• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5140 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ بهمن

درباره فيلم مرد بازنده

همان هميشگي

شاهين محمدي زرغان

معمولا در فيلمنامه‌نويسي و ايده‌پردازي براي روايت پيشنهاد مي‌شود اولين چيزهايي كه به ذهن خطور مي‌كنند را گوشه‌اي بنويسيد تا از آنها استفاده نكنيد. اين همان نكته‌اي است كه محمدحسين مهدويان در هيچ‌كدام از آثارش رعايت نكرده است. از اقتباس از يك اثر ادبي گرفته تا رويكردي كه به يك واقعه تاريخي دارد، همه و همه در سطحي‌ترين حالت ممكن به تصوير كشيده‌ شده‌اند و همين موجب شده است تا او حتي يك اثر معمولي هم نداشته باشد. «مرد بازنده» آخرين فيلم او نيز از اين قاعده مستثني نيست. «مرد بازنده» همان‌طوركه انتظار مي‌رفت از فقر تصوير رنج مي‌برد و سطح تحليل را در همان ايده و كليت داستان و فيلمنامه متوقف مي‌كند. سرهنگ خسروي با بازي جواد عزتي از كليشه‌هاي كارآگاهي امريكايي با همان دغدغه‌هاي خانوادگي و سياسي وارد جهان فيلمساز شده است. قرار است مرد بازنده، سرهنگ خسروي باشد كه به ساختار به‌طور كامل تن داده است و ناگهان طغيان مي‌كند و پيوندهاي خانوادگي و انساني بازسازي مي‌شوند. خود همين جمله نكته طنز ماجراست كه مهدويان شورش عليه ساختار را به مولفه كانوني روايت خود تبديل مي‌كند. سرهنگ خسروي چند ويژگي مهم دارد. دو مورد آن يعني دندان‌درد و تنگناهراسي مهم‌ترين دستاويز فيلمساز براي گسترش شخصيت هستند و به‌صورت افراطي بر آنها تاكيد مي‌شود و خاصيت دكوري پيدا مي‌كنند. چيزهايي كه قرار است مكمل يك شخصيت باشند و آنها را از دنياي پيرامون متمايز كنند، به يك وسيله تزييني تقليل پيدا مي‌كنند. علاوه بر اينها آنقدر دست نويسندگان فيلم خالي است كه بار را بر دوش اعتراف و نه گره‌گشايي معماها مي‌گذارند. تمام افراد تحت فشار اعتراف مي‌كنند و تقريبا سرهنگ خسروي به عنوان كسي كه قرار است معماي قتل را فاش كند به زور متوسل مي‌شود، چه زور بازو و چه قدرتي كه ساختار در اختيار او قرار داده است. البته اين خيلي دور از انتظار نيست، در «لاتاري» و فيلم‌هاي ديگرش نيز اين قدرتِ بيرون از سوژه است كه حرف اول را مي‌زند، نه خود شخصيت! گويي او به‌صورت ناخودآگاه براي تغيير، دست به دامن خود عامل است و به نوعي بازوي آن محسوب مي‌شود.  اگر از منظر جنايي و معمايي نيز به فيلم نگاه كنيم، مهدويان در دام كليشه‌هاي نموداري گير افتاده است و ذره‌اي پا را فراتر نمي‌گذارد. شايد بر پرده نمايش تصاوير حركت كنند اما در پس پرده، تمام نمودارها، نخ‌ها و كاغذهاي كوچكي كه فيلمنامه‌نويسان براي گسترش روايت خود به‌ كار مي‌برند، ديده مي‌شوند. فيلم حتي در تبديل اين اسكلت به جسم- تصوير- هم ناتوان است. در كل مهدويان استاد ساختن فيلم‌هايي است كه ادعاي چيزي را دارند كه اتفاقا از آن تهي هستند. تاريخ در فيلم‌هاي تاريخي او غايب است. فيلمي از او كه ادعا دارد وضع موجود را به نقد مي‌كشد، همان را بازتوليد مي‌كند، جنايت جنگي در «درخت گردو» كه قرار است جنگ را به چالش بكشد، جايي ندارد و فقط احساسات مخاطب را به گروگان مي‌گيرد. «مرد بازنده» كه رسما از فيلم‌هاي معمايي هاليوود گرفته شده است فاقد هرگونه معما، هوش، گره‌گشايي، جنايت و قواعد ژانري است. اينها تنها برچسب‌هايي هستند كه به‌واسطه حافظه خود بر لحظات فيلم اعمال مي‌كنيم. به عبارت بهتر، فيلم بيشتر روي حافظه داستاني و تصويري ما حساب باز كرده است تا اينكه خودش روايتش را خلق كند. چيزي كه كارنامه فيلمسازي مهدويان مدام تكرار مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون