• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5114 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۲ دي

ادامه از صفحه اول

سياستگذاري غيركارشناسي 

با اين حساب مي‌توان گفت كه افزايش كوتاه‌مدت دوبرابري اين ظرفيت امر عجيبي است. در نامه از بيكاري فارغ‌التحصيلان با عنوان «خيل عظيم» ياد كرده و به مساله آمار بالاي مهاجرت نيز اشاره، سپس تاكيد كرده‌اند كه اتخاذ تصميمات غيركارشناسي تيشه به ريشه درخت تناور و تنومند و پرثمر سلامت كشور مي‌زند و در پايان نيز تاكيد كرده‌اند؛ مصرانه استدعا دارد كه موضوع افزايش ظرفيت رشته‌هاي پزشكي از دستور اين شورا خارج شود. در كنار اين مساله، الزامي شدن نسخه‌هاي الكترونيكي نيز حكايت از آن مي‌كند كه افراد غيركارشناس در حال اتخاذ تصميم براي نظام بهداشت و درمان هستند. متاسفانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي طرح مذكور را به‌‌رغم نظرات كارشناسي جامعه پزشكي تصويب كرد. بر اساس آن طي چهار سال و هر سال ۲۰ درصد نسبت به سال قبل اين ظرفيت بيشتر مي‌شود. اگر ظرفيت در سال ۱۳۹۲، برابر ۱۰۰ بود، اكنون به ۱۵۰ رسيده و در سال ۱۴۰۴ بايد به ۳۰۰ برسد. يعني طي ۱۲ سال ظرفيت رشته‌هاي پزشكي سه برابر شود!! در حالي كه بعيد است امكانات و استادان آنها حتي اندكي از اين افزايش را جبران كنند. مساله اين يادداشت تاييد و رد تصميم مذكور نيست. اين را بايد كارشناسان دانشگاهي و نظام بهداشت و درمان نظر دهند، مساله اصلي اين است كه منطق كارشناسي اين تصميمات چيست؟ اگر شما به چهار عضو اصلي در نظام بهداشت و درمان كشور كه مورد اعتماد حكومت و خودتان و اصولگرايي هستند اطمينان نداريد، آيا مي‌توانيد بگوييد كه مرجع كارشناسي شما در اتخاذ اين تصميم كيست؟ يا اين چهار نفر و نمايندگان چهار نهاد اشتباه كرده‌اند كه در اين صورت بفرماييد كه كدام كارشناسان معتبر نظرات آنان را رد كرده‌اند؟ لطفا گزارش توجيهي اين تصميم را منتشر كنيد. در اين صورت چرا همان كارشناسان ناشناخته را جايگزين آقاي وزير خود نكرده‌ايد؟ يا اگر هيچ منطق كارشناسي پشت اين تصميم نداريد، در اين صورت مسووليت عواقب چنين تصميماتي را چگونه مي‌پذيريد؟ اگر در نظام مهم بهداشت و درمان تا اين حد به نظرات كارشناسان همسو با جناح اصولگرايي و معتمد نظام بي‌توجهي مي‌شود، اين بدان معناست كه ديگر سياست‌هاي جاري نيز به صورت غيركارشناسانه و خارج از چارچوب و روال عادي سياستگذاري اتخاذ مي‌شود. نتيجه اين نوع سياستگذاري نيز از اكنون معلوم است. براي رد اين استدلال بايد مستندات كارشناسي تصميم اخير خود را در اختيار عموم قرار دهيد. البته اشاره به شاخص‌هاي بهداشتي جهاني و ضرورت رسيدن به آنها موضوعي شوخي است، زيرا مساله اصلي حفظ كيفيت نظام آموزش پزشكي و اطمينان از اشتغال فارغ‌التحصيلان آن است. اكنون نيز مشكل اصلي اين نظام، كمبود كادر درماني و بهداشتي نيست، بلكه حفظ و نگهداري آنان و نيز ارايه خدمات بيمه‌اي براي درمان و دارو با توان اقتصادي مردم است كه ظاهرا هر روز بدتر از ديروز مي‌شود.


فرصت‌هاي همبستگي ملي

افزون بر آن گروه‌ها و نهادهاي مدني مستقل تشويق مي‌شدند كه وارد صحنه شوند و واقعيت‌هاي نبرد با داعش را به گوش جهانيان مي‌رساندند، رييس‌جمهور نامتعارف امريكا مجال نمي‌يافت كه دستور ضدانساني و تروريستي قتل يك مقام رسمي نظامي آن هم در يك كشور ثالث را صادر كند. عدم توجه به وجوه مختلف يك كار ميداني جامعيت آن را كم كرد و امروز به جز موشكافان و منصفان جهان كسي خبر ندارد كه آقاي سليماني چه نقش ويژه و تعيين‌كننده‌اي در نابودي داعش داشته است. بديهي است كه سياستمداران دنيا هميشه رندان روزگارند و اگر فشار افكار عمومي و اهرم قدرت را احساس نكنند هيچ‌گاه حق را به حقدار نمي‌دهند. جان انسان‌ها و سربازان كه تعارف‌ بردار نيست، لذا در همان بحبوحه نبرد دپيلمات‌هاي ايراني و عراقي مي‌توانستند خصوصا طرف‌هاي غربي را مجاب كنند كه حق عبور از واقعيت اين جنگ را ندارند. بايد براي آنها روشن مي‌شد كه اگر بخواهند پيروزي بر داعش را به نفع خود مصادره كنند شر داعش فقط از سر ايران و عراق و سوريه دفع خواهد شد. آنها اين پيام واقعي را خوب دريافت مي‌كردند. اما براي ما افسوس و حسرت اصلي پس از شهادت آقاي سليماني رقم خورد. ايرانيان يك سرباز مدافع ميهن كه عمر خويش را بر سر اين دفاع گذاشته بود از دست دادند ولي باز هم اشتباهات بزرگ نگذاشت كه اين خون اثر عميق خود را بگذارد و قاتلان را در گرداب خود فرو ببرد. تشييع جنازه ميليوني آقاي سليماني و ابراز همدردي همه ايرانيان وطن‌دوست واقعا براي جهان حيرت‌انگيز بود و بعيد است كه تحليلگران و ناظران بين‌المللي و همچنين مشاوران رييس‌جمهور امريكا حتي احتمال آن را مي‌دادند. آن تشييع كم‌سابقه مي‌توانست اثرات بزرگي در داخل و خارج كشور داشته باشد. در خارج كشور اين حقيقت فراگير شد كه ايرانيان قدر سربازان وطن خود را مي‌دانند و با همه اختلافاتي كه با هم دارند در برابر يك بيگانه تروريست از تفكيك مسائل عاجز نيستند. در داخل بايد قدر اين همبستگي بزرگ دانسته مي‌شد و نقطه عطفي در گسترش و تعميق آن صورت مي‌گرفت. بسياري از گروه‌هاي سياسي از موافق تا منتقد سرسخت و حتي شخصيت‌ها و چهره‌ها با گرايش‌هاي مختلف در محكوميت اقدام امريكا ترديد نكردند و ياد و خاطره سرباز ميهن را گرامي داشتند. آن فضاي همبستگي ملي كه پس از سال‌ها دوباره جان گرفت و به دل‌ها امكان قرابت و مودت داد بزرگ‌ترين انتقام از امريكا بود. هيچ ضربه‌اي به اندازه خروش مدني پر از عقلانيت و مسووليت و احساس يك ملت نمي‌تواند تا اين اندازه يك دشمن خيره سر را منكوب كند. متاسفانه حوادث بعدي همه‌چيز را تحت‌الشعاع خود قرار داد و كاخ سفيد را كه مي‌رفت تا به عنوان عامل اصلي يك اقدام تروريستي تحت فشار قرار دهد از كانون نگاه‌هاي خشم‌آلود وسرزنش‌كننده بيرون برد. جهان ديد كه همان آدم نامتعارف كه به هر كس و هر كشور زخمي زده است و حتي طبيعت دوستان دنيا را به خشم آورده است سرباز متواضع يك ملت را قرباني اميال خويش كرده است. اگر از آن فضا عملا براي كم كردن دوگانگي‌ها و اختلاف‌ها و تقويت اراده ملت و محوريت مردم استفاده مي‌شد قطعا حل بسياري از مشكلات امكان خود را مي‌يافت. متاسفانه آن موقعيت جدي خيلي زود جاي خود را به شعارهاي كليشه‌اي و معمول داد و ثابت كرد كه فرصت‌سوزي‌ها تا كجا زيانبارند و البته شايد برخي نياز به همبستگي ملي و توسعه سرمايه‌هاي اجتماعي را احساس نمي‌كنند! اتفاقا بايد در همين موقعيت‌ها سرنخ‌هاي نفوذ را پيدا كرد و پرسيد كه چه كساني از جان گرفتن همبستگي ملي متضرر مي‌شدند و براي نرسيدن به آن تاكنون چه كرده‌اند؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون