انتشار نامه كنارهگيري مديرعامل «خانه تئاتر» و احتمال استعفاي دو عضو هياتمديره
بازگشتِ دوباره به يك نقطه تكراري
بابك احمدي
مديرعامل خانه تئاتر دو روز قبل با انتشار متني از سمت خود در اين تشكل هنري كنارهگيري كرد. گويي كه طبق آييننامه دوره مديرعاملي شهرام گيلآبادي به پايان رسيده بود و ادامه فعاليت او يا فرد جديد بايد پس از برگزاري مجمع عمومي تعيين تكليف ميشد، اما مديرعامل خانه تئاتر ميتوانست تا زمان برگزاري مجمع به كار ادامه دهد، چراكه بعضي اعضاي قديميتر هياتمديره در مراحل گوناگون نشان دادهاند بلد هستند از بندها و قوانينِ پيدا و پنهان به سود ادامه كار خود يا فرد مورد حمايت خود بهره بگيرند، پس هيچ مانعي بر سر راه شهرام گيلآبادي وجود نداشت اگر ميخواست بيسروصدا به نشستن روي صندلي مديرعاملي خانه ادامه دهد. به اين ترتيب شايد بتوان خداحافظي صورتگرفته را به «استعفا» از هرگونه همكاري با جمع محدودي تعبير كرد كه سايه حضورشان سالهاست بر سر اين تشكيلات سنگين است. سكوت هياتمديره ظرف چهلوهشت ساعت گذشته هم بهنوعي صحت اين گمانه را تاييد ميكند. موضوع به همينجا ختم نميشود، كوروش نريماني، نادر برهاني مرند دو عضو هياتمديره خانه تئاتر به شمار ميروند كه هر يك به طريقي از حدود يك سال قبل در جلسهها شركت نكردهاند؛ آنها نيز بهنوعي فرآيند همكاري با خانه تئاتر را ترك گفتهاند. ميبينيد؟ اين قايق هر روز خاليتر ميشود و ما دوباره به نقطه شروع بازميگرديم، به نقطه تاسيس خانه تئاتر و اسامي محدودِ آغازكننده راه. كوچه بنبستي كه در سالهاي اخير بارها تجربه كردهايم و مهمترينش به نشست اعتراضي ۱۸ مهرماه ۱۳۹۴ در سالن مشاهير مجموعه تئاتر شهر انجاميد؛ با حضور عليرضا نادري، علياصغر دشتي، حميد پورآذري، امير اسمي و محمدامير ياراحمدي. نقطهاي كه نادري اعلام كرد ديگر خود را عضو انجمن نمايشنامهنويسان خانه تئاتر نميداند و ديگر هيچوقت به ساختمان خانه تئاتر نخواهد رفت. اين جمع شناختهشده در نشست مذكور از موانعي پرده برداشتند كه ظرف ۱۷ ماه حضور به آنها اجازه فعاليت نداد و با تمام قوا در برابر ايدههاي نوگرايانه و آيندهنگرانه آنها ايستاد. چنانكه اصغر دشتي توضيح داد «ورود ما سبب شد بلافاصله كار مطالعاتي براي پاسخ به اين پرسش كه چه بايد كرد را آغاز كنيم. شايد جا داشت قبل از انتخابات اين كار را انجام ميداديم اما شتابزدگيهاي ايام برگزاري انتخابات مانع از اين كار شد. قصد داشتيم به همراه اعضاي قديمي هياتمديره نگاهي به آينده داشته باشيم. دو نكته را براي پيشبرد اهداف درنظر گرفتيم. نخست؛ «اصلاح درونساختاري» و دوم؛ «پردازش ايده بيروني براي جامعه تئاتر.» به اين دليل كه سيستمهاي سنتي ديگر كاركرد ندارند و نياز جدي به نوسازي احساس ميشد. بر همين اساس مصوبه تشكيل «كارگروه بهسازي خانه تئاتر» تدوين شد كه به ما ميگويد چطور بايد به سوي آينده حركت كنيم. سيستمي موردنظر بود كه طي آن جاي «فرد»، «خرد جمعي» جايگزين شود و براي رسيدن به هدف از طريق افرادي كه به كارشناسي ساختار حقوقي اشراف داشتند وارد عمل شديم. سپس طرح توسعه فضاي سختافزاري تئاتر در سراسر كشور تدوين شد كه براي جامعه بيروني تئاتر مد نظر بود.» ناگفته پيداست كه تمام اين ايدهها روي كاغذ باقي ماند. عليرضا نادري نيز با طرح يك پرسش اساسي جلسه را پيش برد كه «سوال ما اين است، شما با تشكيلاتي كه به تغيير هيچ علاقهاي ندارد، سازماني كه وجاهت خود را در ميان جوانان از دست داده و در آن خبري از «اليت» نيست و همچنين در ميان مديراني كه بايد به آن سرويس دهند وجاهت ندارد چه ميكنيد؟» و در تمام شش سالي كه از طرح اين پرسش گذشته هيچيك از اعضا پاسخي برايش نداشتهاند كه البته دليل كاملا روشن است. يك انديشه اشتباه در پس ذهن اكثريت اعضا لانه كرده كه «خانه تئاتر» بدون حضور فلاني ديگر خانه نيست! همانطوركه نادري و دشتي و اسمي در آن نشست تشريح كردند هيچكس انگار براي سپردن امور به خرد جمعي آمادگي نداشته و ندارد.
حالا با انتشار متن سرگشاده شهرام گيلآبادي بايد پذيرفت دوباره به همان روزها بازگشتهايم؛ نقطه صفر! مديرعامل مستعفي مينويسد: «بسمهتعالي
به آينده اميدوارم؛ تئاتر زنده و پوياست و نفسبهنفس با مردم پيش ميرود. تمام سختيها و دلمردگيها را ميدانم. تئاتر نقّاد است، تحليلگر است و گاهي حتي عليه خود قد علم ميكند. انسان، جامعه و تمامي مفاهيم عالي موضوع تئاتر هستند. صفآرايي خير و شر و قيام انديشگي و معرفتي عليه باطل اگر نبود، تئاتر معني پيدا نميكرد. از كودكي در جامعه تئاتر اين كشور خود را پيدا كردم، چون باور دارم تمام فرمها، مدلها و روشها در اين هنرِ شريف براي رسيدن به پالايش و توسعه فكري و فضيلت اخلاقي جامعه است. اين جريان خروشان حقطلبي، مخالف خفقان و سيطره استعمار هر انديشه زيادهخواهي است؛ مخالف استيلاي سلب اختيارات انسان خداست، استبدادگريز است و آينه تمامنماي راستيها و كژيهاست براي توليد بهترين و واقعيترين تصميم مخاطب خود. هر آدمي روي زمين منحصربهفرد است تا جايي كه بزرگترين شگفتي آفرينش، تفاوت ميان تمامي موجودات روي زمين است. كساني كه در مقابل انديشه ميايستند و در پي چيرگي بر معرفت جمعي و فردي كه شگفتي اختيار انسانهاست؛ اقتدارگراياني هستند كه خودبهخود نسبت به فلسفه الهي زمين خدا مشركند. هر جامعهاي براساس نظامي فكري در گسترهاي فرهنگي شكل گرفته است، كشور ما با تنوع بيبديل فرهنگي خود داراي توانمنديهايي است كه اگر ناديده گرفته شوند، بزرگترين ظلم به جامعه انساني است. امروزه به نظر ميرسد هنر هنرمندان از جهات متنوع و متكثر زير بار سختيهايي درزماني و همزماني است. درزماني؛ چون هميشه در طول تاريخ حقگرايي يا حتي حرف متفاوت توسط قدرتطلبان مورد پذيرش نبوده و همزماني؛ چون استبداد فرانو براي اثبات خود به نفي گفتمانهاي متفاوت به شيوههاي مختلف ميپردازد. اگر بخواهيم در دنياي تئاتر معاصر كشور كمي واقعگرا باشيم، متوجه ميشويم كه با عصر عسرتزدهاي مواجهيم كه همه اركانش مغشوش است و در اين اغتشاش، هنرمند اصيل زير چرخ نابرابريهاي مدني و اجتماعي له شده است. همگان نيك ميدانند عادت به شعاردادن و بيعملي ندارم اما از باب تجربهاي طولاني و براي ثبت در تاريخ بايد نكاتي را در اين مرقومه ذكر كنم:
١- تئاتر ايران از نگاه سياستمداران، سياستگذاران و مسوولان، نقطه آسيبي است كه در جهت اهداف آنها حركت نميكند، غافل از آنكه تئاتر اگر به اهداف عاليه خود دست يابد جامعه به سمت پالايش حركت ميكند.
٢- تئاتر كشور نظام، ساختار و سازماني منظم و حسابشده ندارد و اين نقصان سبب شده است حمايت جدي از اين حوزه، حتي تا برآوردهشدن نيازهاي ابتدايي هنر و هنرمندان ديده نشود.
٣- تئاتر همواره در ادوار متفاوت تاريخ مورد تهاجم مهاجماني آشكار و پنهان بوده است اما تغييرات، مصايب و مشكلات زماني از يكسو و نظارتهاي بيبنياد از سوي ديگر به مخدوشكردن حق تاليف هنرمند دامن زدهاند كه اين خود به يكي از بزرگترين آسيبهاي عصر اكنون تبديل شده است.
٤- تئاتر هميشه و در طول تاريخ نيازمند يك صنف منسجم و مستحكم براي پيگيري اهداف صنفي و دروني خود بوده است اما تعارض منافع و فشارهاي متعدد و عدم اطمينان بخشهاي دولتي باعث شده خود دولت تصديگري و توليگري اين هنر مردمي را راسا انجام داده و برخلاف شعارهاي مرسوم اين روزگار، اساسا به مردمگرايي وقعي گذاشته نشود. شاهد ما بر اين ادعا اين است كه حتي يك شوراي صنفي براي تصميمهاي صنفي و حرفهاي اجازه تاسيس نيافت.
٥- سياستهاي غلط در همه حوزهها خصوصا در موضوعِ نگاه به خصوصيسازي نادرست براي سلب مسووليت حمايت از تئاتر، باعث شد محور فرهنگي تئاتر مخدوش شده و از توليد فكري و معرفتي به توليد بازاري و بازرگاني پرتاب شود و اين پرتگاهي بود كه بيكفايتي و عدم آشنايي سياستگذاران براي تئاتر به وجود آورد.
٦- جامعه گسترده، شريف و زحمتكش تئاتر كشور امكانات مناسبي براي ارايه آثار ارزشمند خود ندارد؛ خروجيهاي سالانه علاقهمندان و فارغالتحصيلان تئاتر بيجايگاه، خود گواهي بر اين فضاي تنگ و نامتناسب است. امروزه تئاتر ميتواند در تمام اركان از آموزشوپرورش و تربيت گرفته تا كاربردهاي نوانديشانه و برنامهريزي اجتماعي در كنار رشد كشور موثر باشد، اما ظاهرا تصميم بر ديده نشدن اين قدرت بي بديل انساني است. ژرفترين پيشامد دو دهه اخير تئاتر ايران بدون شك تشكلسازي است. دستاورد «خانه تئاتر» و شكلگيري و تداوم فعاليتهاي آن در صورتي كه به مثابه يك نظام انسجامبخش و هويتساز فهم شود، مهمترين و هوشمندانهترين حركت براي همگرايي صنفي، رشد و پيشرفت تئاتر ايران است. بررسي الگوي نهادسازي در اين مجموعه نشان ميدهد با تمام كاستيها و دورنگاههاي نافرجام، اين تشكل در تئاتر كشور توليد قدرت تازه كرده است. سازمانهاي مردمگرا پيشران حركت مردمسالاري و توسعه فرهنگي- اجتماعي هستند. اين مجموعهها با مديريتي مشاركتي ميتوانند شبكهاي هوشمند، پيوسته و همگرا را براي رسيدن به اهداف و منافع مشترك به وجود بياورند. شكل گرفتن صنوف و استقلال هر صنف امري لازم است، اما هستي اين صنوف بايد در پيوند با يكديگر به تقويت ماهيت دستاورد بزرگ تئاتر ايران يعني «خانه تئاتر» كمك كند. اين خانه با پايداري و حميت بسياري شكل گرفته و تا به اينجا رسيده است. نبايد فراموش كرد: «آنكه هفت اقليم عالم را نهاد/ هر كسي را آنچه لايق بود، داد» لياقت جامعه تئاتري ايران بيش از چيزي است كه هست و رسيدن به چشماندازي آيندهپژوهانه ابتدا نياز به همگرايي و پيوستگي دارد. بدون شك «خانه تئاتر»ي منسجم و قدرتمند با همگرايي اعضاي و صنوف به دست ميآيد. شكلگيري صنوف قدرتمند و مستقل در عين همگرايي صنفي تمام حِرف تئاتري، ميتواند يك گام به پيش باشد. در غير اين صورت ما دستاورد تاريخي خود را به مخاطره انداختهايم. اين خانه بايد تغييري بنيادين در خود به وجود آورد. بنيادهايي كه همگان را با هر ديد و منظر براي رسيدن به اهداف صنفي در درون خود داشته باشد. ما بيش از هر وقت ديگر به اين «خانه» نيازمنديم.» ميبينيد! آخرين مديرعامل هم يادآور ميشود كه خانه تئاتر نيازمند «تغيير بنيادين» است اما فحواي كلامش نشان ميدهد اميد چنداني به عملياتي شدن اين ايده ندارد.
ادامه روند معيوبي كه سالهاي سال است به مسوولان اين جمعِ تئاتري گوشزد ميشود، رفتهرفته سويههاي مسالهداري هم پيدا خواهد كرد. تزريق بودجه يكونيم ميلياردي به تشكيلاتي كه در بازرسي و حسابرسي با مساله مواجه است، شكل تزريق منابع به افراد در آن اصلا شفاف نيست، (همين اواخر بر سر تعاوني مسكن اعضا با مشكلاتي مواجه بوده) و روز به روز خودش را از حضور نيروهاي دانشگاهي و فارغالتحصيلانِ مستعد و جوان محروم كرده است چون بمب ساعتي زير پاي خانه تئاتر عمل ميكند. گيلآبادي در اين باره توضيح داده: «در حال حاضر به مدد همه عزيزان زحمتكش در هياتمديره خانه تئاتر، تمام زيرساختهاي لازم براي تغييراتي بنيادين فراهم آمده است. در سه سال گذشته بودجه خانه در وزارت ارشاد و شهرداري بيش از صدوپنجاه درصد رشد داشته و برخلاف گذشته مبلغ همين رشد اخذ شده است. همچنين در حال حاضر براساس يك تدبير، خانه با بيش از پنجميليارد تومان داشته نقد بهگونهاي خودگردان ميتواند اداره شود. در اين سه سال، با عضويت در صندوق اعتباري هنر، بيمه تكميلي، بيمه تامين اجتماعي، هنركارت، تسهيلات ضروري و... از سيوپنج تا صددرصد رشد داشتهايم. بيش از پنجميليارد تومان ياري ضروري از ارگانهاي مختلف براي اعضاي دريافت و توزيع شده است. بيش از پنجميليارد تومان خدمات، امكانات و تجهيزات براي خانه تئاتر به مشاركت گرفته شد.» گيرم شائبههايي مبني بر استعفاي مديرعامل و پيوستنش به جريان مديريت دولتي در اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد به واقعيت بدل شود، در اين صورت هم نبايد نتيجه اين باشد كه اعضاي همواره ثابت و نامتغير خانه تئاتر چشم و گوش خود را روي خطرها ببندند، چه بسا ساختماني كه روزگاري با عشق بنا شد به محلي متروك و خالي از سكنه بدل شود كه مرز بين عقل و جنون باريك است. شنيدهها حكايت ميكند كه بعد از انتشار متن كنارهگيري شهرام گيلآبادي، دكتر مسعود دلخواه و اصغر همت نيز در حمايت از او قصد استعفا دارند. بياييد در نظر بگيريم كه اين امر رنگ حقيقت به خود نميگيرد، همين حالا هم معلوم نيست بدون حضور چند عضو اصلي هياتمديره - نادر برهاني مرند، كوروش نريماني، محمودرضا رحيمي، مسعود دلخواه، اصغر همت - از اينجا به بعد با چه مواجه هستيم؟ رفتهرفته داريم به شرايطي نزديك ميشويم كه اصغر دشتي قبلا يك بار به صراحت تشريح كرد. «متاسفانه در طول بررسيهاي خود با سندي مواجه شديم كه نشان ميداد پروانه خانه تئاتر موسسه فرهنگي و هنري به نام {...} است. يعني اينجا خانه تئاتر نيست و ما به خانه شخصي وارد شدهايم و به او ميگوييم اسباب را جابهجا كند.» انگار ماجرا واقعا همين است و همه چشمشان را بر حقيقت بستهاند.
ادامه روند معيوبي كه سالهاي سال است به مسوولان اين جمعِ تئاتري گوشزد ميشود، رفتهرفته سويههاي مسالهداري هم پيدا خواهد كرد. تزريق بودجه حداقل سالانه يكونيم ميليارد توماني به تشكيلاتي كه در بازرسي با مساله مواجه است و شكل تزريق منابع به افراد در آن اصلا شفاف نيست، (همين اواخر بر سر تعاوني مسكن اعضا با مشكلاتي مواجه بوده) و روز به روز خودش را از حضور نيروهاي دانشگاهي و فارغالتحصيلانِ مستعد جوان محروم كرده است چون بمب ساعتي زير پاي خانه تئاتر عمل ميكند. گيرم شائبههايي مبني بر استعفاي مديرعامل و پيوستنش به جريان مديريت دولتي در اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد به واقعيت بدل شود، در اين صورت هم نبايد نتيجه اين باشد كه اعضاي هميشه ثابت و نامتغير خانه تئاتر چشم و گوش خود را بر خطرهاي در راه ببندند، چهبسا ساختماني كه روزگاري با عشق بنا شد به محلي متروك و خالي از سكنه بدل شود كه مرز بين عقل و جنون باريك است.
شنيدهها حكايت ميكند كه بعد از انتشار متن كنارهگيري شهرام گيلآبادي، دكتر مسعود دلخواه و اصغر همت نيز در حمايت از او قصد استعفا دارند. بياييد در نظر بگيريم كه اين امر رنگ حقيقت به خود نميگيرد، همين حالا هم معلوم نيست بدون حضور چند عضو اصلي هياتمديره -نادر برهاني مرند، كوروش نريماني، محمودرضا رحيمي، مسعود دلخواه، اصغر همت- از اينجا به بعد با چه مواجه هستيم؟ رفتهرفته داريم به شرايطي نزديك ميشويم كه اصغر دشتي قبلا يكبار به صراحت تشريح كرد؛ «متاسفانه در طول بررسيهاي خود با سندي مواجه شديم كه نشان ميداد پروانه خانه تئاتر موسسه فرهنگي و هنري به نام {...} است. يعني اينجا خانه تئاتر نيست و ما به خانه شخصي وارد شدهايم و به او ميگوييم اسباب را جابهجا كند.» انگار ماجرا واقعا همين است و همه چشمشان را روي واقعيت بستهاند.