• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5048 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۴ مهر

دادستان سنندج در گفت‌وگو با «اعتماد»: پدر مرحومه با قيد ضمانت آزاد است

فائزه، قرباني كدام آتش شد؟

دادستان سنندج در گفت‌وگو با «اعتماد»: پدر مرحومه با قيد ضمانت آزاد است

بهاره شبانكارئيان 

دختر ۲۲ساله‌اي از روستاي «كوركوره» از توابع شهرستان سنندج كه ۱۰روز تمام؛ به دليل سوختگي شديد در بيمارستان كوثر شهر سنندج بستري بود، سرانجام به دليل شدت سوختگي جانش را از دست داد. در حالي كه علت مرگ اين دختر و ارتكاب به خودكشي يا آتش زدن عمدي، در هاله‌اي از ابهام است، دادستان سنندج در گفت‌وگو با «اعتماد» اعلام كرد كه به گفته كارشناسان پزشكي قانوني، هيچ‌گونه آثار ضرب و جرح در بررسي از جسد مشاهده نشده اما به دليل مظنون بودن در صحت واقعه، پرونده در حال بررسي است و پدر مرحومه فعلا با قيد ضمانت آزاد است.

واقعيت در هاله‌اي از ابهام

با گذشت ۱۳روز از مرگ ابهام‌آميز فائزه ملكي‌نيا، هيچ‌كس نمي‌داند خودسوزي بوده يا نه، با اين حال طي روزهاي پس از اين حادثه تلخ و مرگ فائزه، گروه‌هايي در راستاي دفاع از حقوق زنان در سنندج، براي پشتيباني از مظلوميت فائزه ملكي‌نيا برخاستند. پس از انتشار خبرهاي ضد و نقيض در فضاي مجازي، مبني بر خودسوزي يا به آتش كشيدن «فائزه ملكي‌نيا» با بنزين واكنش‌هاي مختلفي در فضاي مجازي شكل گرفت. به تعداد نشردهندگان اين خبر، نظرات مختلفي داده شد. عده‌اي بدون هيچ مدركي، به دفاع از اين خبر برخاستند و عده‌اي ديگر، باز بدون هيچ مدركي به مقابله با آن. اما حالا ديگر براي رسيدن به حقيقت دير شده و فائزه حقيقت را تا ابد، با مرگش به آتش كشيد. اولين خبر، توسط پزشك جراح فائزه منتشر شد. اين پزشك در روز وقوع حادثه در صفحه اينستاگرامش نوشت: «يه دختر ۲۲ساله آوردن پدرش با بنزين ۸۵درصد بدنش را سوزونده، فقط به خاطر داشتن دوست پسر؛ عكساش رو هم نمي‌تونم به خاطر شدت جراحات بذارم.»چندي بعد پزشك معالج به دليل برخورد جدي از سوي سيستم قضايي، پست مربوط به فائزه ملكي‌نيا را در صفحه اينستاگرامش حذف كرد.

مرگ فائزه منجر به تولد دفاع از او شد

پيرو اين خبر منتشر شده توسط پزشك معالج فائزه ملكي‌نيا؛ انجمن فعالان زنان «ژيوانو» در سنندج، عنوان مي‌كنند كه وارد عمل شدند و تحقيقاتي انجام دادند. اين فعالان بيان كردند؛ خانواده فائزه، او را افسرده جلوه دادند. اين انجمن اطلاع‌رساني كرد كه در ۱۴مهر ماه جمعي از فعالان حوزه زنان نيز در واكنش به قتل فجيع فائزه ملكي‌نيا در مقابل دادگستري شهر سنندج تجمع كردند. اين افراد خواهان تغيير قوانين تشديدكننده خشونت عليه «زنان» و پيگيري پرونده فائزه و ديگر پرونده‌هاي «زن كشي» در استان كردستان شدند. اين فعالان با در دست داشتن پلاكاردهايي چون «ديگر هيچ‌جا براي زنان امن نيست» و «ما خواهان شفاف‌سازي مرگ فائزه هستيم» اعتراض خود را به تصوير كشيدند.

دختركشي يا خودسوزي؟

«م.ش» در گفت‌وگو با «اعتماد» ادعا مي‌كند فائزه، همسر يكي از اقوام‌شان بوده؛ «شناخت زيادي از فائزه ندارم. هيچ‌وقت از مشكلاتش، با ما حرفي نمي‌زد. فكر مي‌كنم، پدرش به خاطر مهريه عصباني شده و او را با بنزين آتش زده.» در ذهنش فائزه‌هايي كه سرنوشت‌شان آتش گرفته، رفت و آمد دارد. بنابراين مي‌خواهد از هر طريق كه شده از مظلوميت فائزه دفاع كند. در نتيجه به دو سوال آخر؛ اين‌گونه پاسخ مي‌دهد.

مي‌دانيد چرا پدرش به خاطر مهريه فائزه را آتش زده؟

«پدرش معتاد بود. فائزه از همسرش تازه جدا شده بود. من هم، از ديگران شنيدم كه پدرش او را با بنزين آتش زده.»

درخصوص پدر فائزه گفتيد، فكر مي‌كنيد پدرش به خاطر مهريه اين كار را كرده است. فكر مي‌كنيد يا مطمئن هستيد؟

«فقط مي‌دانم فائزه بي‌گناه بود.»

حقيقتي كه آتش گرفت

زيبا ملكي‌نيا؛ خواهر فائزه صدايش از شدت بغض، لرزان است. او در گفت‌وگو با «اعتماد» اينچنين مي‌گويد؛ «به كي قسم بخورم پدرم بي‌گناهه. نمي‌دونم چرا مردم اين حرفارو مي‌زنن، چرا الكي شايعه‌‌پراكني مي‌كنن.»

ذهنش را به شب حادثه گره مي‌زند؛ «يكم بود. يكم همين ماه. اون شب، فائزه با پدرم توي باغ جر و بحث‌شون مي‌شه. انگار فائزه خواهر كوچيك‌ترمون نازيلا را دعوا مي‌كنه. فائزه روحيه خوبي نداشت. چهل روزي مي‌شد كه از خونه بخت برگشته و طلاق گرفته بود. خيلي وقت بود، از همه چي، طاقتش طاق شده بود. نه اينكه، به دعوا با نازيلا مربوط باشه‌‌ها؛ نه. پدرم يك كلام به فائزه مي‌گه؛ با خواهر كوچيكت خوب رفتار كن. چون مادرمون دو سال پيش طلاق گرفته؛ پدرم نمي‌خواست، نازيلا ناراحت باشه. چون همش ۱۰سالشه. برا همين؛ دست نازيلا رو مي‌گيره تا برن تو باغ. نزديك اذان بود. ديگه هوا داشت تاريك مي‌شد كه يه دفعه، نازيلا جيغ مي‌كشه؛ «آتيش». پدرمم سريع خودش رو به ته باغ مي‌رسونه.» انتهاي باغ را با جملاتش به تصوير مي‌كشد؛ «اونجا يه انباريه كه دستشويي هم داخلشه. قبلا پدرم به خاطر موتور برق و اين چيزا تو دستشويي ۴ ليتر بنزين، گذاشته بود. ما چه مي‌دونستيم فائزه اين كار رو مي‌كنه.»

واقعيت يا حقيقت؟

بغض، كلماتش را مانند زلزله مي‌لرزاند؛ «اصلا فكرشم نمي‌كردم دوباره بخواد اين كار رو كنه. فائزه ۵سال پيش ازدواج كرد. شوهرش از اقوام شوهر منه. اما خوب هزارجور مشكل داشتن. هميشه با شوهرش بحث داشت سر بچه. دو، سه باري هم پيش من از دهنش در رفت و گفت؛ دلم مي‌خواد خودكشي كنم. چه مي‌دونم؛ منم جدي نگرفتم.»

ميان كلماتش آشوب مي‌افتد؛ «دو، سه سال پيش هم خودكشي كرد. چي مي‌گن بهش؟ آها؛ با مواد شوينده.»

با اطميناني خاص، جملات را بيان مي‌كند. «برا من روشنه؛ پدرم اين كار رو نكرده. من خودم يه زنم. حتي اگه پدرم اين كار رو با خواهرمون كرده بود، من نمي‌تونستم تو روش نگاه كنم. خودش، بدنش سوخته. وقتي با عجله به ته باغ مي‌ره؛ از پنجره‌اي كه شيشه نداشته، مي‌خواسته قفل در رو باز كنه كه دست و صورتش مي‌سوزه. فوري به يكي از دوستاش زنگ مي‌زنه و اونم با نيسان، فائزه و پدرم رو به بيمارستان كوثر مي‌رسونه. بعد هم پدرم به عمه‌ام زنگ مي‌زنه. عمه‌ام هم به من.» زيبا با ذكر تاريخ به پشتيباني از پدرش مي‌گويد: «نمي‌دونم چرا همه رسانه‌ها، به دروغ اعلام كردن. فائزه يه شب بيمارستان بوده. ۱۰روزه تمام؛ فائزه، بيهوش، روي تخت بيمارستان افتاده بود.»

زيبا خودش را در ذهنش مي‌نشاند. او جملات را با كشمكش دروني تبديل به سوال و جواب مي‌كند: «من بفهمم؛ پدرم فائزه رو سوزنده و سكوت كنم؟ مگه مي‌تونم؟!»

مكث مي‌كند و دوباره ادامه مي‌دهد: «چهل روز بود كه طلاق گرفته بود.»

حقيقت كدام سمت گم شد؟

بدون وقفه كلمات را پرتاب مي‌كند: «دو نفر خانم كه وكيل هم بودن، اومدن پيش ما. يكي از اونها گفت؛ برادرزاده‌اش همون پزشكي بوده كه خبر رو اين جوري منتشر كرده. همون شب هم خود همين پزشك به ما گفت؛ خودسوزي بوده. بعد ديگه يكم كه گذشت، نمي‌دونم چي چي شد كه همون پزشك گفت؛ پدرش اين كاررو كرده. حتي آخرسر، اون دوتا خانم گفتن ما اومديم بهتون بگيم، پيگيري كنين. ما هم پيگير شديم. وگرنه؛ ما اصلا، همچين چيزي رو نمي‌دونستيم. پزشكي قانوني هم، موقع كفن و دفن؛ قبل از خاكسپاري اومد و جنازه خواهرم رو معاينه كرد. همون موقع به ما گفت؛ كبودي، قرمزي؛ هيچي روي بدن جنازه نيست.» جملات را دور مي‌زند؛ «همون دوتا خانم، گفتن اولين‌بار برادرزاده‌اش بالا سر فائزه رفته، فائزه هم به دكتر گفته؛ خودسوزي بوده ولي بعدا يهو گفته؛ پدرم اين كارو كرده باهام. مي‌دونم؛ مي‌دونم، شايد فائزه با خودش گفته؛ اگه بگم پدرم اين كارو كرده، اينا دلشون برام بسوزه و كاري كنن. اما روش نشده بگه خودم خودسوزي كردم. لابد با خودش گفته؛ اين جوري بگم، بيشتر بهم مي‌رسن.» با جملاتش، ادامه وقايع را تعريف مي‌كند و نمي‌گذارد سوالي پرسيده شود؛ «شب اول تو بيمارستان، فائزه خودش از رو تخت بلند شد، رفت پايين رو يه تخت ديگه. من گريه مي‌كردم؛ مي‌پرسيدم چي شده؟ مي‌گفت؛ دست از سرم بردار. اصلا چيزي بهم نگفت كه بابا اين كارو كرده. هيچي بهم نگفت. بعدشم حالش بد شد و بردنش آي‌سي‌يو. دو، سه بارم رفتم بالاي سرش؛ نمي‌تونست حرف بزنه؛ بيهوش بود. به ما گفتن؛ اصلا پوستي وجود نداره كه ما جراحي كنيم.»

چند ثانيه سكوت مي‌كند و دوباره جملاتش را از سر مي‌گيرد؛ «پدرم خودش دستش سوخته. دكتر بهش گفت نرو خونه؛ دستت عفونت داره. گفت؛ نمي‌تونم پانسمان كردن رو تحمل كنم؛ مي‌رم پيش دكتر سنتي. بعد هم با رضايت خودمون، اومديم بيرون.»

توضيحات دادستان سنندج درخصوص پرونده فائزه ملكي‌نيا

محمد جباري؛ دادستان سنندج درخصوص اين خبر به «اعتماد» مي‌گويد: «اين خانم تحت عنوان خودسوزي بستري شد. يك مهر ماه پدرش او را به بيمارستان كوثر در سنندج رساند. كارآگاهان به عنوان مظنون از پدر فائزه ملكي‌نيا؛ بازجويي كردند و همان شب پرونده‌اي در اين خصوص تشكيل شد ولي فعلا هيچ چيز به اثبات نرسيده است. پزشكي قانوني هم صرفا سوختگي را تاييد كرده و به صورت قطع؛ نتيجه‌اي مبني بر خودسوزي يا دگرسوزي، اعلام نكرده است. تنها مساله‌اي كه پزشكي قانوني اعلام كرده اين است كه هيچ‌گونه آثار ضرب و جرح بر بدن متوفي ديده نشده. پدر اين خانم بعد از بازجويي، با قيد ضمانت آزاد شده است. در حال حاضر نيز پرونده در حال بررسي است.»

دادستان سنندج درخصوص واكنش «ايمان نوابي» پزشك معالج فائزه ملكي‌نيا در ادامه مي‌گويد: «به علت عدم تاييديه درخصوص انگيزه پدر فائزه، نظام پزشكي، بايد هشدارهايي را به چنين پزشكاني بدهد، چراكه اقدام اين پزشك معالج، غيرحرفه‌اي بوده. اين اقدام، نبايد بدون نتيجه نهايي پزشكي قانوني از طرف اين پزشك صورت مي‌گرفت. پزشكان در تمامي جوامع محرم اسرار بيماران‌شان هستند.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون