به بهانه نمايش آثار گلنار دشتي در گالري ثالث
اعجاز نقاشي براي قابل لمس كردن پيكسلها
فاروق مظلومي
زبانهاي بصري در حال تكثير و جابهجايي هستند.حالا ديگر هر شيء كه قابل رويت است حتي اگر قابل لمس هم نباشد، ميتواند بستر و ماده هنرهاي تجسمي بشود. پيكسلها هم به عنوان كوچكترين عناصر تشكيل دهنده تصاوير ديجيتال در دسترس هنرمندان قرار گرفتهاند. اين عناصر بنياني اغلب ديده نميشوند و در ساختاري ديجيتال تبديل به سطوح ميشوند، قابل لمس هم نيستند. اما گلنار دشتي با نمايش پيكسلهاي قابل لمس كه نقاشيهايش را ساختهاند هجدهم تير با «14 منظره و 1 ويديوآرت» به گالري ثالث آمده بود.
گلنار دشتي متولد سال۱۳۶۴ است. او در ابتدا ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه شيخ بهايي اصفهان و بعد ليسانس نقاشي و فوق ليسانس زبانهاي جديد بصري هنري را از آكادمي هنرهاي زيباي فلورانس ايتاليا و در نهايت بورسيه اراسموس را هم به مدت يك سال در مقطع فوق ليسانس از آكادمي هنرهاي زيباي مونيخ آلمان دريافت كرده است .اكنون در كنار نقاشي، به همراه خواهرش گندم دشتي، مشغول به فعاليت طراحي و گرافيك است.
از جمله اين همكاريها مي توان به طراحي دايمي پوسترهاي Livorno Music Festival در ايتاليا، بيش از ۱۰ پوستر براي كنسرتهاي كلاسيك اركستر سمفونيك La Filharmonie فلورانس، پوسترهاي تئاتر Fulvio Cauteruccio در فلورانس، هفده ويديو آرت براي طراحي صحنه يك اپرا در Thèàtre du Vaudeville بروكسل و طراحي پوستر مسابقه بينالمللي آهنگسازي Dante700 اشاره كرد.
از فعاليت هاي پيشين گلنار دشتي در زمينه نقاشي ميتوان نقاشي روي چرم و پارچه براي برندهاي معروف لباس از جمله گوچي، ورساچه، بربري و ولنتينو در فلورانس ايتاليا را نام برد و طي اين سالها همزمان به مدت چهارسال در هنرستان Biancaspina در فلورانس به تدريس نقاشي و مجسمه پرداخت. در سال 2015 برگزاري يك پروژه اقامت هنري براي ۶ هنرمند جوان ايتاليايي را به مدت دوماه در ايران به عهده داشت كه آثار اين هنرمندان در گالري آن با موضوع طبيعت ايران در همان سال به نمايش در آمد. اين هنرمند پركار تاكنون در بيش از ۲۵ نمايشگاه گروهي و انفرادي در ايتاليا و ايران شركت كرده است، در ميان آنها ميتوان از نمايشهاي گروهي او در سال ۲۰۱۴ در Palazzo Medici Riccardi فلورانس وArtVerona و در سال ۲۰۱۶ در MACRO Testaccio و نمايش انفرادي در Palazzo Capponi فلورانس در سال ۲۰۱۴ نام برد. كارهاي نقاشي دوره پيشين گلنار دشتي اغلب درباره حشرات و به خصوص مگس بوده است كه در كنار جستوجوي فرم حشرات به عنوان يك موضوع، تركيبي از دغدغه روزانه درباره دنياي مصرفي امروزه و تاثير كتاب (مصرف ميكنم پس هستم) از زيگموند باومن و داستان (مسخ) از كافكا نيز بوده است. اولين اثر با موضوع مگس در سال ۲۰۱۰ به روي كلاژي از رسيدهاي خريد از سوپرماركتهاي زنجيرهاي ايتاليا شكل گرفت و در بين آثار منتخب در Arte Laguna ونيز در همان سال به نمايش درآمد. در بيانيه نمايشگاه «14 منظره و 1 ويديوآرت» ميخوانيم: «اين دوره جديد از نقاشيها در پي گذراندن روزهاي كاري در استوديو طراحي گرافيك و اغلب آخر هفتهها در دوران اپيدمي كوويد در كوههاي واقع در شمال تهران و ديدن مناظر شكل گرفتهاند كه هر پيكسل تصوير در آن به يك ضربه قلممو تبديل شده و با فاصله گرفتن هرچه بيشتر از كارها، تصويري به مراتب واضحتر شكل ميگيرد. يك سبك با روند اجرايي كند، آهسته و پيوسته براي رسيدن به يك منظره از كوه. اكثر تصاوير اوليه اين سري كارها ، در مسير كوهنوردي توسط او عكاسي شده و برخي تصاوير اوليه برگرفته از عكسهاي ديجيتال در اينترنت هستند. آفريننده اين آثار باور دارد امروزه مرز زندگي حقيقي و مجازي در زندگياش بسيار كمرنگ شده تا جايي كه گاهي خاطرات مجازي از آنچه در حقيقت زندگي كرده است پررنگ تر و واقعيتر مينمايند. ويديوآرت به نمايش درآمده در نمايشگاه يك تصوير ثابت روي يك صندلي خالي است كه صداي جيرجيركها در فضاي اطراف شنيده ميشود. اين ويديوآرت در دوران قرنطينه كرونا در شهر كرموناي ايتاليا ثبت شده است.» وقتي در بستري كلاسيك مثل بوم با استفاده از مادهاي كلاسيك مثل رنگ دست به بازنمايي عنصري ديجيتال يعني پيكسل ميزني، معلوم است كه قصد داري نگاهي جديد به نقاشي داشته باشي حتي اگر اين اتفاق قبلا هم توسط هنرمندان ديگر مثل نقاش امريكايي Chuck Close - 1941 انجام گرفته باشد اما براي هنر تجسمي ايران نوظهور است .
در استفاده از عكس براي نقاشي، هنرمند فاعل مطلق نيست، بلكه عكس هم در نقاشي مشاركت دارد و نقاشي پيكسلاژ هم از اين امر مستثني نيست. اين نوع نقاشي يادآور نقاشان پوينتليست – نقطهگذار. نقطهچين – هم هست كه البته استفاده از عكس بدون تصاوير پيكسلي از آن و پر كردن سطوح با نقطههاي رنگي به پوينتليستها بيشتر شباهت دارد. اما در نقاشي با استفاده از پيكسلهاي عكس هم بخشي از فاعليت در دست عكسي است كه از پيكسلهاي آن استفاده ميشود. يعني نقاش و عكاسي ديجيتال در خلق اثر مشاركت دارند و اما مخاطبها ميتوانند با انتخاب فاصلههاي متفاوت از تابلوها، پيكسلها را ببينند يا محو كنند چون در فاصله دورتر همپوشاني پيكسلها، سطوح رنگي ميسازد .در اينجا با انتقال فاعليت به مخاطب روبهرو هستيم كه با عامل فاصله از تابلو اتفاق ميافتد. اين جداسازي اثر از هنرمند ما را ياد تئوري مرگ مولف در ادبيات مياندازد كه در اينجا در مصداق نقاشي اتفاق افتاده است. اينگونه آثار به دليل فاصله گرفتن از خالق خود سيالتر و جهانيتر هستند. صد البته در مقام مقايسه نقاط بسيار بيشتر از سطوح وجه جهاني دارند، چراكه سطوح به واسطه تنوع خطوط محيطي، فرم و اندازه ميتوانند با يك شخص يا جغرافياي خاص نسبت پيدا كنند اما نقاط كه پيكسلنگاري را هم شامل ميشود عموما با فرم دايره تصور و ظاهر ميشوند و در صورت ايجاد سطح هم سطحهاي مشابه توليد ميكنند . اما ويديوآرت گلنار دشتي كه به يك روز قرنطينه در ايتاليا اشاره ميكند با نماي برداشت روبهرو از نوع تصاوير خالص و مستقيم است كه وظيفه انتقال بدون دخل و تصرف را به مخاطب به خوبي انجام ميدهد. در اين ويديو از افكتهاي ناضرور و سايههاي تعبيرساز خبري نيست و تصويري توسط ويديو از جايي به جايي ديگر انتقال پيدا كرده است و مخاطب ميتواند در جايگاه سازنده ويديو در شهر ايتاليا قرار گيرد .گلنار دشتي قصد تحميل وضعيتي بحراني يا فلسفي را به مخاطب نداشته است، چراكه هر تصويري قائم به ذات بحراني و فلسفي است .
نمايشگاههايي در سياق «14 منظره و يك ويديوآرت» كه از ايجاد هيجان و شوك پرهيز ميكنند براي فضاي تجسمي ايران كه هنوز درگير رنگهاي آبنباتي و نئوني پاپ آرت است، ضروري است.اينگونه آثار نفوذ تدريجي دارند و انرژي زيباييشناسانهشان با يك شوك اوليه تمام نميشود .
آثار جدي گلنار دشتي تا پنجم مرداد در گالري ثالث براي مخاطبان جدي نقاشي و هنر معاصر به نمايش گذاشته شد .