افسانه تغيير طالبان!
جعفر گلابي
با اينكه اوضاع كشورمان زير چتر مرگهاي پي درپي مردمان غمانگيز است و شايد در حوصله خوانندگان نگنجد كه تحليل بخوانند و بر اطراف نظر بيفكنند ولي نميشود از حوادث مهم پيرامون كشورمان غفلت كنيم و دير يا زود از همين غفلتهاي مكرر خسارت ببينيم. گويا در يك مصالحه ميان قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي توافقي نانوشته صورت گرفته است كه اجازه دهند طالبان در افغانستان حاكم شود و در اين توافق هركس منافع و مقاصد خود را پي ميگيرد و هيچكس عملا كاري براي ملت افغانستان انجام نميدهد. بسياري گفته و ميگويند كه طالبان تغيير كرده است و ميتوان اميدوار بود كه از روشهاي قرون وسطايي خود فاصله بگيرد و با مردم رفتاري انساني داشته باشد. براي اين گزاره مهم هيچ دليل و منطق و اماره قابل توجهي وجود ندارد و ارايه نشده است و احتمالا رندان مدعي بهتر از ديگران بر اين موضوع اشراف دارند و فقط براي توجيه افكار عمومي بدان تمسك ميكنند. از همه بهتر و دقيقتر انسانشناسان و معلمان اخلاق ميدانند كه تغيير آدمها بسيار سخت و تحت شرايط خاص و پس از مدتهاي طولاني ممكن است صورت بگيرد و از آن سختتر تغيير گروههاي اجتماعي و سياسي و معتقدان به ايدئولوژيهاست. در اين ميان متعصبين و متحجرين مذهبي كمترين امكان تغيير را دارند و اساسا يكي از وجوه تسميه متحجرين همين است كه چون سنگ سختند و جز پتكهاي گران قادر به خراشيدن آنها نيست. جالب است كه در ايران برخي از همين متحجرين رهبر فقيد انقلاب را براي درس فلسفه تخطئه ميكردند، سالهاي طولاني گذشت و هزاران حادثه روي داد و انقلاب شد و ايشان با همه اقتدار و نفوذي كه داشت در اواخر عمر خود از خطر متحجرين بهشدت نگران بود.
ديديم كه مقدسمآبها فقط با كمي تغيير در روشهاي خود در همه حال همان مقاصد را پيگير شدند و هماكنون هم با توان بيشتري سنگوارگي خود را نشان ميدهند و اگر شرايط اقتضا كند براي نمونه كل دانش پزشكي را نفي و امراض و راه درمان آنها را در طبايع بلغمي و سودايي جستوجو ميكنند. اگر طالبان تغيير كرده باشد بايد پرسيد كه ايشان چگونه بر اين امر دشوار و بعضا ناشدني دست يافتهاند؟ آنها كه تا ديروز در غارها و كوهها و بيابانها و صحراها و بعضي روستاهاي دورافتاده فقط همآغوش سلاح بودهاند و براي رفع حاجات خود مانند قرون گذشته رفتار كردهاند از تمدن شهري دور بودهاند و نظر به ابزار ارتباطي را جز براي جنگ حرام ميدانستهاند چگونه و تحت كدام تعاليم به تغيير دست يافتهاند؟ كدام دانشگاه و حتي مكتب و حوزه علميه در اجتماعشان نظريههاي جديد را به بحث گذاشته و آزادانه همديگر را نقد كردهاند تا از ميان چنين محيط علمي مجتهدان بزرگي ظهور كرده و تغيير را تئوريزه كرده باشند؟ غرب اگر متفاوت شد و جهان را دستخوش تغيير كرد حداقل 5 قرن طول كشيد و صدها دانشمند و فيلسوف و كشيش و نقاش و پيكرتراش و هنرمند برآمدند و جنگهاي خونين درگرفت و انقلابات عظيم شد تا سلطه كليسا را ابتدا از ذهن و روان خود دور كنند و بعد در صحنه اجتماع آن همه اقتدار و تصلب و آمريت و جزميت را در واتيكان محصور سازند. چه بسا اگر شرايط فراهم شود و كليسا قدرت پيدا كند بازهم بساط تكفير و تفتيش پهن شود! طالبان تغيير نكرده است، طالبان نميتواند تغيير كرده باشد مگر اينكه تصور كنيم حادثهاي ماورايي بر فراز عقلها و مناسبات و عرفها و قوانين متغن جامعهشناسانه روي داده و رسما قائل به معجزه شويم. آنها همين حالا هم رسما دموكراسي را نفي ميكنند و حاكميت را از آن اميرالمومنين خود ميدانند، همهچيز را مقيد به شريعت ميكنند و مسلما مرادشان از شريعت همان برداشت قشري است كه از دين دارند. بزرگترين تغييري كه ممكن است بر طالبان تحميل شده باشد اين است كه پذيرفتهاند با روشهاي عريان و خشونتآميز و بدوي درازاي حكومتشان به پنج سال نخواهد كشيد و اينبار با خطر بزرگتري به نام قيام مردم روبرو خواهند شد. مردمي كه مسلمانند ولي ديگر بعيد است ستم و خشونت را به نام دين بپذيرند. طالبان رموز سياست را آموختهاند و همان كساني كه سلاح به ايشان ميدهند و راه را برايشان باز ميكنند در گوششان نجوا كردهاند كه سياست بر دين و شريعت اولويت دارد و ميتوان رنگ پرچم را سفيد كرد و مدتي با اين بازيها مردم را فريفت. راستي در همين دنياي غرق در ارتباطات چه كسي تغيير كرده است كه طالبان تغيير كند؟ امريكا تغيير كرده است؟ روسيه تغيير كرده است؟ چين به جز در اقتصاد و براي گريز از گرسنگي صدها ميليون مردمش در كدام هدف و روشش تغيير ايجاد كرده است؟ همان آلماني كه در جنگ تا مرز محو شدن پيش رفت و واقعيتهاي جهان تاديبش كرد نجات بشكههاي مشروب خود از افغانستان را ارجح از نجات جان انسانها دانست! در اين جهان بيرحم تغيير مثل افسانهاي ميماند كه فقط به كار ايجاد روزنهاي از اميد براي فروماندگان و تهيدستان جهان ميآيد. هنوز هم مقدسين متحجر دين را دكان خود ميكنند، سرمايهسالاران با روشهاي جديد به غارت گرسنگان ميپردازند و هنوز هم اقويا به آساني بر ضعفا و رعايا ستم ميكنند و جان و مال آنها پشيزي برايشان ارزش ندارد و هنوز هم هستند نويسندگاني كه همهچيز را جلوي پاي قدرت تحريف ميكنند. ظاهر جهان تغيير كرده است ولي چه بسا باطنش غيرانسانيتر شده است. طالبان اينبار چراغ سياست را به همراه دارد و... چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا و از اين زاويه طالبان ممكن است خطرناكتر هم شده باشد.