• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5035 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۴ مهر

مردگان‌تان را بياوريد!

مرتضي ميرحسيني

سال 1665 طاعون در شهر لندن جولان مي‌داد و هر هفته جان چند هزار نفر را مي‌گرفت. اوج آن به چنين روزهايي از آن سال برمي‌گشت كه آمار رسمي مرگ‌ومير هفتگي به حدود 8 هزار نفر رسيد، آن‌ هم در شرايطي كه - به نوشته ويراستار سايت آن‌ديس‌دِي - كسي مرگ فقرا را نمي‌شمرد و ثبت نمي‌كرد كه يعني تلفات طاعون بسيار بيشتر از عدد رسمي اعلام‌شده بود. از شاه چارلز دوم (فرمانروايي از 1660 تا 1685 ميلادي) گرفته تا بيشتر ثروتمندان و بسياري از كساني كه توان مالي‌اش را داشتند، از شهر گريختند و به گوشه‌اي امن و خلوت پناه بردند. حتي پارلمان را به دانشگاه آكسفورد منتقل كردند، همه مغازه‌ها را بستند و خيابان‌ها را خالي گذاشتند. فقط شب‌ها عده‌اي با گاري در كوچه‌ها راه مي‌افتادند و فرياد مي‌زدند: «مردگان‌تان را بياوريد!» و به اين شكل جنازه‌ها را تحويل مي‌گرفتند و براي تدفين در گورهاي دسته‌جمعي به خارج از شهر مي‌بردند. در آن طاعون حداقل يك‌پنجم تا يك‌چهارم اهالي لندن مردند و به قول جيل لپور نويسنده مجله نيويوركر آنهايي هم كه زنده ماندند، زخم‌هاي عميق روحي و ذهني برداشتند. ترس تا عميق‌ترين لايه‌هاي وجود لندني‌ها رخنه كرده بود، شايد نه از خود مرگ كه از سيطره طولاني‌مدت آن و نيز از نااميدي عميقي كه مثل سايه بر شهر سنگيني مي‌كرد. «لندني‌ها قدرت تفكر و تصميم‌گيري‌شان را از دست دادند. سراغ منجمان، پزشكان قلابي و انجيل مي‌رفتند. بدن خود را براي يافتن نشانه‌هاي بيماري مي‌كاويدند: غده، تاول، لكه‌هاي سياه. به پيشگويان التماس مي‌كردند، بابت پيشگويي‌ها پول مي‌پرداختند، دعا مي‌خواندند، ضجه مي‌زدند، چشم‌هاي‌شان را مي‌بستند، گوش‌هاي‌شان را مي‌پوشاندند. در خيابان گريه مي‌كردند.» چنانكه در چنين حوادثي معمول است عده‌اي در آغاز خطر را باور نكردند و ترس ديگران را به مسخره گرفتند. اما خطر واقعي بود و با دست سياه خود ديرباورترين منكرانش را هم - البته كمي با تاخير نسبت به ديگران - سرانجام مجاب مي‌كرد. به نوشته دانيل دوفو «آنهايي كه ترسيده بودند و همچنين آنهايي كه باتدبير بودند به روستاها گريختند و آنهايي كه تعلل كردند دچار افسوس و پشيماني شدند. هنگامي كه سرانجام تصميم به ترك شهر گرفتند در تمام لندن اسبي باقي نمانده كه بخرند يا كرايه كنند و تازه، دروازه‌هاي شهر هم بسته شده و ديگر هيچ راه فراري براي كسي باقي نمانده بود.» در هر خانه‌اي كه كسي از طاعون مي‌مرد، با رنگ سرخ ضربدري بزرگ نقش مي‌كردند و بالاي آن مي‌نوشتند: «پروردگارا، به ما رحم كن!» همچنين نوشته‌اند آن سال دانشگاه كمبريج را هم بستند و دانشجويان و مدرسان را مرخص كردند. ايساك نيوتن نيز در اين تعطيلي اجباري خانه‌نشين شد و در تنهايي، بيشتر و عميق‌تر از گذشته مطالعاتش را - از جمله درباره ايده قانون جاذبه - دنبال كرد. از اواخر پاييز 1665 طاعون رفته‌رفته ضعيف و ضعيف‌تر شد و نخستين نشانه‌هاي پايان سيطره‌اش را بروز داد. برخي ثروتمندان فراري از شهر كه خبر تضعيف طاعون را شنيدند، يكي پس از ديگري به خانه‌هاي خودشان برگشتند. چارلز دوم هم كه از ايمن بودن جان خودش مطمئن شده بود اواسط زمستان 1666 به پايتخت برگشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون