• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5099 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۴ آذر

من يك فرد نيستم

محمد خيرآبادي

من هميشه براي پاسخ به اينكه «كجايي‌ام؟» دچار مشكل مي‌شوم. يك اصل و نسبي دارم، زادگاهي دارم، يك جايي بزرگ شدم، يك جايي درس خواندم، يك جاهايي كار كردم، زندگي كردم، سكونت دارم و.... سخت است كه خودم را دقيقا به يك «جا» منتسب بدانم. البته جايي كه در آن متولد شده‌ايم و رشد كرده‌ايم، نقش پرررنگ‌تري در هويت ما دارد. ولي در واقع اگر بخواهيم دقيق‌تر نگاه كنيم آنچه «من» يا «ما» را مي‌سازد يك چيز نيست. حتي اگر به احساسات دروني‌مان رجوع كنيم و آنها را با وسواس و دقت‌نظر موشكافي كنيم، درمي‌يابيم كه تعلق خاطر ما به چند جا (مكان) و به چند فرهنگ غيرقابل انكار است. ما يك ريشه ثابت و يك هويت واحد نداريم. به قول داريوش شايگان در كتاب افسون‌زدگي جديد، هويت چهل تكه و تفكر سيار: «فضاهاي سازنده ما متنوع و ناهمگونند. ما ديگر ريشه‌اي واحد نداريم كه در سرزميني خاص فرو رفته باشد. ما ريزوم‌هايي هستيم در ارتباط با ديگران، با فرهنگ‌ها، جهان‌ها و آگاهي‌هاي گوناگون. اين وضعيت از ما افرادي خانه به دوش مي‌سازد. به اين معنا كه در فضاهاي باز رشد مي‌كنيم و شيوه زندگي‌مان تعيين‌كننده كيفيت بينش‌هاي ماست. ما برحسب ارتباط‌هايي كه با حيطه‌هاي فرهنگي مختلف برقرار مي‌كنيم مي‌توانيم به شيوه‌هاي گوناگون در مكان جاي ‌گيريم. در روزگار ما هيچ‌كس از اين تماس‌ها، از اين حوزه‌هاي آميزش، از اين اختلاطي كه مي‌توان گفت اكنون شيوه بودن ما در جهان شده، مصون نيست.» ريزوم ريشه‌هاي فرعي و افقي گياه است. شايگان استعاره «ريزوم» را از ژيل دلوز فيلسوف فرانسوي وام گرفته است. دلوز با اشاره به شكل ظاهري درخت (كه تقريبا عمودي و رو به بالا است) و ريزوم (كه افقي و دراز كشيده روي خاك به هر سو پيش مي‌رود) معتقد بود: «ما دو جور نحوه تفكر داريم؛ تفكر ريزومي و تفكر درختي. اين دو باهم به‌ كلي متفاوتند. تفكر ريزومي، فضاها و ارتباطات افقي و چندگانه و همه‌جانبه را تداعي مي‌كند اما تفكر درختي با ارتباطات خطي و عمودي و گوش به فرمان سر و كار دارد. درخت، انتساب است؛ اما ريزوم ارتباط است. تفكر درختي نمايانگر بودن و درجا زدن است در حالي‌كه تفكر ريزومي، پويا و متكثر بوده و در آن از مرزبندي‌هاي تفكر خطي خبري نيست. نگاه ريزومي ضد تمركز و نظم معمول است و زندگي ايلياتي و كوچ دايمي كوليان را كه با محدوديت و سكون نمي‌سازند، تداعي مي‌كند.» به همين دليل ما همزمان مي‌توانيم اهل چند جا باشيم. مي‌فهمم كه در تعريف متعارف و در عرف وقتي مي‌پرسند «اهل كجايي؟» منظورشان چيست. اما به عنوان مثال وقتي من سال‌ها در اصفهان درس خوانده باشم، با مردمانش زندگي كرده باشم و در كنار زاينده‌رود، روزها و شب‌ها خاطره ساخته باشم آيا مي‌توانم بخشي از وجودم را كه با اصفهان در «ارتباط» است ناديده بگيرم؟ من اصفهاني نيستم ولي آن‌گونه كه در تفكر ريزومي (برخلاف تفكر درختي و خطي) مي‌بينيم، جدا و بي‌ارتباط هم نمي‌توانم باشم و نيستم. هويت ما يك هويت ثابت نيست. وجوه مختلف هويتي در درون ما مدام با هم همكاري يا جدال مي‌كنند و از همزيستي آنهاست كه «من» يا «ما» شكل مي‌گيرد. ما همزمان جنسيت داريم، تبار و قوميت و مليت و زبان و شغل داريم، اعتقادات و باورهاي ديني يا غيرديني، ارزش‌ها و دغدغه‌هاي اخلاقي، خصوصيات روانشناختي و تمايلات و علايق مختلف داريم و همه اينها از ما يك فرد ساخته‌اند. در حالي كه اينها گاهي باهم هماهنگ و گاهي باهم ناسازگارند. ممكن است شغلي داشته باشيم كه با خصوصيات روانشناختي ما سازگار نباشد. يا اعتقادات و ارزش‌هاي‌مان با تمايلات و علايق‌مان هماهنگ نباشد. ما گرچه سعي مي‌كنيم خودمان را تحت عناويني تعريف كنيم اما در حقيقت تعريف‌ناپذيريم. اري دلوكا نويسنده ايتاليايي در كتاب «طبقه همكف» (كه داريوش شايگان در همان كتاب نقل كرده) مي‌گويد: «هر يك از ما جمعيتي در خود نهان دارد. هر چند كه با گذشت زمان تمايل مي‌يابيم اين كثرت را به فرديتي بي‌مايه تبديل كنيم. ما مجبوريم فرد بمانيم و تنها يك اسم داشته باشيم و نسبت به آن پاسخگو باشيم. از اين رو اشخاص متنوعي را كه در وجود ما گرد آمده‌اند به خاموش ماندن عادت داده‌ايم.» جامعه ما را به جدا شدن‌هاي هويت‌طلبانه سوق مي‌دهد اما ما به چند دليل مهم از جمله دلايل اخلاقي، احساس همدردي و همراهي با ديگر افراد جامعه، پيشبرد كارهاي جمعي و محقق كردن حركت‌هاي رو به جلوي اجتماعي، احتياج به تفكر غيرخطي، ارتباطي و به دور از مرزبندي‌هاي متعارف داريم. ما نيازمنديم كه «ديگري»هاي درون‌مان را نه تنها خاموش نكنيم بلكه زنده و بيدار نگه داريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون