• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4987 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۶ مرداد

«وحشت» در آينده نزديك

علي وراميني

يك دستش عصا بود و دست ديگرش كاغذي كه آدرس دكتر روي آن نوشته شده. تا طبقه چهارم ساختمان پزشكان را بالا آمده بود و مطب دكتر را نيافته بود. مستاصل سراغ دكتر را از من پرسيد. با او به سمت ايستگاه نگهباني همقدم شدم، گفت كه پسرش براي ماموريتي رفته و در شهر نيست كه او را همراهي كند. اين تنها مكالمه ما در آن زمان كوتاه بود. سخن از پسرش بي‌هيچ مقدمه‌اي بود، انگار چيزي در ذهنش از قبل او را درگير مي‌كرد، يا اينكه تنهايي و استيصالش او را خجل كرده بود و مي‌خواست به ديگري بگويد كه او [استثنا] امروز تنهاست، آن هم به دليل اجباري كه پسرش به سفر رفتن داشته است. 
شرمساري از تنهايي مختص اين پيرمرد نيست، در فهم عرفي ما بعضي پديده‌هايي كه گريزناپذير هستند همين وضعيت را دارند، يكيش تنهايي (مراد تنهايي در زندگي جمعي است و به معناي تنهايي فيزيكي است و انواع ديگر تنهايي مثل تنهايي وجودي) است. بشر امروز در زندگي اجتماعي، به واسطه عوامل بسيار (مهم‌ترين آن فردگرايي)، يا دچار تنهايي است يا احتمال تنها شدنش به مراتب بيش از بشر 200 سال پيش است. در زندگي غربي تنهايي اجتماعي زودتر اتفاق افتاده است. 
«آتول گاواندي»، پزشك و نويسنده امريكايي هندي‌تبار كه كتاب معروف «آنچه پزشكي از مردن نمي‌داند» را نوشته است، تصويري بسيار واضح از دو دنياي غرب و شرق در مواجهه با تنهايي به ما مي‌دهد. او از سويي زندگي پدربزرگ هندي‌اش را ترسيم مي‌كند كه بيش از 100 سال عمر دارد و در روستايي در هند زندگي مي‌كند و از سوي ديگر مادر همسرش كه به سن حدود 80 سال رسيده و در يكي از شهرهاي امريكا ساكن است. 
گاواندي از سنت زندگي جمعي در هند مي‌گويد، از پيري كه بسيار حرمت دارد، مركز ثقل خانواده است و با در خدمت بودن اعضاي خانواده چنان زندگي مي‌كند كه نه هرگز تنها مي‌شود و نه كاري مي‌كند كه مورد دلخواهش نباشد. از آن سو  مادر همسرش كه كم‌كم هم دچار زوال عقل مي‌شود، به خاطر سبك زندگي مسلط و تنهايي‌اي كه ديگر برايش خطرناك است ناچار مي‌شود كه آزادي خود را فداي امنيت كند. 
گاواندي از مقايسه اين دو جهان زيست در بخشي كه مربوط به كارهاي حمايتي براي بيماران سالمند و پزشكي سالمندان است، استفاده مي‌كند و نگاهي تاريخي به تلاش‌هايي مي‌كند كه طي دو، سه دهه اخير براي جمع امنيت و آزادي در مراقبت از سالمندان تنها شده است. اينكه چطور فضاهايي به وجود بيايند كه سالمندان تنها هم بتوانند حس خوشايندي داشته باشند و هم اينكه در امنيت زندگي كنند. پيش‌فرض گاواندي اين است كه از زندگي غربي ديگر نمي‌توان انتظار داشت كه خانواده مسووليت حمايت سالمندان را به عهده بگيرد و از ديگر سو تجربه‌هاي ناپخته و قديمي از مراكز نگهداري سالمندان نتوانسته زندگي خوشايندي براي آنان رقم بزند. 
جامعه ايران امروز به ‌نظر مي‌رسد كه از اين منظر در دوران گذار از سبك زندگي شرقي به غربي است. نرخ ازدواج و زاد و ولد از يك سو و افزايش تعداد افرادي كه زيستن تنهايي را انتخاب مي‌كنند از سوي ديگر مي‌تواند شاهدي بر اين مدعا باشد.  با توجه به بالا رفتن سن ايرانيان و تنهايي افراد بسيار زيادي از اين جمعيت مسن، بايد كه فكر چاره بود؛ چه در حوزه سلامت و چه در حوزه نگهداري از افرادي كه ديگر توانايي و امكان تنها زندگي كردن را ندارند. گاواندي تجربه چند دهه آزمون و خطا با سرمايه‌هاي بسيار زياد در امريكا در اين حوزه را هنوز تجربه‌اي ناپخته و اول راه مي‌داند. براي ما كه اساسا هم چنين چيزي قابل تصور نيست. ما آنچنان درگير ابربحران‌هاي امروز هستيم كه هيچ تصوري از زندگي آينده، چه فردي و چه جمعي نداريم. 
متاسفانه اين بحران پيش‌رو زندگي بسياري از ما ايرانيان را تحت تاثير قرار مي‌دهد. ما رفته‌رفته از زندگي جمعي شرقي كه يكي از مزيت‌هايش، امنيت و آزادي در دوران سالمندي است، فاصله مي‌گيريم و در اين فاصله گرفتن شتاب زيادي داريم و از سوي ديگر هيچ بستر و حتي ايده‌اي براي كم كردن عوارض زندگي در تنهايي نداريم. در ادبيات فارسي «وحشت» ترس از تنهايي است، به‌ نظر مي‌رسد بايد منتظر وحشتي فراگير باشيم اگر وضع و روزگارمان همين باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون