• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5089 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۳ آذر

مواجهه با مرگ از نگاه علي حاتمي

پرواز مدرنيستي مادر

مجتبا حديدي

كهن‌ترين شكل مواجهه با مرگ اسطوره‌پردازي و بهشت و جهنم است. تلاش بشر براي كنار آمدن با پايان زندگي تا ابد، پايان‌ناپذير است. فلسفه و هنر و ادبيات اهرم‌هايي هستند كه بشر با آنها سعي مي‌كند نسبت خود با مرگ را نشان دهد. هنر به عنوان يك اهرم فرهنگي در اين راستا از اهميت بسيار برخوردار است، زيرا با هنر نمي‌توان مرگ را توضيح داد و توجيه كرد و تنها مي‌توان اشكال آن را نشان داد. مفاهيم رمزآلود در رابطه با مرگ چه در هنر چه در فلسفه رمز‌آلود باقي مي‌مانند. 

تمام اينها از فرهنگ نشأت مي‌گيرد. فرهنگ چيست؟ داريوش آشوري پاسخ مي‌دهد كه «فرهنگ از مرگ و زندگي قوي‌تر است.» فرهنگ باعث مي‌شود كه انسان در قحطي از خوردن هر نوع گوشتي امساك كند و جان بدهد. همان انسان برمبناي فرهنگ مي‌تواند گلوله‌اي در شقيقه ديگري بكارد تنها به جرم اينكه هم‌انديش او نبوده است. بله تمام اينها از فرهنگ نشأت مي‌گيرد. اكنون با ترسيم فرهنگ (عنصر قوي‌تر از مرگ و زندگي) كه زايشگر هنر و فلسفه نيز هست به كنكاش مرگ در فيلم مادر مي‌پردازيم، چراكه هنر هفتم كامل‌ترين وسيله براي تبادل و نشان دادن امر فرهنگ است. پس در اين مقاله مرگ (به عنوان محك جاوداني و توضيح ناپذيرترين و خلل ناپذيرترين سوال بشر) به فرهنگ (كه قوي‌تر از مرگ و زندگي است) برخورد مي‌كند پس بايد در كامل‌ترين ظرف فرهنگي يعني هنر هفتم اين اصابت رخ دهد. 
نحوه برخورد با مرگ در فيلم ديگران با بازي نيكول كيدمن را همه ديده‌ايم. آن فيلم نحوه زيستن در كنار مردگان و پذيرش مردگي است. بي‌خبري صرف از مرگ فيلم را فلسفي مي‌كند و كمي اضطراب زواياي پنهاني‌تري را براي مخاطب رو مي‌كند. اما در فيلم مادر ساخته علي حاتمي مرگ را به عنوان سابژكتيو وحشت شناسايي نمي‌كنيم. نحوه زيست و پذيرش مرگ در حين حيات و كيفيت اخلاق را شاهد هستيم. مادر به عنوان اسطوره‌اي ناميرا خود را تحميل نمي‌كند بلكه در قامت «مادرشاهي»{=زيربناي ملّيت در ايران باستان} پا به منزل مي‌گذارد و خانه نو مي‌شود.
 فرهنگ در مشرق زمين ديگر نگهباني از خاكستر مردگان نيست، اما در اروپا نگهباني از قواي تحليل رفته پيران هنوز اخلاق مدرن محسوب مي‌شود. فيلم مادر بين اين دو اتفاق مي‌افتد. بعد سومي به نام ناتواني ابدي بشر و جدال لايزال انسان‌ها با يكديگر نشان داده مي‌شود. قانوني نانوشته هميشه كساني را كه در آستانه مرگ هستند از زندگان جدا مي‌كند. چه امري مي‌تواند باعث اين پيوند شود ؟ آيا اگر هنر را فقط براي افراد شكم سير و بورژوا بدانيم كه با تكيه بر سرمايه مادي مي‌خواهند به خريدار هنر نيز بپردازند تا غريزه زيبايي‌شناسي‌شان نيز ارضا شده باشد پس خيلي بدبينانه به افق خيره شده‌ايم. علي حاتمي با ساختن فيلم مادر مي‌كوشد كه بگويد اگر جهان را يك نظام اخلاقي بدانيم و اخلاق را بخشي از عقل منظور كنيم رخ دادن مرگ همان‌طور كه هر لحظه در حال شدن است به همان اندازه نيز وجود خارجي ندارد. رخداد‌گي مرگ معناي واقعي خود را در اين فيلم از دست مي‌دهد و خودِ مردن است كه بي‌معنا مي‌شود. اين ميزان انزواست كه فرد را از ديگران جدا مي‌كند و شخصيت مادر در اين فيلم از اين قاعده مستثناست. نظام اخلاق در نقدهاي تاريخي متهم است به اينكه ابداع ضعفاست و در برابر آن زورمندان قانون را به وجود آورده‌اند. اما مگر غير از اين است كه ما ديگر در عصر مدرن علاقه‌مند به مرگ گلادياتورها نيستيم و تمايل به تماشاي فوتبال داريم؟ اين نشان‌دهنده اين است كه يك بخش استعلايي و اخلاق‌گرا در انسان نهادينه شده كه خود را از توحش به دور مي‌داند و سعي مي‌كند كه با انس و لبخند و پايمردي اين‌گونه نقدهاي تاريخي را به عقب براند، چرا‌كه وجود گرايي (اگزيستانسياليسم) پاسخي است به غيرممكن‌ها و نيازهاي اصلي فرد. 
مرگ در فيلم مادر متعلق به زندگان است. نزد فرزندان يك مساله به نام مرگ مادر وجود دارد اما براي مادر اين سوال نيست. براي فرزندان خود عنصر مرگ به اندازه مرگ مادر اهميت ندارد و باز هم براي مادر شادخواري و زندگي در سايه همزيستي مسالمت‌آميز اهميت بيشتري دارد. تدبير، دورانديشي و جلوگيري از خطر نابودي فرزندان اتفاقا مساله اصلي براي مادر است. 
مادر سعي مي‌كند آنان را از مرگ (روزمرّگي) كه در آن افتاده‌اند خلاص كند و به آنها بقبولاند كه جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است. مادر قادر است با آرامش به مرگ خود خيره شود اما ديگران واهمه از اشارات او دارند و قادر به مقابله با آن نيستند با مرگ در فيلم مادر مي‌توان مدرنيستي برخورد كرد، چراكه يكي از شيوه‌هاي معمول مدرنيست‌ها براي تحمل‌پذير كردن مرگ بازگشت به كودكي است. به تصور درآوردن خويش و پيشگيري از هراس را در بازي كودكان خواهر و برادر شاهديم. اين كمرنگ‌سازي به واسطه بازي اجازه مي‌دهد كه مخاطب نيز مرگ را مبالغه‌آميز نبيند.
خوارشماري، ريشخند، خشونت، ترس از مجازات پس از مرگ، نگراني از بابت رستگاري ويژگي‌هاي مرگ در قرون وسطا بود، اما در مدرنيسم توصيفي روشن و زنده از مقطع مرگ ارايه مي‌دهند كه در اين فيلم مي‌بينيم. مرگ براي مادر فضاي تهي و تاريكي است كه بايد با نوري كه انسان در زندگي توليد مي‌كند روشن شود. اين فقط يك جنبه از گسترش فرهنگ (كه از مرگ و زندگي قويتر است) نزد علي حاتمي است كه در ظرف هنر هفتم ريخته است. اگرچه پايه در اين فيلم ماندگار سنت است و هفت پرسوناژ اصلي فيلم را حتا مي‌توان با هفت مرحله عرفان عطار از طلب تا فنا مقايسه كرد؛ اما نمي‌توان محوريت مدرنيسم را در آثار اين كارگردان ناديده گرفت. همان‌طور كه مي‌توان در آثار مولانا و عطار شاخصه‌هاي مدرنيستي را يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون