• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4985 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۴ مرداد

نگاهي به فيلم «زني پشت پنجره» آخرين ساخته جورايت

فضولي موقوف!

تينا جلالي

همه ما در زندگي گاهي با آدم‌هايي مواجهيم كه شعور زندگي جمعي ندارند، معتاد به تجسس در امور مردم هستند و حرص دانستن و كنجكاوي رهاي‌شان نمي‌كند؛ به بياني ديگر اين آدم‌ها از واژه حريم خصوصي دركي ندارند؛ آنها حتي تعداد باز و بسته شدن در همسايه‌هاي خود را نيز تحت كنترل دارند و در ريز جزييات مسائل خصوصي ديگران سرك مي‌كشند. تحقيقات علمي نشان داده اين افراد عموما يا بيكارند يا از بيماري رواني خاصي رنج مي‌برند كه مدام وقت‌شان را به كنجكاوي تلف مي‌كنند وگرنه افراد سالم داراي مشغله كه سرشان به زندگي خودشان است.  قصه فيلم «زني پشت پنجره»

(‌The Woman in the Window) به كارگرداني جو رايت داستان اين نوع آدم‌هاست، اگرچه همه ماجرا اين موضوع نيست ولي محرك و اساس قصه بر اين سوژه شكل مي‌گيرد. سناريوي اين فيلم توسط تريسي لتس براساس رماني به همين نام «زني پشت پنجره» نوشته شده‌ و داستان زني است كه مدام پشت پنجره مراودات ديگران را زير‌نظر دارد و اين كنترل‌گري بالاخره كار دستش مي‌دهد. 
در واقع «زني پشت پنجره» با تلفيق دو ژانر وحشت و جنايي يك تريلر روانشناختي به شمار مي‌رود. «آنا فاكس» در منهتن نيويورك در آپارتماني به تنهايي زندگي مي‌كند در ضمن روانشناس متخصص حوزه كودكان و نوجوانان است. او از اختلال رواني (برون‌هراسي يا آگورا فوبيا) رنج مي‌برد (بيماري طي اتفاق هولناكي در گذشته و دريك شب بر آنا چيره مي‌شود) و از حضور در اماكن عمومي واهمه دارد؛ از رفتن به مكان‌هايي كه با تحميل شرايط خاص باعث تشديد ترس و عدم امنيت او شود، امتناع مي‌ورزد. وخامت حال او باعث مي‌شود به تنهايي و انزوا كشيده شود و براي رهايي از گوشه‌نشيني ناخواسته علاوه بر مصرف زياد نوشيدني به پنجره خانه‌اش پناه مي‌آورد و متجسس مي‌شود.
«زني پشت پنجره» از همان سكانس‌هاي ابتدايي نشانه‌گذاري‌هاي ناملموسي دارد و ذهن را با علامت سوالات پيوسته‌اي همراه مي‌كند. چرا آنا از همان سكانس‌هاي اوليه، ساختمان به خصوص و تك‌آپارتماني را زيرنظر مي‌گيرد و چرا اهالي همان تك‌آپارتمان متمايل به ارتباط با او مي‌شوند؟ آن هم نه به واسطه پنجره كه اگر واسط بين آنها پنجره بود مخاطب بايد متوجه نگاه‌هاي آنها با آنا فاكس مي‌شد. اين ارتباط بين دو خانه از همان دقايق ابتدايي تصنعي شكل مي‌گيرد (صحنه‌اي را مرور كنيم كه زير باران ايتن براي آنا هديه مي‌آورد، چقدر اين رابطه بي‌مقدمه و بي‌اساس شكل مي‌گيرد). 
داستان بر همين منوال ادامه پيدا مي‌كند و تا نيمه فيلم كارگردان طوري ملال‌آور داستانش را براي مخاطب تعريف مي‌كند كه اساسا رغبتي براي ادامه تماشا وجود ندارد و بعيد هم نيست مخاطب، فيلم را از همان نيمه رها كند. ولي اگر به مدد حضور بازيگران چهره (ايمي آدامز، جوليان مور، وايت راسل، آنتوني مكي و‌گري اولدمن) كنجكاو به تماشاي ادامه فيلم شود. از نيمه دوم و از دقيقه چهل روند قصه شكل ديگري به خود مي‌گيرد . موتور فيلم حركت مي‌كند و مخاطب به درك جهان فيلم مي‌رسد. از ميانه فيلم، خرده‌پيرنگ‌هاي داستان حتي تا حدودي مخاطب را غافلگير مي‌كند؛ وقتي كه مشخص مي‌شود خيانتي كه آنا به شوهرش كرده و مرگي كه او مقصرش بوده، باعث شده تا آنا بيشتر از هر چيز و هر كسي از خودش هراس داشته باشد تا دچار اين بيماري شود. در ادامه چالش‌هاي رواني او با خوردن نوشيدني و انزوا بيشتر گره مي‌خورد. فصل‌هايي از فيلم واقعيت مدام پيش چشم‌مان رنگ عوض مي‌كند، لايه‌هاي زيرين ذهني شخصيت اصلي جريان قصه را تغيير مي‌دهد، در اين مسير بازي باورپذير بازيگران به خلق اين لحظات هم بي‌تاثير نيست.
البته كه در طول فيلم توانايي و تسلط فيلمساز بر دكوپاژ و اجراي پلان‌هاي پيچيده به لحاظ تكنيكي و قاب‌بندي كاملا مشهود است و فيلمبرداري فيلم منحصر به فرد است اما با اين همه فيلم «زني پشت پنجره» را نمي‌توانيم فيلم كاملي بدانيم چون تعليق، كشش و هيجان به عنوان عناصر اصلي يك تريلر روانشناختي در آن ديده نمي‌شود و با تمام قدرت فرمي، به لحاظ مفهومي و محتوايي فيلم غني نيست و مخاطب را راضي نمي‌كند، خصوصا اينكه در لحظاتي «سرگيجه» و «پنجره‌ عقبي» هيچكاك در ذهن تداعي مي‌شود ولي كارگردان در گرته‌برداري كاملا ناموفق و ناتوان پيش مي‌رود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون