پرسهاي در خلوت پررمزوراز پسر لاگوس
منشا: حالا نوبت من است كه آقاي گل شوم
در دربي آنقدر توپ را در عرض ميچرخانند تا بازي مساوي شود
اميد مافي
از خط استوا تا رفسنجان راه زيادي است؛ آنقدر زياد كه زغالسنگ نيجريهاي، آواز تاريك كوچههاي لاگوس را از ياد برده و بر بام زمان به آدم ديگري بدل شده است. آدمي كه پس از سالها حضور در سرزمين گربهايشكل اعتراف ميكند كه اينجا را به قدر سرزمين فقير آن سوي اقيانوس اطلس دوست دارد.
گادوين منشا توپچي آفريقايي حاضر در فوتبال ايران كه پيش از اين جامه سرخها و آبيها را نيز به تن كرده بود، حالا با رخت نارنجي مس در صدر جدول گلزنان ليگ برتر قرار گرفته است. پنج گل در هشت نبرد حاصل كار شماره ۹۰ زهرداري است كه چارچوب دروازهها را خوب ميشناسد و لختي غفلت از او ندامت را براي سيمخاردارهاي بازيگوش به همراه خواهد آورد.
گادوين فصل پيش نيز با پيراهن گلگهر در هفتههاي نخستين ليگ گلزنترين فوروارد ليگ لقب گرفت اما در گذر زمان محو سكوت حاكم بر اردوگاه سيرجانيها شد و نتوانست نوار گلزنيهاي خود را ادامه دهد.
قاتل ۳۲ سالهاي كه تجربه نايبقهرماني آسيا با سرخها را دارد حالا در دل كوير، همچون خنياگري در باد ميخواند و غبار از آينهها پاك ميكند تا تيم اشرافي آن سوي ايران شاباش پروازهاي بلند او را در كمترين زمان پرداخت كند و دلگرم به بالگشايي او در ايستگاههاي پيش رو بماند.
عصر يك روز ميانه آذر وقتي با گادوين تماس گرفتيم او دست و پا شكسته پاسخ چند سوالمان را داد تا در انبوه حيرت به سكوت مكرر يك ارتش پيشتاز بدل نشود.
گادوين مس رفسنجان را سورپرايز ليگ امسال لقب داد و اينگونه گفت: «ما تيم باانگيزهاي داريم و هر هفته با اتكا به تمرينات مربيان بهتر ميشويم. الان مس بالاتر از استقلال روي پله پنجم ايستاده.من به شما قول ميدهم كه در هفتههاي پيش رو از اين هم بهتر نتيجه بگيريم و معادلات را به هم بريزيم.»
از خط استوا تا رفسنجان راه زيادي است اما مردي كه سالهاست چمدانهايش را بسته، روي ماه مادرش را بوسيده و لاگوس را به مقصد چهار گوشه دنيا ترك كرده است با غم هجران نسبتي ندارد. چه آن سالها كه در ايتاليا به ميدان ميرفت و چه اين اواخر كه در ليگ مالت سنگرها را به آتش كشيد هرگز به اين فكر نكرد كه روياهايش را در خانه كاهگلي شرق خليج گينه جا گذاشته و دير يا زود بايد به آنجا برگردد تا خيالش بر صندلي مندرس اتاقش جا نماند. نه، نه! او هر جا كه باشد سر بر شانههاي آرامش به اين فكر ميكند. وطن جايي است كه چراغها به عشق يك غريبه روشن ميشوند و سكوها به خاطرش دم ميگيرند. بي هيچ منتي!
گادوين و آقاي گلي؟ او در برابر اين سوال كمي مكث كرد و بعد گفت: «نوبتي هم كه باشد نوبت من است كه در جدول گلزنان ليگ امسال آن بالا بايستم. وقتي بچهها هوايم را دارند و با پاسهايشان مرا در موقعيت گلزني قرار ميدهند بيانصافي است كه لقمهها را پس بزنم و پشت ديوار مدافعان بمانم.»
از پسر لاگوس درباره دربي روحخراش و بيمزه هم پرسيديم و او كه تجربه بازي در هر دو باشگاه را دارد اينگونه گفت: دربي با احتياط و محافظهكاري گره خورده است .هم استقلال و هم پرسپوليس خوب ميدانند اگر ببازند چه سرنوشتي در انتظارشان است بنابراين ترس را چاشني نقشههاي خود ميكنند و آنقدر توپ را در طول و عرض ميدان ميدوانند تا بازي مساوي شود و همهچيز به خير بگذرد. شما از دربي انتظار نمايشي خارقالعاده را نداشته باشيد لطفا!»
شكارچي بافراستي كه استاد شليك پنالتيها نيز هست خيال محمد ربيعي را از هر حيث راحت كرده و وقتي پشت ضربه پنالتي ميايستد آرامش را براي يك نيمكت مضطرب به ارمغان ميآورد و در كسري از ثانيه قفسهاي توري را دچار حريق ميكند تا نشان دهد ميتواند بالاتر از سرود پرندگان نغمهاي بخواند و شادي را به جمع خوديها بياورد.
اما مقصد نهايي فوروارد تيزچنگي كه با پيكان، پرسپوليس، استقلال و گلگهر چشم در چشم حريفان انداخته و امسال در سرچشمه به چشمهاي زلال بدل شده است كجاست؟ خودش ميگويد: «ديگر به ايران عادت كردم. به تهران و شلوغيهاي جذابش، به رفسنجان و سكوت دلانگيزش. هيچكس از فرداي خود خبر ندارد اما اگر خدا بخواهد دوست دارم مابقي سالهاي بازيگريام را همين جا باشم. من با بازيكنان ايراني بسيار راحتم و با آنكه سالهاست از پرسپوليس جدا شدهام اما هنوز با سيامك نعمتي رفيق فابريكم و رفقاي بسياري در اين فوتبال پيدا كردهام كه آنها را با دنيا عوض نميكنم.»
از خط استوا تا رفسنجان راه زيادي است اما وقتي مهتاب ادامه اوست و وقتي زير آسمان كوير به نهال زندگي لم داده و لب طاقچه عادت سراغ آرزوهايش را گرفته لابد فاصله برايش مفهومي ندارد و تا اطلاع ثانوي نامهاي با تمبرهاي رنگارنگ به نشاني خانهاش در ويرانههاي آن سوي آبوجا نخواهد فرستاد. آيا كسي او را بيهيچ بدرودي به دست فرداهاي غبارآلود خواهد سپرد؟