سينماي ايراني، سينماي روزمره فارسي
تكههايي از تاريخ
عليرضا محمودي
در سينماهاي صنعتي و نيمهصنعتي و شبهصنعتي، اغلب فيلمها محصولاتي هستند كه روياهاي عمومي را در زندگي روزمره هر نسل مخاطبان را بازتاب ميدهند. ساختار توليد فيلم در صنعت ملي سينماي هر كشوري، براساس چگونگي فيلم ديدن مصرفكنندگان فيلم شكل ميگيرد. استوديوها براساس مجموعهاي از ساز و كارهاي فرهنگي در عرصه ملي، فيلمها را روانه اكران ميكنند تا پس از مصرف براساس همان ساز و كارها و بازگشت سود از فروش بليت و باقي روشهاي مصرف فيلم، چرخه صنعت سينماي ملي به گردش خود ادامه دهد. پشت صحنه اصلي تجارت توليد و مصرف عمومي فيلم در هر كشوري، داشتهها و كمبودهاي واقعي و ذهني ملتي است كه در جريان زندگي روزمره آنها را بروز ميدهند. فيلمسازان براي موفقيت تجاري فيلمها، مقيد به رعايت محتوا، روايت و جلوههاي صوتي و بصري هستند كه مخاطبان در زندگي روزمره خود با آنها آشنا و مانوس هستند. خروج از پهنه تحرك فرهنگي بهروز مخاطبان براي سينمايي كه مهمترين هدفش جذب جمعيتها و نفوذ در ميان طبقات و خردهفرهنگهاست، بدون شك با پاسخ سرد تودهها روبهرو خواهد شد.
اگر مساحت گردش مالي، تعداد توليدات سالانه و آمار جمعيت مخاطبان را در زمان پيدايش صنعت سينما در ايران منطبق كنيم، با سينمايي نيمه صنعتي در برخي و شبه صنعتي در اغلب دورههاي تاريخي مواجه خواهيم شد. سينماي ملي ايران، هرگز صاحب استوديوهاي قدرتمند اقتصادي و متنفذ سياسي نبوده است. چالش دايمي فيلمسازان با دولت بر سر ماليات در سالهاي قبل از انقلاب و وابستگي بيقيد و شرط سينما به سرمايههاي بيرون از گيشه سينما در سالهاي بعد از انقلاب فقر سينماي ايران به خوبي توضيح ميدهد. مميزي سليقهاي در همه دولتها و بيرون ماندن ستارگان و تهيهكنندگان بزرگ سينماي ايران از معادلات سياسي هر دوره، بيقدرتي سياسي سينماي ايران را به نمايش ميگذارد. در ميان انواع سينماهاي ملي مشابه كه حمايت سياستمداران و چرخه اقتصادي بزرگ متضمن حيات آنها بوده، سينماي ايران صنعتي نيمه جان بوده كه دم و بازدم حياتش متكي به بازتاب اجتماعي آثارش بوده. سينماي ايران همانگونه مصرف شده كه توليد شده: فقير و محدود و سربزير. سرآمد همه سرگرميهاي عمومي كه ارزشهاي سنتي رعايت و تمنيات مدرن در آن احساس شود. همچون زندگي روزمره مردمي كه در آن سنتها غيرقابل چشمپوشي و نيازهاي تازه غيرقابل حذف هستند. سينماي ايران، توانست در نمايش فرم و محتواي زندگي ايراني، با فراز و فرودهايي جايي در زندگي روزمره مخاطبان خود باز كند و زنده بماند. اين اولين دستاورد سينمايي بود كه براي توضيحش از عبارتي استفاده ميشود كه اجزاي بيربطش طرح اتهام دوري از زندگي ايراني و صنعت سينماي جهاني مطرح ميكند.
اگر از سال 1327 (توليد فيلم توفان زندگي و آغاز دوره توليد صنعتي فيلم در ايران) با تنگناهاي مالي و محدوديتهاي سياسي، صنعت توليد فيلم ايراني حيات خود را ادامه داده، بايد نگاه خود را به ارتباط توليدكنندگان و مخاطبان معطوف كرد. عامل اصلي تداوم چرخه محدود فيلمسازي در ايران در ارتباطي بوده كه توانسته با خرده فرهنگها و نمايندگان طبقات اجتماعي برقرار كند. جمعيت سينما روي ايراني در اوج خود هم كسر نااميدكنندهاي از جمعيت كل كشور بوده است. اما همانهايي كه در طول هشت دهه حيات سينماي ايران از گيشهها بليت براي تماشاي فيلم ايراني خريدهاند، توانستهاند به سينماي ايران وجاهت كمياب بازتابدهنده درونيات ايرانيان اهدا كنند. در غيبت رسانههاي فراگير آزاد، فيلم ايراني مستندات كارآمد و غير قابل چشمپوشي در تحليل زندگي روزمره مردم ايران در هر دورهاي ارايه ميكند. بازتاب زندگي روزمره مردم در توليد فيلمها (ارزش اجتماعي) و حمايت مردم با قرار دادن مصرف سينما در زندگي (قدرت اجتماعي) بزرگترين دستاورد غيرقابل انكار سينماي ايران است.
هر فيلم داستاني سينماي ايران وراي ارزشها و ضدارزشهاي زيباييشناسي كه عرض ميكند، مجموعههايي است از تصاوير، گفتار، نماد و ربط و بسطهايي كه از روز ميگذرند و به روزگار ميرسند. هر سال كه ميگذرد، فيلمها به فيلمهاي سال گذشته تبديل ميشوند. به تكههايي از تاريخ. سينماي ايران در موفقيتهاي اندك و شكستهاي انبوه در كاسبكاريهاي رايج و رياكاريهاي مرسوم، در روايت مخدوش و محتواي محدود، در الگوهاي تكرار شونده و ساختارهاي فراموش شده و در نشستن هميشگي بر صندلي اتهام؛ فقط از دريچه زندگي روزمرّگي زنده و محترم مانده. سينماي ايران، سينماي ايران است. جمله سادهاي كه بايد ابتداي هر نوشته سينمايي يك بار آن را رونويسي كرد.