• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5024 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۲ شهريور

نسخه‌اي در گوشه طاقچه

محمد خيرآبادي

اين حرف بسيار تكرار شده كه عرفان ايراني، جامعه را به انفعال، قناعت و مخالفت با پيشرفت كشانده است. خيلي‌ها حافظ را در سرنوشت امروز ما، از جمله شرايط سياسي و اقتصادي مقصر مي‌دانند چون مي‌گفت: «رضا به داده بده وز جبين گره بگشاي / كه بر من و تو در اختيار نگشادست». اين نقد به بسياري از مكاتب دور و نزديك، اعم از آموزه‌هاي بودا، برداشت‌هاي عرفاني از مسيحيت يا مكتب رواقي نيز وارد مي‌شود. اغلب منتقدان، عرفان را معادل با رياضت، گوشه‌نشيني، بي‌توجهي به مسائل اجتماعي و بعضا كلبي مسلكي و درويش‌بازي دانسته‌اند. مسلم است كه فرقه‌هايي از تصوف و رويكردهاي افراطي و بازاري به عرفان، در اين تلقي موثر بوده‌اند. اما يك نكته را نبايد از نظر دور داشت و آن اينكه آيا هر كس در فلسفه، حكمت، عرفان، اخلاق و ساير معارف بشري طرحي درمي‌اندازد به منزله اين است كه آن طرح، بسته و پكيجي براي تمشيت امور زندگي همه آدميان در هر جاي جهان و هر جاي تاريخ است؟ يا نه، حكما و عارفان طبيبند و نسخه‌هايي دارند كه براي درمان بخشي از بيماري‌هاي انسان مي‌تواند موثر باشد. اين نكته مهمي است كه آيا اصولا مردمان يك جامعه در طول تاريخ، به عنوان مثال جامعه ايران، كاملا پا در جاده حكمت و عرفان نهاده‌اند يا نه، مشكلات و گير و گرفتاري‌هاي‌شان را به آن حواله كرده‌اند؟ 
مولوي مي‌گويد: «استن اين عالم ‌اي جان غفلت است / هوشياري اين جهان را آفت است». يعني دنيا روي غفلت بنا شده و اگر قرار باشد همه هوشيار باشند و پرده‌ها را كنار بزنند، سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. مولوي در دفتر چهارم مثنوي آنجا كه مي‌گويد: «شهوت دنيا مثال گلخنست / كه ازو حمام تقوي روشنست» در اين باره بيشتر حرف مي‌زند. او اغنيا و در معناي كلي آدم‌هاي موفق را تشبيه مي‌كند به كساني كه با سوزاندن فضولات حيواني و آلوده كردن خود، آتش حمام را روشن نگه مي‌دارند تا ديگران بيايند، تميز و پاكيزه شوند و بروند. مولوي به مخاطبش مي‌گويد تو دوست داري در كدام گروه باشي؟ خودش پيشنهاد مي‌كند «ترك تون» بگو و به گرمابه برو. اما از آن طرف هم مي‌گويد كه كار دنيا را همين كساني پيش مي‌برند كه با علاقه به مال و مقام، سراسر عمر در تلاش و تكاپو هستند. اين واقعيت عالم است. نه همه گرمابه‌رو هستند و نه همه تون‌تاب. نه همه در پي موفقيتند و نه همه جوياي آرامش و تعالي معنوي. اتفاقا اكثر آدم‌ها به دنبال موفقيت مي‌روند. مي‌گويند اگر قرار باشد همه به حرف مولوي گوش دهند كه كار دنيا پيش نمي‌رود. بله درست است. اما حقيقت اين است كه فقط عده كمي اين حرف را مي‌پذيرند. اتفاقا به جاي آن نگراني، بايد تصور كرد كه اگر هيچ‌كس اين حرف مولوي را جدي نگيرد و همه در كار گرم كردن حمام دنيا باشند، آن وقت چه خواهد شد؟ با چه آتشي مواجه خواهيم بود؟ دنياي ما چه دنيايي خواهد بود؟
رويكرد درست به حكمت و عرفان، مي‌تواند رويكردي درماني- اصلاحي باشد. به اين معنا كه در جهاني تحت سيطره علم و عقل و در زندگي آدم‌هايي كه آرزوي ثروت و قدرت دارند، حكمت و عرفان مي‌تواند تعديل‌كننده بخشي از بيماري‌هاي انسان امروز باشد. در عمل هم فقط عده‌اي كه درد دارند به دنبال طبيب مي‌روند. وقتي در آموزه‌هاي مكتب رواقي مي‌گويند: «ممكن نيست خوشبختي، با تمناي داشتن چيزهايي كه هم اينك در اختيارمان نيست، جمع شود» فكر مي‌كنيد اصلا چند نفر، چند درصد و چه تعداد از آدم‌ها اين حرف را آويزه گوش مي‌كنند؟ دنيا پر است از آدم‌هايي كه فكر مي‌كنند هر چه بيشتر به دست بياورند خوشبخت‌ترند. به نظرم صرفا توجه به ظاهر سخن، موجب خواهد شد كه اين آموزه به معني تبليغ انفعال و مخالفت با پيشرفت، تلقي شود. اين آموزه مثل ترمزي است براي آن همه تمنا و آرزو و نسخه‌اي است براي كاهش دردهاي انسان پرخواهش. ويتگنشتاين مي‌گفت: «اگر مي‌خواهي جهان را بهبود ببخشي خودت را بهبود ببخش». نه به اين معنا كه هيچ تلاش و مبارزه بيروني و اجتماعي نكن، چراكه زندگي انسان با تعطيل كردن تلاش و مبارزه عملا نامطلوب‌تر خواهد شد، بلكه او مي‌گويد از اصلاح خود غافل نشو كه اين تغيير، تغيير اصلي، بنيادي و ماندگار است. از قضا مبارزه سياسي و اجتماعي هميشه از دغدغه اصلاح خويشتن، پرطرفدارتر بوده است. همان‌طوركه طالبان موفقيت و پيشرفت هميشه بيشتر بوده‌اند. در واقع آموزه‌هاي عرفا و حكما به منزله يك نسخه است كه البته افراد كمي به آن عمل مي‌كنند. اما مهم اين است كه قرار داشتن همين نسخه در گوشه طاقچه و نگاهي كه گاهي به آن مي‌كنيم، دنيا را جاي بهتري براي زيستن مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون