• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5089 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۳ آذر

چو بر گورم بخواهي بوسه دادن...

نيوشا طبيبي

راه و رسمي ميان ما رايج بود كه اين روزها كمرنگ و بي‌رمق شده. سفره‌اندازي و دور همنشيني، با تار و پود زندگي ايراني در هم آميخته بودند. غذا خوردن به تنهايي عذاب اليم بود. دكتر پولاك پزشك دربار ناصري در سفرنامه خود درباره اين عادت ايرانيان نوشته: «براي ايراني هيچ عذابي دردناك‌تر از اين نيست كه مجبور شود خوراكش را به تنهايي بخورد!» (قريب به مضمون) البته كه پولاك اغراق كرده، اما در واقعيت پيش از آنكه پاي تلويزيون به عنوان بالانشين تمام مجالس به خانه‌هاي ما باز شود، تنها سر سفره نشستن معني نداشت. مهمان كردن و به مهماني رفتن هم تشريفاتي نداشت. سفره كه پهن مي‌شد، هر كس دم دست بود بايد مهمان آن مي‌شد. مردم سفره بي‌مهمان را نشانه بي‌بركتي و قطع رحمت مي‌دانستند. از سوي ديگر هم اگر دوستي يا عمه و خاله و عمو و دايي به وقت غذا از نزديكي خانه مي‌گذشتند حتما در مي‌زدند و مي‌آمدند و بي‌ريا و تشريفات سر سفره مي‌نشستند. دلخوشي مردم ديدار و گفت‌وگو كردن و خبردار شدن از احوال يكديگر بود. 
تلويزيون كه آمد، بر صدر اتاق‌ها و مهمان‌خانه‌ها نشست. سنتي‌ترين خانواده‌ها با تاخيري چندساله بالاخره تسليم شدند و راه را برايش باز كردند. اين مهمان چهارگوش، ارتباط بين حاضرين در مجالس را قطع كرد و در مركز توجه نشست. پيش از آن حلقه‌اي تشكيل مي‌شد و از هر سوي اين دايره حرف و حديث جاري مي‌شد. اما اين جمع‌ها و ارتباط چند سويه افراد حاضر در آن از بين رفتند و تبديل به ارتباط خطي و مستقيم بين تلويزيون و تك‌تك افراد حاضر در مجلس شد. آن موقع نمي‌دانستيم كه هنوز بلاهاي ديگري در راه هستند. از مهماني‌هايي كه در آن تلويزيون شمع مجلس مي‌شد و توجه همه حضار را به خود جلب مي‌كرد، معترضانه رويگردان بوديم. اگر هم غفلتا وارد چنين مجلسي مي‌شديم حتما آن را ترك مي‌كرديم. با آنكه مي‌دانستيم كه مهماني تلويزيوني فرصت ابراز نظر جمعي و تبادل نظر در مورد سوژه‌اي مشترك را به حاضران مي‌دهد و مي‌شود با هم سريال و فيلم ديد بعد درباره‌اش گفت‌وگو كرد. ولي ما هنوز به اينكه بنشينيم و به يك قاب خيره و از يكديگر غافل شويم، عادت نكرده بوديم.
 بلايي كه امروز دچارش شده‌ايم يعني استفاده بد از موبايل هوشمند، براي هر كدام از ما جهاني مجزا ساخته. ديگر تجربه و ديدني و شنيدني مشتركي كمتر وجود دارد، فيلم‌ها را باهم نمي‌بينيم، با هم به اشتراك مي‌گذاريم. فضاي مجازي در كنار هزار خوبي‌اي كه دارد، آدم‌ها را در عالم واقعيت از هم جدا كرده. ديده‌ام كه دو نفر شانه به شانه هم نشسته‌اند، هر كدام سر در گوشي خودشان دارند. بي‌حرف و سخن. از همان دو نفر يكي‌شان تولد رفيق شانه به شانه‌اش را با هزار تعريف و تمجيد در صفحه اينستاگرامش تبريك مي‌گويد!
 آن ديگري در عالم واقع زيرلبي تشكري مي‌كند، در فضاي مجازي زير پست را لايك مي‌كند و با همان ادبيات اينستاگرامي از «رفيق همراه و برادر چون جانش» تشكر مي‌كند. ياد آن بيت مولانا افتادم: چو بر گورم بخواهي بوسه دادن/ رخم را بوسه ده كاكنون همانيم.
كيست كه ترديد كند پيشرفت و فناوري و تسهيل زندگي آدميان خوب و مبارك است؟ آنهايي كه مقاومت مي‌كنند و خواب و روياي بازگشت به عقب را مي‌بينند، نااميد خواهند شد. از همه اين وسايل و ابزار در دسترس مي‌شود استفاده‌هاي نيكو و اخلاق‌مدارانه كرد يا بر عكس آنها را در جهت آزار خلق و آلودن محيط پيرامون و مانند اينها به كار گرفت. 
موبايل و فضاي مجازي اگر مهارت مهرباني كردن و عشق ورزيدن و ديدار كردن و دور هم نشستن را از ما بگيرد، چيز مضري است. اگر بچه‌هاي‌مان رفاقت و بازي كردن و دنبال هم دويدن و از در و ديوار بالا رفتن را ترك كنند و گوشي و تبلت به دست كز كنند قطعا بايد چاره‌اي پيدا كنيم. مهماني‌هايي كه همه سر در گوشي‌هاي‌شان دارند و بالا و پايين كردن صفحات را به هم‌صحبتي و هم‌سفره‌گي با رفقا و خويشان ترجيح مي‌دهند، حقيقتا دردناك و غمبار است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون