و دلدادگي به امام بود.

انتخاب آقاي محتشمي‌پور به عنوان وزير كشور هم به علت قرابت فكري و سياسي بود كه با نخست‌وزير وقت داشتند و هم به دليل نزديكي به بيت امام. به ويژه اينكه در آن زمان با خروج آقايان عسگراولادي و ناطق‌نوري از دولت آقاي موسوي، فضاي سياسي كشور نيز به نحوي قطبي شده بود. در اين شرايط، چگونه كسي به عنوان رييس دفتر وزير انتخاب مي‌شود كه وزير از قبل شناختي از او ندارد؟

اين انتخاب كاملا سياسي بود، اما نكته اينجاست كه وقتي مي‌خواهيم مقوله يا حوزه سياست را در آن دوره زماني بررسي و تبيين كنيم، بايد به اين واقعيت توجه داشته باشيم كه براي انتخاب همكار يا در اينجا رييس دفتر، نيازي نبود كه حتما از قبل، كسي را سال‌هاي سال بشناسيد يا اينكه در مسجد و دانشگاه با هم بوده باشيد، بلكه صرفا بايد بدانيد كه بر سر اصول و نقاط مهم فكري و ذهني، قرابت و نزديكي وجود دارد. بنابراين اگر تشخيص داده مي‌شد كه چنين قرابت فكري و سياسي بر سر اصول و ارزش‌ها وجود دارد، درست مانند اين بود كه سال‌هاي سال با هم زندگي كرده‌ايد. دوستان مشترك من و ايشان، اين نقش را ايفا كردند، يعني اين قرابت فكري را تشخيص دادند. ضمن اينكه پس از آغاز همكاري، هر روز كه با هم كار مي‌كرديم، اين ارتباط قوي‌تر مي‌شد. به‌طور خلاصه، داستان و فضاي آن سال‌ها با داستان و فضاي اين روزها بسيار تفاوت داشت.

آقاي محتشمي‌پور در سال‌هاي قبل از انقلاب درگير فعاليت‌هاي مبارزاتي بود و پس از انقلاب هم نزديك به 4 سال سفير ايران در سوريه بودند كه يكي از برنامه‌هاي ايشان در اين سمت، ارتباط و سازماندهي نيروهاي محور مقاومت بود. باوجود اين سابقه، در وزارت كشور، به لحاظ تشكيلاتي و مديريتي، ايشان را چگونه مديري ديديد؟

بگذاريد خاطره‌اي را نقل كنم تا طي آن نوع برخورد جناب آقاي محتشمي‌پور با مسائل و افراد مشخص شود، خاطره‌اي كه تا حدود زيادي مشي مديريتي ايشان را نيز نشان خواهد داد. در آن زمان، وزير كشور تغيير كرده بود، لذا طبيعي مي‌نمود كه به دنبال تغيير وزير، استانداران يا برخي معاونان وزير كشور هم يكي پس از ديگري تغيير كنند. اما برخلاف اين تلقي امروزي، برخي از اين مديران كه برحسب ظاهر و حتي به واقع، معاونان جناب آقاي ناطق‌نوري بودند، يا تعدادي از استانداران كه در دوره قبل منصوب شده بودند، در اين دوره هم در سمت‌هاي خود باقي ماندند و به فعاليت خود ادامه دادند. به عنوان مثال مرحوم مجدآرا كه معاون عمراني وزير كشور در زمان آقاي ناطق‌نوري بودند و بعد هم نماينده بابلسر و فريدونكنار شدند و بعد جناب آقاي موسي رضا، از جمله چهره‌هايي بودند كه به كار خود ادامه دادند. من به عنوان مسوول دفتر ايشان شاهد بودم كه گاه، همكاران جديد ما، مي‌آمدند و از نوع رفتار برخي استانداراني كه از دوره قبل مانده و تغيير نكرده بودند، گله‌هايي را مطرح مي‌كردند. به عنوان مثال مي‌گفتند: «آقاي وزير كشور، شما اين قاعده را گذاشتيد كه اگر قرار است فرماندار يا بخشداري جابه‌جا شود، بايد با هماهنگي ستاد وزارت كشور باشد، اما فلان استاندار راسا و بدون هماهنگي با ستاد وزارت كشور اين كار را كرده و اين تضعيف ستاد است و بايد برخوردي صورت بگيرد.» مسائلي از اين دست را با آقاي محتشمي‌پور مطرح مي‌كردند. در مواردي هم برخي، اين دغدغه‌ها را با من مطرح مي‌كردند تا من به مرحوم محتشمي‌پور به عنوان وزير كشور منتقل كنم. يادم هست كه در همان ايام، مرحوم آقاي محتشمي‌پور به من گفتند كه «فلاني، شما فكر مي‌كنيد دوستاني كه مي‌آيند و گله مي‌كنند، من متوجه مسائل نمي‌شوم كه مثلا رفتار فلان همكار به چه صورتي است؟ متوجه مي‌شوم، اما كار كردن با آدم‌هاي قوي، هزينه دادن هم دارد و بايد اين چيزها را تحمل كرد.» اين امر مشي و مرام آقاي محتشمي‌پور را نشان مي‌دهد، به اين معني كه ايشان همواره در پي آن بودند كه چه كسي مي‌تواند كار را با كيفيت بهتري انجام دهد، نه اينكه چه كسي صددرصد از من تبعيت مي‌كند يا اينكه قد او از من كوتاه‌تر باشد تا من بتوانم بر او اعمال مديريت كنم. بنابراين، به باور من ملاك ايشان در انتخاب مديران، شرح وظايف مدير يا شرح وظايف آن مسووليت بود و اينكه چنين شرح وظايفي، چه افرادي با چه خصوصياتي را لازم دارد و اگر اين شرايط و خصوصيات را در كسي مي‌ديد، از او حمايت مي‌كرد. مرحوم محتشمي‌پور اين حمايت و همكاري را از اعتماد كامل شروع مي‌كرد، مگر اينكه خلافش ثابت شود. به عبارت ديگر، منش ايشان اين‌طور نبود كه فرصت كار و مديريت را صرف اين بكنند تا مثلا اعتماد به آن فرد، از يك نقطه پايين شروع شود و در طول زمان افزايش يابد، بلكه از همان ابتدا با اعتماد كامل به افراد، كارها را به آنان مي‌سپردند. گذشته از اين، مرحوم محتشمي‌پور نسبت به همكاران خود فوق‌العاده صميمي بودند، ضمن اينكه با صراحت هم برخورد مي‌كردند. در آن زمان ما نيروي انتظامي واحدي نداشتيم؛ نيروهاي چندگانه شهرباني، ژاندارمري و كميته‌هاي انقلاب اسلامي مسووليت تامين امنيت در داخل كشور را برعهده داشتند. من شاهد بودم كه ايشان بسيار راحت با اين موقعيت‌هاي متفاوت برخورد مي‌كردند؛ يعني گاه ايشان يك مدير ارشد سياسي در وزارت كشور بودند، در جايي ديگر در كسوت يك شخصيت روحاني، گاهي هم جانشين فرمانده كل قوا در ارتباط با نيروهاي انتظامي كشور و در همه اين موقعيت‌هاي سياسي، اجتماعي يا شخصي، به راحتي جابه‌جا مي‌شدند. اين مساله براي من بسيار جذاب بود و براي من جنبه يادگيري داشت. ذكر اين نكته هم ضروري است كه اعتماد ايشان به ويژه به جوانان بسيار چشمگير بود. در آن دوره به من محبت داشتند و يكي از روشني‌هاي كارنامه كاري من، ايامي است كه در خدمت ايشان بودم. بسياري چيزها را از ايشان آموختم تا جايي كه مي‌توانم بگويم سبك و سياق كاري و مديريتي من در آن دوره شكل گرفت.

شما در چه سني به عنوان رييس دفتر وزير كشور انتخاب شديد؟

وقتي كه مرحوم مجدآرا اعلام كرد، مي‌خواهد نامزد انتخابات مجلس شود، آقاي محتشمي‌پور از من خواستند مسووليت معاونت عمراني وزارت كشور را به عهده بگيرم. در آن هنگام، معاونت عمراني وزير كشور «معاونت امور محلي و عمران شهري» ناميده مي‌شد كه من آن را به معاونت عمراني تبديل كردم. در آن هنگام 28 يا 29 ساله بودم. از اين‌رو اگر اعتماد، پشتيباني و حمايت‌هاي مرحوم محتشمي‌پور نبود، مديريت در اين مسووليت دشوار مي‌بود. به ويژه اينكه دوران جنگ تحميلي هم بود و من همزمان با معاون عمراني وزير كشور، معاون جنگ وزير كشور هم بودم. مطابق مسووليت اخير، از سوي وزارت كشور در ستادهاي مركزي نخست‌وزيري مانند ستاد پشتيباني مناطق بمباران شده يا ستاد بازسازي مناطق جنگ‌زده، به عنوان نماينده وزير كشور حاضر مي‌شدم. نكته ديگر اينكه در آن دوران هنوز شوراهاي اسلامي شهرها تشكيل نشده و به همين دليل مسائل مربوط به امور عمراني شهرها به وزير كشور محول شده بود كه آقاي محتشمي‌پور اين مسووليت را نيز با اعتماد كامل، به من محول كردند. اين اعتماد ايشان به من اعتماد به نفس مي‌داد و بحمدالله توانستم انجام وظيفه كنم.

در اين دوره امور جنگ و امور كشور به دشواري مديريت مي‌شد، به ويژه اينكه درآمدهاي نفتي به كمترين ميزان خود رسيده و شرايط اقتصادي كشور بسيار دشوار بود. اما در همين زمان، وزارت كشور هم بايد حوزه سياست داخلي را مديريت مي‌كرد و هم حوزه عمران شهرها. شما و آقاي محتشمي‌پور در وزارت كشور، چگونه اين دو مقوله را مديريت مي‌كرديد؟

همان‌طور كه اشاره كردم، در دوره جنگ تحميلي، هنوز شوراهاي اسلامي شهرها تشكيل نشده بود و به همين دليل، امور شهرداري‌ها به وزارت كشور محول شده و از آنجا كه سازمان شهرداري‌ها هم تشكيل نشده بود، عملا معاونت عمراني وزير كشور بايد اين كارها را اداره مي‌كرد. در آن زمان حدود 510 شهرداري در كشور داشتيم كه 130 مورد آنها زير آتش مستقيم دشمن بودند. بايد از امور خدمات شهري اين شهرداري‌ها، به ويژه شهرهاي زير آتش مستقيم دشمن پشتيباني مي‌شد. درعين حال، از آنجا كه معاون جنگ وزير كشور بودم، در مواقعي كه عمليات‌هاي نظامي تدارك ديده مي‌شد، مسووليت پشتيباني را نيز عهده‌دار مي‌شدم. به عنوان مثال، ستاد مربوط به اين حوزه كه در نخست‌وزيري بود، به ما اعلام مي‌كرد كه براي اين طرح عملياتي، به فلان تعداد تجهيزات و ماشين‌آلات سنگين نياز است كه ما بايد اين ماشين‌آلات را از بقيه شهرداري‌ها تدارك و تامين مي‌كرديم. در اين شرايط دشوار و خطير، حتي يك لحظه هم ترديد نمي‌كردم كه در كاري كه انجام مي‌دهم و تصميماتي كه مي‌گيرم، از پشتيباني تام و تمام وزير كشور برخوردار هستم. اساسا با ايشان يك قراري داشتم به اين ترتيب كه مادامي كه از شما چيزي نشنوم كه كار بايد به شكل ديگري انجام شود يا مسير و رفتار خود را تغيير دهم، يعني شما از كار و رفتار من راضي هستيد و من اين مسير را دنبال خواهم كرد. البته من هميشه آقاي محتشمي‌پور را در جريان جزييات كارها قرار مي‌دادم، در عين حال همواره مطمئن بودم كه آقاي محتشمي‌پور به عنوان وزير كشور تمام و كمال از كار ما حمايت مي‌كند. به‌طور كلي، براي من به عنوان يك جوان كه اواخر دهه دوم زندگي و اوايل دهه سوم زندگي خود را طي مي‌كردم، اين دوره كاري دوران بسيار جذابي بود. شايد در شبانه‌روز 16 يا 17 ساعت با كار درگير بوديم. اما آنچه اين كار را تحمل‌پذير مي‌كرد، شخصيت آقاي محتشمي‌پور بود. ايشان شخصيت فوق‌العاده جذابي داشت. فقط من نبودم كه جذب روحيات، خلقيات و ويژگي‌هاي مديريتي ايشان شدم، آن هم به عنوان فردي كه سابقه آشنايي با ايشان نداشت، بلكه دوستان ديگري هم بودند كه يا به واسطه من يا به واسطه دوستان ديگر آمدند و جذب ايشان شدند و منشا اثر بودند. يكي از آنان مرحوم سيدمحمدهادي طباطبايي بود كه از وزارت نيرو آمده و مسووليت معاونت اداري و مالي وزارت كشور را برعهده گرفته بود. در دوران جنگ كه سختي‌ها و مضيقه‌هاي زيادي داشت، ايجاد سيستم كاملا متمركزي در كشور ضروري بود تا همه امور استانداري‌ها و بخشداري‌ها در ستاد وزارت كشور مديريت شود. مرحوم طباطبايي با علاقه‌مندي، بار سنگيني را از حيث امور اداري و مالي و پشتيباني عهده‌دار شد. آن‌قدر همه ما شيفته خلقيات و روحيات مرحوم محتشمي‌پور بوديم كه اين امر تحمل دشواري‌ها را آسان مي‌كرد. براي اين شيفتگي دليل هم داشتيم. ما مرحوم محتشمي‌پور را واقعا، به صورت خالص و محض، مريد و محو شده در امام مي‌ديديم و نشانه‌هاي اين محور و مريد امام بودن، براي ما كه به ايشان بسيار نزديك بوديم، نشانه‌هاي كاملا روشني بود. ما اين‌طور فكر مي‌كرديم كه از طريق كمك دادن به آقاي محتشمي‌پور است كه به وظيفه انقلابي خود عمل كرده و تعهد خودمان را به مردم، انقلاب و امام عملي مي‌كنيم. اين فكر، حس و حال خوبي به همه ما مي‌داد.

يكي از دلايل انتخاب آقاي محتشمي‌پور به عنوان وزير كشور نزديكي به بيت امام بود. اين رابطه به چه صورت بود؟

آقاي محتشمي‌پور در سال‌هاي زيادي در دوران تبعيد امام در نجف با ايشان محشور بودند. در دوران اقامت امام در فرانسه هم آقاي محتشمي‌پور يكي از همراهان امام بود. اما گذشته از اينها، تلقي ما اين بود و هست كه امام نيز به يك معنا به آقاي محتشمي‌پور توجه داشتند. خاطرم هست كه در آن زمان، معمولا استانداران را براي حضور در سمينار سراسري به تهران دعوت مي‌كرديم. در پايان سمينار كه استانداران در تهران بودند، رسم بر اين بود كه استانداران پيش مقام‌هاي ارشد وقت مانند رييس‌جمهور محترم وقت، رييس محترم وقت مجلس يا رييس محترم شوراي عالي قضايي مي‌رفتند. از آنجايي كه ارتباط مرحوم محتشمي‌پور با بيت امام و مرحوم حاج احمدآقا نزديك بود، اگر آن ايام با برنامه‌هايي كه امام داشتند همزمان مي‌شد، طبيعتا چشمداشت استانداران اين بود كه در اين برنامه‌ها هم شركت كنند تا امام را از نزديك زيارت كنند، اين موارد هم رخ مي‌داد. يكي از اين مناسبت‌ها كه به جماران رفتيم، در ديدار عمومي حضرت امام بود كه معمولا چهارشنبه‌ها با اقشار مختلف مردم داشتند. در يكي از اين ديدارهاي عمومي، گروه استانداران هم حاضر بودند و امام هم عنايت داشتند. آقاي محتشمي‌پور وظيفه پيدا كرد تا چند جمله‌اي در محضر امام صحبت كند و گزارشي از امور، مانند آنچه در سمينار استانداران گذشت به امام بدهد. خاطرم هست بعد از اينكه صحبت آقاي محتشمي‌پور تمام شد، امام سخنان خود را آغاز كردند. البته اين يك جلسه عمومي حضرت امام بود و مخاطب ايشان هم همه مردم كشور، اما امام صحبت خود را با اشاره به آقاي محتشمي‌پور آغاز كردند. كساني كه با پروتكل يا شيوه سخنراني‌ها و بيانات امام آشنا بودند، مي‌دانستند كه اين سخنان چه علامت مثبتي است. به عبارت ديگر، همين تعبيري كه امام درباره آقاي محتشمي‌پور به كار بردند، براي همه كساني كه در آن دوره در وزارت كشور بودند، ايجاد انگيزه مي‌كرد. البته اين قضيه منحصر به آقاي محتشمي‌پور هم نبود. درست است كه دسترسي ما به آقاي محتشمي‌پور بود، اما واقعيت اين بود كه همه احساس مي‌كرديم در حال فعاليت در مداري هستيم كه مورد توجه و عنايت امام است.

شما و آقاي محتشمي‌پور در دوره حساسي از وزارت كشور حضور داشتيد، دوره‌اي از بهار 68 تا زمستان اين سال كه مي‌توان آن را «دوره انتقالي» ناميد. در خردادماه اين سال امام از دنيا رفتند، مدتي بعد قانون اساسي بازنگري شد، آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري انتخاب شدند، آيت‌الله ‌هاشمي‌رفسنجاني از رياست مجلس، به عنوان رياست جمهور انتخاب شدند و در دولت ايشان هم آقاي عبدالله نوري به عنوان وزير كشور جايگزين آقاي محتشمي‌پور شد. در اين دوره حساس و پرمخاطره، تامين امنيت و فرآيندهاي سياسي، امنيتي و اجتماعي كشور به چه صورت بود؟

من مي‌پذيرم كه شما اين سوال را در فضاي امروز و با تكيه بر تقسيم‌بندي‌هاي امروز مطرح مي‌كنيد، اما به‌رغم اين، پاسخ اين سوال بايد ناظر بر واقعيت‌هاي آن روزها باشد. واقعيت اين است كه شدت و غلظت تقسيم‌بندي‌ها امروز در آن زمان وجود نداشت. خاطرم هست كه در همين دوره، اصلي‌ترين چالش كشور، چالش هضم تحول بزرگي به نام پذيرش قطعنامه، كنار آمدن با آن و كند نشدن سرعت انجام كارها بود. يادم هست كه استانداران با حالت شگفتي به تهران آمدند. آقاي محتشمي‌پور به بيت امام رفت و نامه معروف امام را با خود آورد تا از روي متن براي استانداران بخواند، زيرا آن نامه بايد از سوي پيكي به جماران و بيت امام برگشت داده مي‌شد. اهميت اين قرائت و آگاهي دادن به استانداران در زمينه پذيرش قطعنامه ناشي از اين بود كه استانداران نماينده عالي دولت در استان‌ها بودند، در نتيجه آنان بايد بسيار زود با اين تحول و اقدام بزرگ هماهنگ مي‌شدند و درمي‌يافتند كه اين تحول چگونه و به چه معناست. آقاي محتشمي‌پور همه استانداران و معاونان وزارت كشور را پيش مرحوم آيت‌الله ‌هاشمي‌رفسنجاني، رييس محترم وقت مجلس برد كه در آن زمان جانشين فرمانده كل قوا هم بودند. آيت‌الله ‌هاشمي‌رفسنجاني در اين ديدار سخنراني بسيار مهمي ايراد كردند كه باعث شد همگي تاحدودي آرام بگيرند. پس از آن، عزم‌ها جزم شد مبني بر اينكه حالا كه تصميم چنين است، بايد اوضاع و شرايط كشور در كمال آرامش پيش برود. بنابراين اگر در آن زمان مورد اشاره، نقطه عطفي در كشور بود، پذيرش قطعنامه بود. مساله تغيير دولت يا اصلاح و بازنگري در قانون اساسي هم مطرح بود، اما اينها موضوعاتي كاملا روشن بود و همه با آن سازگار بودند. ضمن اينكه در آن هنگام، نحله‌هاي فكري و سياسي و افراد مرتبط با آنها، همگي دوستان يكديگر بودند. جناب آقاي عبدالله نوري، از دوستان نزديك آقاي محتشمي‌پور بود و حداقل من به خاطر ندارم كه چالش، مشكل يا دسته‌بندي‌هايي از اين حيث ايجاد شده باشد. پس از مدتي از كناره‌گيري آقاي محتشمي‌پور از وزارت كشور، انتخابات ميان دوره‌اي مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. خاطرم هست كه به اصرار دوستان نزديك، آقاي محتشمي‌پور در انتخابات ثبت‌نام كرد، زيرا اين جمع از دوستان، مي‌خواستيم آقاي محتشمي‌پور هرچه زودتر در صحنه سياسي و مديريتي كشور نقش پررنگي داشته باشد و كشور كماكان از تجربيات ايشان بهره‌مند باشد. به تعبير امروزي‌ها، با يكي از دوستان براي آقاي محتشمي‌پور كمپين تبليغاتي درست كرديم و مثلا پوستري تهيه يا اطلاع‌رساني‌هايي انجام شد. بنابراين، برخلاف آنچه در سوال شما بود، از آن ايام و اين تحول، مشكل و چالش ديگري را به خاطر ندارم. خود من يكي، دو ماه بعد از مسووليت آقاي نوري در وزارت كشور، از وزارت كشور رفتم. البته اين را نيز اضافه كنم كه طي مدت حضور در وزارت كشور، علاقه داشتم تحصيلات خود را به اتمام برسانم، به ويژه اينكه دو يا سه سال قبل از پايان ماموريت در وزارت كشور، بورسيه وزارت علوم شده بودم، اما هر سال، دوستان مرا متقاعد مي‌كردند پذيرش بورسيه را تمديد كنم، زيرا بر اين باور بودند و بوديم كه نبايد آقاي محتشمي‌پور را تنها گذاشت و من هم اين توصيه دوستان را مي‌پذيرفتم. بعد از پايان ماموريت وزارت كشور عزمم براي ادامه تحصيل جزم شد. شرايطي پيش آمد كه دوره كوتاهي به وزارت نيرو و بعد براي تحصيل به خارج از كشور بروم. وقتي هم كه براي تحصيل به خارج از كشور رفتم، تماسم با مرحوم آقاي محتشمي‌پور همچنان برقرار بود. اين تماس هم تاحدودي خانوادگي بود و هم به نوعي نمي‌خواستم كه از نداشتن ارتباط با ايشان مغبون شوم. همچنين به دليل شيفتگي ايجاد شده در من نسبت به ايشان، اخلاقا نمي‌خواستم اين‌گونه باشد كه آن علاقه و ارتباط فقط در يك قالب شغلي باشد و حالا كه آن شغل نيست، پس ارتباطي هم نباشد. بنابراين در همه 7 سالي كه خارج از كشور بودم، تماس منظم من با ايشان برقرار بود. اين تماس تا اين اواخر هم ادامه داشت. مدت‌ها قبل كه در يكي از ماموريت‌هاي وزارت نيرو به عراق رفتم، به نجف اشرف مشرف شدم و در آنجا با آقاي محتشمي‌پور ديداري تازه كردم. در آنجا، در بيت تاريخي امام برقي را در چشمان آقاي محتشمي‌پور مي‌ديدم و مي‌ديدم با چه علاقه‌مندي و با چه شوقي از امام خاطرات سال‌هاي اقامت و مبارزه در نجف و نيز اقداماتي كه براي بازآرايي آن بيت كرده بود، صحبت مي‌كرد.


به باور من ملاك ايشان در انتخاب مديران، شرح وظايف مدير يا شرح وظايف آن مسووليت بود و اينكه چنين شرح وظايفي، چه افرادي با چه خصوصياتي را لازم دارد و اگر اين شرايط و خصوصيات را در كسي مي‌ديد، از او حمايت مي‌كرد. مرحوم محتشمي‌پور اين حمايت و همكاري را از اعتماد كامل شروع مي‌كرد، مگر اينكه خلافش ثابت شود. به عبارت ديگر، منش ايشان اين‌طور نبود كه فرصت كار و مديريت را صرف اين بكنند تا مثلا اعتماد به آن فرد، از يك نقطه پايين شروع شود و در طول زمان افزايش يابد، بلكه از همان ابتدا با اعتماد كامل به افراد، كارها را به آنان مي‌سپردند.

مرحوم آقاي محتشمي‌‌پور به من گفتند كه «فلاني، شما فكر مي‌كنيد دوستاني كه مي‌آيند و گله مي‌كنند، من متوجه مسائل نمي‌شوم كه مثلا رفتار فلان همكار به چه صورتي است؟ متوجه مي‌شوم، اما كار كردن با آدم‌هاي قوي، هزينه دادن هم دارد و بايد اين چيزها را تحمل كرد.» اين امر مشي و مرام آقاي محتشمي‌پور را نشان مي‌دهد، به اين معني كه ايشان همواره در پي آن بودند كه چه كسي مي‌تواند كار را با كيفيت بهتري انجام دهد، نه اينكه چه كسي صددرصد از من تبعيت مي‌كند يا اينكه قد او از من كوتاه‌تر باشد تا من بتوانم بر او اعمال مديريت كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون