• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5099 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۴ آذر

صدايي كه صبح بلند مي‌شود

علي وراميني

مساله بهداشت و سلامت فراگيرترين مساله هر جامعه است. حتي فراگيرتر از امر سياسي. محال نيست كسي سرخورده از سياست، وادهد، كنج خلوتي پيدا كند و مثلا در جايي دورافتاده، به ‌دور از اخبار و تحولات روزگار بگذراند و كار به هيچ‌ چيز نداشته باشد. اما همان فرد اگر از سياست هم بتواند گريز داشته باشد از مساله سلامت نمي‌تواند و دير يا زود، سروكارش به نظام سلامت كشور خواهد افتاد (كه البته آن هم ذيل سياست است.) سلامت حتي فراگيرتر از مساله آموزش و تربيت است. چه بسيار خانواده‌هايي كه فرزندي ندارند تا درگير نظام آموزش شوند، اما هيچ خانواده‌اي بي‌نياز از سلامت نيست، سروكار همه ما بالاخره به كار پزشكي مي‌افتد؛ به درجات مختلف. اين‌ همه تاكيد، براي نشان دادن وضعيت خطرناكي است كه گريبان ما را گرفته است. وضعيت خطرناك مساله سلامت در ايران كه باوجود فراگير بودن و ربط داشتن به تك‌تك اعضاي جامعه نه آنچنان مساله و دغدغه نخبگان [غير پزشك] جامعه است و نه طبيعتا مردم.
اين روزها، البته از كمي قبل‌تر، فاجعه‌هايي در نظام سلامت بيخ گوش ما در حال رخ دادن است كه نتايج دهشتناكش را هر كس كه در آينده نزديك هنوز در اين خاك مشغول زندگي است، خواهد ديد. مثل همان دزدي است كه شب مشغول بريدن قفل بود، رهگذري پرسيد كه چه مي‌كني؟ گفت ساز مي‌نوازم، گفت پس صدايش كو؟ دزد گفت كه صدايش صبح بلند مي‌شود. نظام سلامت ما هم انگار در همان نيمه‌شب است و به‌ زودي صبحش را شاهد خواهيم بود.
 بسياري از فارغ‌التحصيلان رشته پزشكي مهاجرت كرده‌اند يا در فكر مهاجرت هستند. اين بسياري كه مي‌گويم اغراق در نوشتن و واژه بي‌خود نيست؛ نگاه كنيد به آمارها. فقط شامل نو پزشكان و تازه فارغ‌التحصيل هم نمي‌شود، چه متخصصان كاركشته و جراحان زبردستي كه عطاي شهرت، اقبال و حتي پول اينجا را به لقايش بخشيده‌اند و در اروپاي غربي و امريكاي شمالي در بهترين حالت، پزشك خانواده هستند. آن‌ همه استعداد و توانايي، آن‌ همه هزينه براي متخصص شدن آنها، همه دود شده و به هوا رفته است. عمده دانشجويان سال‌هاي آخر پزشكي در تصورات‌شان هم به ادامه زندگي و كار در ايران فكر نمي‌كنند. شلوغ‌ترين گروه‌هاي تلگرامي و صفحات اينستاگرامي اين دانشجويان، موضوع‌شان «يو‌اس‌ام‌ال‌اي» است يا چگونگي مهاجرت و كار در كانادا و استراليا. فاجعه نظام سلامت و مشخصا كار پزشكي همين نيست. طب مكمل هر روز رسميت بيشتري پيدا مي‌كند. مراد به اصطلاح طبي است كه در حيطه پزشكي مدرن (مبتني بر علم يا بر شواهد) قرار نگرفته و اثربخشي آنها اثبات نشده است. (اساسا اين رويكردها قابل ‌اثبات يا ابطال نيستند.) به ‌نظر نمي‌رسد كه جامعه ما نسبت به ديگر جوامع در اقبال به طب مكمل افزوني داشته باشد، زنگ خطر ولي وقتي به ‌صدا در مي‌آيد كه اين رويكرد، توسط نهادها به رسميت شناخته مي‌شود و هزينه‌هايي كه مي‌تواند به كار سلامت بيايد در اينجا هدر رود. باز هم هست. وضعيت آموزش پزشكي به‌ خصوص در آموزش دستياران تخصصي مصداق استثمار است. نگوييم همه (كه بيراه هم نيست) عمده بارِ كارِ پزشكي در بيمارستان‌هاي دولتي، بر دوش دستياران تخصصي است. اگر در مراجعه به بيمارستان‌هاي دولتي در دالان‌هاي تنگ و نمور با پزشكان جواناني مواجه مي‌شويد كه كمتر حوصله پاسخ دادن دارند يا خستگي و كلافگي در سيماي‌شان موج مي‌زند، همين به ‌اصطلاح دانشجويان و درواقع حرفه‌مندان تخصصند كه با كمترين پرداخت (به مراتب زير خط فقر) ناچار به انجام همه كارهاي بخش و درمانگاه و... هستند. به اينها، بيداد سهميه‌ها را هم اضافه كنيد. فارغ از ذات بحث سهميه، مساله اين است كه حداقل جان مردم نبايد به دست شايسته‌ترين‌ها بيفتد؟ اگر اعطاي سهميه در راستاي برقراري عدالت است نبايد درجايي غير از كار پزشكي تعلق بگيرد؟ حالا با همه اين مشكلاتي كه فقط تيتروار مطرح شد، تصميم‌گيران راه چاره معضلات نظام سلامت، بي‌ميلي پزشكان به ماندن در اينجا و كار كردن در وطن خود، خالي ماندن بسياري از رشته ‌شهرها، كمبود پزشك در شهرها و روستاهاي دورافتاده و... را در افزايش سهميه رشته پزشكي ديده‌اند. بسياري از علماي فن و صاحب‌نظران پزشكي مدام بيانيه و نامه مي‌دهند و تصويري از فجايع اين تصميم بيان مي‌كنند. متاسفانه تا به ‌حال نتوانستند اقشار تاثيرگذار ديگر را با خود همراه كنند و در اين وادي تنها افتاده‌اند. با توجه به شكافي هم كه بين جامعه و پزشكان وجود دارد، فرياد صاحب‌نطران به سخيف‌ترين برداشت ممكن، يعني اينكه «اينها شور خودشان مي‌زنند كه دست زياد نشود» تقليل پيدا كرده است. اهل فكر، اهالي رسانه و آنان كه صدايي دارند بايد به اين معضلات نظام سلامت بيشتر بينديشند و بيشتر آن را در حوزه عمومي بسط دهند تا كار خراب‌تر از خراب نشده است. 
راستي چند درصد از ما مردم توانايي و امكان رفتن به هامبورگ و لندن براي مداوا را داريم كه نظام سلامت‌مان به هر جا رود براي‌مان مهم نباشد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون