تاسيس چكا
مرتضي ميرحسيني
چكا سال 1917 در چنين روزي تاسيس شد و پليس سياسي رژيم نوپاي شوروي بود. نامش سرواژه «كميسيون فوقالعاده كل روسيه براي مبارزه با نهضت ضد انقلابي، احتكار و تخريب عمدي» بود و رژيم جديد حاكم بر روسيه از آن براي سركوب همه مخالفان و حتي منتقدانش استفاده ميكرد. اورلاندو فايجس در «تراژدي مردم» مينويسد «چكا دولتي درون دولت بود. تقريبا هيچ جنبه از زندگي در شوروي، از مبارزه با ضد انقلاب تا صدور مجوز نگهداري سگ، از ديده آنها پنهان نميماند. چكا از همان آغاز خارج از حيطه قانون كار ميكرد.
كميسارياي دادگستري بيهوده تقلا ميكرد تا آن را تابع دادگاهها كند. صداي در در نيمههاي شب، بازجويي و زنداني كردن بدون اتهام، شكنجه و اعدام بيمحاكمه، اينها شيوههاي چكا بود. به گفته يكي از بنيانگذارانش: چكا كميسيون تحقيق، دادگاه يا هيات داوري نيست. سازمان مبارز در جبهه دروني جنگ داخلي است... چكا قضاوت نميكند، ضربه ميزند. عفو نميكند، بلكه همه كساني را كه در آن سوي سنگر به چنگش بيفتد نابود ميكند.» لئون تروتسكي در تاسيس اين سازمان مخوف نقش اصلي را ايفا كرد، همان كسي كه ميگفت «بايد يكبار براي هميشه به اين وراجي كاتوليكها درباره قداست جان آدمي خاتمه بدهيم» و چكا دقيقا همين كار را كرد. به گفته يكي از اعضايش «چكا مانند ارتش سرخ وظيفهاش دفاع از انقلاب است؛ همانطور كه در جنگ داخلي ارتش سرخ نميتواند لحظهاي درنگ كند كه آيا جنگ ممكن است به افراد خاصي آسيب برساند بلكه بايد فقط يك چيز، پيروزي انقلاب را درنظر بگيرد، چكا هم بايد از انقلاب دفاع كند و بر دشمن غلبه كند، حتي اگر گهگاه شمشيرش بر سر بيگناهي فرود آيد.» با چنين نگاهي، آنهم در شرايط حاكم بر جنگ داخلي، چكا به جان مردم روسيه افتاد. در استانهاي دور از پايتخت روساي محلي اين سازمان عملا هر كاري دلشان ميخواست ميكردند و به معني واقعي كلمه صاحب اختيار جان مردم بودند (گويا اين جمله لنين كه بهتر است صد نفر آدم بيگناه دستگير شوند تا اينكه يك دشمن رژيم از چنگمان در برود، هر جنايتي را توجيه ميكرد). نوشتهاند زندانهاي رژيم تزاري در مقايسه با آنچه در بازداشتگاههاي چكا ميگذشت شبيه «يك مجتمع تفريحي بود.» فايجس در كتابش برخي شكنجههاي رايج در زندانهاي چكا را فهرست ميكند.
مثلا «قربانيان برهنه را در بشكههاي ميخكوب غلت ميدادند» يا آنها را «به تخته ميبستند و به آرامي درون كوره يا مخزن آب جوش هل ميدادند» يا «قفسي پر از موش را به تن قرباني ميچسباندند و قفس را گرم ميكردند به نحوي كه موشها كه به جان آمده بودند دل و روده قرباني را ميخوردند تا راهي براي فرار باز كنند.» شكنجههاي رواني هم رويهاي رايج بود. مثلا «قربانيان را به جايي كه گمان ميبردند محل اعدام است ميبردند و گلوله مشقي به طرفشان شليك ميكردند.» اين سازمان -كه ميگويند هنوز هم هيچكس تعداد دقيق قربانيان آن را نميداند- بقاي قدرت بلشويكها را تضمين كرد و بعد بدون تغيير در وظايفش، نام ديگري به خود گرفت. چكا در زمان لنين و تروتسكي شكل گرفت و زيرنظر اين دو گسترش يافت و بعد از آنان براي روسها (و ديگر كشورهاي تابع حكومت شوروي) به ميراث ماند، هر چند استالين نيز از آن بهرهها برد.