• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5093 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۷ آذر

نمايشنامه «آتش‌سوزي‌ها» روايتي متفاوت از زيست انسان‌ها زير سايه جنگ

آن روي خشنِ زندگي

نوا ذاكري

وصيتنامه زني به نام «نوال» در حضور وكيل و دو فرزندش گشوده مي‌شود؛ وصيتنامه‌اي كه آغاز سفري عجيب و تلخ است. زني كه پنج سال آخر زندگي‌اش را در آسايشگاه با سكوت مداوم گذرانده زني است با گذشته‌اي پيچيده كه سنت و جنگ، رنگي سياه بر آن پاشيده است و حالا نوبت فرزندان است كه با سفر به لبنان، پرده ضخيم اين گذشته را كنار بزنند و با وقايعي هولناك روبرو شوند. «نوال» از فرزندانش مي‌خواهد تا به وصاياي او عمل نكرده‌اند اسمي روي سنگ قبرش ننويسند.«ژان» و «سيمون»، دوقلوهايي كه در فرانسه زندگي كرده‌اند، از گذشته خود و مادرشان هيچ نمي‌دانند اما «نوال» در وصيتنامه‌اش دو نامه به‌ جا گذاشته كه آنها بايد به برادر و پدرشان - كه تا پيش از اين از وجودشان بي‌خبر بوده‌اند- برسانند و اين آغاز ماجراي نمايشنامه «آتش‌سوزي‌ها» است. «آتش‌سوزي‌ها» به قلم «وجدي مُعود» و برگردانِ «محمدرضا خاكي»، دومين قسمت از يك چهارگانه نمايشي است. اين اثر با تمركز بر پيامدهاي جنگ و سنت، مساله هويت را در ساحتي متفاوت مطرح مي‌كند؛ هويت انسان‌هايي كه امروز در جوامعي آزاد زندگي مي‌كنند و گذشته را پشت سر گذاشته‌اند اما از عهده انكار آن برنمي آيند و سرانجام براي پاسخ به اين سوال كه «به راستي من كيستم؟» به جست‌وجوي خويش برمي‌آيند. دوقلوهاي اين نمايشنامه هم چنينند. اين اثر اگرچه داراي پيچيدگي‌هاي اجرايي است اما خط داستاني آن به اندازه‌اي قوي است كه مخاطبي را كه چندان هم اهل نمايشنامه نباشد، مانند يك رمان پركشش، جذب خود مي‌كند. «آتش‌سوزي‌ها» هر لحظه‌اش اتفاقاتي غيرمنتظره را رقم مي‌زند و مخاطب را غافلگير مي‌كند.  زمان در اين نمايشنامه دستخوش تغييرات فراوان مي‌شود و در بخش‌هايي از نمايشنامه، روايت‌ها به‌طور همزمان پيش مي‌روند كه كار را براي كارگرداني كه مي‌خواهد اين متن را روي صحنه ببرد تا حدي مشكل مي‌كند اما از طرفي هم امكان خلاقيت را براي او گسترده مي‌كند. «وجدي معود»، نويسنده و كارگردان سرشناسي است كه خود در شهر ديرالقمرِ لبنان ‌زاده شد و در ده سالگي كشورش رابه مقصد پاريس ترك كرده. او و خانواده‌اش بعدتر در سال ۱۹۸۳ به شهر مونترال از ايالت فرانسوي زبان كانادا كوچ كردند. «معود» براي نوشتن و كارگرداني متن، روش خود را دارد؛ ابتدا طرح نمايشنامه را با بازيگرانش در ميان مي‌گذارد، سپس در خلال تمرين‌هاست كه ديالوگ‌هاي نمايشنامه را مي‌نويسد و از نظرات همه عواملي كه با او كار مي‌كنند بهره مي‌برد. همان‌طوركه در رابطه با شكل‌گيري اين اثر مي‌نويسد: «اين كار برايم از همان ابتدا، مانند قدم نهادن در يك تونل بود. به راه افتادم. در تاريكي به راه افتادم. صداي بازيگرها مرا هدايت كرد. يك روز پيش آمد: «ميل داريد كه روي صحنه چه كنيد؟ چه بگوييد؟ چه عملي، چه خيالي را مي‌خواهيد به اجرا درآوريد؟» همه ‌چيز امكان داشت. از بازيگوشانه‌ترين تا جدي‌ترين فكرها... بدون اين همنوايي، بدون اين حضور، بدون اين مشاركتِ فعال هر يك از اعضاي گروه، من نمي‌توانستم چيزي بنويسم. نمايش «آتش‌سوزي‌ها» حاصلِ يك كارِ گروهي است و من فقط كار نوشتنِ آن را انجام دادم؛ قدم به قدم تا آخرين كلمه.» نمايشنامه «آتش‌سوزي‌ها» اثري متفاوت در رابطه با جنگ است كه به مفاهمي از جمله سنت‌ها، عشق، دوستي، خشونت، تحصيلات، نفرت و انتقام مي‌پردازد. در اين ميان نويسنده از وقايع تاريخي، مانند اتفاقاتي كه در جنگ داخلي لبنان افتاده، بهره‌اي هنرمندانه جُسته. همچنين ماجراي كشتار غيرنظاميانِ فلسطيني و شيعيان لبناني اردوگاه‌هاي صبرا و شتيلا، صحنه‌هايي درخشان در اين اثر به وجود آورده و «وجدي معود» با قرار دادن شخصيت‌هاي نمايش در اين مكان، به توصيف دردناك كشتاري پرداخته كه از عصر روز شانزدهم سپتامبر سال 1982 تا صبح روز هجدهم سپتامبر به طول انجاميد.شخصيت‌هاي اين نمايشنامه، هر كدام به نوعي، ضربه‌هايي سنگين از جنگ خورده‌اند، ضرباتي كه باعث شده‌اند «نوال»، پنج سال آخر زندگي‌اش را در سكوت بگذراند؛ سكوتي كه صدايش توسط پرستار آسايشگاه ضبط شده و در اختيار دخترش قرار مي‌گيرد و او ساعت‌هاي زيادي را به سكوت مادرش گوش مي‌سپارد.

«نوال» با سن و سال‌هاي مختلف در نمايشنامه حضور دارد. او زني است كه از نوجواني با روي خشنِ زندگي آشنا شده و با آن جنگيده. او عشق، خشونت، نفرت و رنج را توامان حس كرده و در سال‌هاي نوجواني براي گريز از روستاي كوچكش، به نصيحت مادربزرگش گوش داده كه گفته: «اگر مي‌خواهي نجات پيدا كني، بايد ياد بگيري كه بخواني، بنويسي، حساب كني، حرف بزني و فكر كني.» «نوال» از جنگ بيزار است اما خود را در آن گرفتار مي‌بيند و رنجي كه از جنگ مي‌برد را تا آخرين روز زندگي‌اش به دوش مي‌كشد. او در بخشي از اثر به دوست خود «سودا» مي‌گويد: «ما درمانده و بي‌پناهيم. براي ما به جز چيزهاي كوچيك و بي‌اهميت، هيچ چيز با ارزشي باقي نمونده. فقط اونچه كه مي‌بينيم و اونچه كه احساس مي‌كنيم. چيزي در حدِ اين خوبه، اين بده. من بهت مي‌گم كه ما جنگ رو دوست نداريم، اما مجبوريم بجنگيم. بدبختي رو نمي‌خوايم ولي تو دلِ بدبختي گير كرديم...»در اين بين نمي‌توان هيچ كدام از شخصيت‌ها را قضاوت كرد، حتي شكنجه‌گر «نوال»، «ابوتارك» را چراكه او بزرگ‌ترين قرباني اين جنگ است و البته قرباني نگاه جامعه سنتي لبنان. «آتش‌سوزي‌ها» كه به همت نشر روزبهان منتشر شده، از جهاني بي‌رحم سخن مي‌گويد كه جنگ، چهره‌اي خشن‌تر از آن ساخته است. اين اثر داستان انسان‌هايي است كه وطن، عشق و هويت خود را از دست داده‌اند و اكنون نمي‌دانند از چه كسي بايد انتقام بگيرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون