كنسرت يا موسيقي، مساله كدام است؟
جواد ماهزاده
اينكه حواشي برگزاري و عدم برگزاري كنسرتهاي موسيقي از كي و كجا آغاز شد، يك موضوع است و اينكه چرا كنسرتها تعطيل و سازها از روي سن به پايين كشيده ميشوند و ماجرا تا كي ادامه خواهد داشت، موضوعي ديگر. مساله امروز كه مديران وزارت ارشاد نيز قول رفع آن را دادهاند، قانونمند كردن برگزاري كنسرتهاست. اينكه نهادي مجوز بدهد و نهادي كه متولي نظارت بر اماكن عمومي است، آن مجوز را كافي يا محلي از اعراب نداند، معضلي است كه ظاهرا مديران ارشاد در پي رفع و رجوعش هستند. به نظر ميرسد دست كم ريشه اين ماجرا را بايد در سه، چهار سال اخير جستوجو كرد كه برخوردهايي ميان نيروي انتظامي با مخاطبان كنسرتها در برج ميلاد تهران صورت گرفت و اجراي برنامه را در آن مكان كه از هر لحاظ داراي مستعدترين و پيشرفتهترين زيرساخت براي اجراي اين گونه رويدادهاست، به محاق برد. سالنهاي سينما و تئاتر عمدتا با چنين نگاهي روبهرو نيستند. (جز در برخي موارد كه به موقعيت و امكانات مكانهايي چون سينما آزادي يا پرديس ملت برميگردد و ميزبان طيفي از مخاطبان هستند كه در جستوجوي پاتوق و محلي براي پرسه و تفريح هستند) بيش از هر چيز به نظر ميرسد، مشكل اصلي در لغو كنسرتها، نه موسيقي و كيفيت كنسرت كه مراجعهكنندگان به آن كنسرتها هستند. درواقع نه كمانچه كيهان كلهر و نه صداي عليرضا قرباني و... عامل لغو برنامه نيستند و آلبومهاي ايشان با مجوز رسمي در مراكز هنري و سوپرماركتها عرضه ميشود، اما نحوه حضور و بروز شهروندان علاقهمند موسيقي و نيز نوع مواجهه و التذاذ آنها در حين كنسرت، موضوعي است كه ظاهرا مانع برگزاري بيدردسر اين دست برنامهها ميشود. كمااينكه نمايش فوتبالهاي جام جهاني در سالنهاي سينما نيز به همين دليل- و نه به خاطر عدم تجانس سالن سينما با مقوله فوتبال - مورد مخالفت نيروي انتظامي قرار گرفت. نمايش فوتبال در سينماها چندبار تجربه شد، تصاوير و گزارشهايي از آنها مخابره شد و سپس نمايش فوتبال در سينماها به تعطيلي رفت. هم فوتبال و هم موسيقي متضمن اجراي زنده در برابر مخاطبان هستند. اين دو اجرا با اجراي تئاتر كه آن هم نفس به نفس در مقابل تماشاگر است، تفاوتي عمده دارد و آن اينكه در تئاتر، تماشاگر محتاج سكوت، تفكر و مداقه در حين اجراست ولي فوتبال و موسيقي با هيجان و احساس تماشاگر به صورت آني سروكار دارند و هر دو نيز داراي
اوج و فرودهاي غيرقابل پيشبيني هستند. نسل نوجوان و جوان امروز استقبال عجيبي به اين دو پديده اجتماعي دارد و براساس آنها براي خود الگوتراشي و ستارهسازي نيز ميكنند. مقوله حجاب و مواجه شدن با طيفي از مخاطبان موسيقي كه علقهها و سليقههايي مغاير با تمايلات رسمي دارند، مساله ديگري است كه بارها در كنسرتها و جشنوارهها با آن روبهرو بودهايم و آن نيز عاملي ديگر براي جلوگيري از دردسرهاي احتمالي كنسرتها فرض ميشود. به هر روي، نه ميتوان موسيقي را رد كرد و نه دوستداران موسيقي را انكار. نه ميشود مجوزهاي برپايي كنسرت را ناديده گرفت و نه دغدغههاي مسوولان را. آنچه نبايد در اين ميان به پيشفرض تبديل شود، نگاه امنيتي به موسيقي و جامعه دوستدار موسيقي است؛ جامعهاي كه هنجارهاي رسمي را نپذيرفته و انواع ديگري از وقتگذراني، پاتوقگردي و حضور در اماكن فرهنگي را خواستار است. سالها سختگيري در صدور مجوز موسيقي پاپ و راك، گروههاي زيرزميني و قطعههاي غيرمجاز درست كرد و طبقهاي كه زندگياش را در زمان خواب مسوولان و ناظران، به زير پوست شهر منتقل كرد و سبك زندگي و علقههايش را در آيين تدفين يكي از جوانترين خوانندگان بروز داد. انكار واقعيتها و بستن در اماكن فرهنگي به روي جامعه، پيامدهايي به مراتب امنيتيتر از برگزاري كنسرت خواهد داشت. اميد است در گفتوگوي ميان مسوولان وزارت ارشاد و نيروي انتظامي و ساير ادارات ذيربط، راهحلهايي منطقي و ايجابي، جايگزين سياست فعلي شود.