• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5140 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ بهمن

واقعا كار، كار انگليسياست

امير فرض‌اللهي

روانش شاد. ديپلمات بود، اما نويسنده توانايي هم بود. پرمخاطب‌ترين سريال پنجاه سال پيش را نوشت و ناصر تقوايي به خوبي كارگرداني‌اش كرد. كمدي موقعيت را به درست آموخته و بر قلم جاري ساخته بود جز دايي‌جان ناپلئون كتاب‌هاي ديگري هم داشت كه تاثيرگذار بود و خواندني، اما اين يكي چون به رشته تصوير درآمد و بازيگران برجسته‌اي در آن حضور داشتند بيشتر ديده و خوانده شد و تاثيرگذار بود. تاثيرگذاري ايرج پزشكزاد در اين اثر تنها محدود به هنرهاي نمايش و تلويزيون نبود و به صورت عام در ميان طبقات وسيع اجتماع به طرزي فراگير اثر گذاشت. بزرگ‌ترين تاثير اين سريال فراتر از جنبه‌هاي تفريحي و سرگرمي‌اش، به سخره گرفتن يك جمله معروف در عالم سياست بود كه در ميان مردم هم باور شده بود به خصوص بعد از كودتاي شرم‌آور 28 مرداد 1332 و بركنار زدن دولت مردمي خيرخواه و بزرگمرد تاريخ معاصر ايرانيان دكتر محمد مصدق؛ كار، كار انگليسياست. ايرج پزشكزاد موفق شد در اين كتاب و سپس سريال به طرز فراگيري تمام استعمار چند سال اخير انگليسيا را رفو كند و ناخودآگاه آنها را پاك و منزله جلوه دهد. شايد هم خودآگاه بود اما آقاجان ما كه كارآگاه نيستيم تا بتوانيم اثبات كنيم كه اين كار پزشكزاد خودآگاه بود يا ناخودآگاه... تا قبر آ... آ... آ.... آ.... گناه كسي را نمي‌شوريم، اما نمي‌توانيم منكر اين تاثير عميق و بزرگ شيوع باشيم و حتما ما ملت ايران اگر به جاي انگليسيا بوديم از وي بسيار تقدير مي‌كرديم و بزرگ‌ترين مال و منال و عزت را بدو مي‌بخشيديم؛ كار كوچكي كه نكرده بود. بعد از افول پرتغالي‌ها و اسپانيايي‌ها، نوبت انگليس و فرانسه بود كه آسيا و آفريقا را سهم خود بدانند و تا سرحد امكان از اين دو قاره بهره‌كشي رايگان كنند. اگر در نگاهي تيتروار به اقدامات انگليس در چند صد سال اخير در ايران بنگريم به عمق كاري كه ايرج پزشكزاد كرده بود، بيشتر پي خواهيم برد. پس از فرجام تلخ آخرين جهانگشاي شرق [نادرشاه افشار] پاي انگليسي‌ها در ايران محكم شد و تاثيرات مخرب زيادي در كشور جمشيد و كوروش داشت. اوج خيانت اين استعمارگر پير در دوران شاهان بي‌كفايت قاجار رقم خورد؛ آنجا كه اولين نذري را مردم ايران در سفارت اين كشور نوش جان كردند و عباس ميرزا را با لطايف‌الحيل كشتند، بخش‌هاي مهم و تاريخي مثل آريانا [افغانستان و تاجيكستان] را از ايران جدا كردند و وقتي كه پدر ناصرالدين شاه خواست به هرات لشكر بكشد تا اين بخش‌ها را به ايران بازگرداند او را تهديد به تصرف ايران كردند و توسط عناصرشان در دربار و اقليت خائن حكم تكفير گرفتند و او را كشتند. صدراعظم‌هايي نظير اميركبير را كه برخلاف منافع‌شان عمل مي‌كرد به كشتن دادند و خائنين را بر سر كار آوردند، براي خرج جنگ جهاني اول و دوم بيشترين پول را از ايران درآوردند، نفت ايران را به رايگان با رشوه‌هايي به اقليت خائن به چنگ آوردند، منابع معدني تاريخي ايران را نيز به يغما بردند و هنگامي كه يك ايراني مستقل، با غيرت و آگاه [دكتر محمد مصدق] دست آنها را با دلايل حقوقي از بهره‌برداري رايگان منابع نفتي، معدني ايران كوتاه كرد از آنجا كه ديگر پس از جنگ جهاني دوم امريكا قدرت برتر دنيا شده بود و در ابتدا نتوانستند رييس‌جمهور امريكا [ترومن] را راضي به كودتا و بركناري دولت مردمي مصدق كنند به شيوه‌هاي مختلف رييس‌جمهور بعدي امريكا را راضي به اين كار كردند تا همچنان از اين منفعت بزرگ بهره‌مند باشند و سرخوردگي وسيعي در جامعه ايران به واسطه كنار زدن دكتر مصدق از قدرت و سياست‌هاي استقلال‌طلبانه‌اش كه سرلوحه استقلال‌طلبي مردم خاورميانه در كشورهاي پاكستان، هند، مصر و... شد، به وجود آوردند. پس از اين همه خباثت و استعمارگري وقتي يك نفر همچون ايرج پزشكزاد پيدا مي‌شود و در باور حتمي كار، كار انگليسياست، ترك ايجاد كرده و آن را به سخره مي‌گيرد، هر كسي جاي انگليسيا باشد تمام وجود او را بايد طلا مي‌گرفت و مجسمه‌اش را در لندن با عيار طلاي بالا مي‌ساخت و از او اسطوره مي‌ساخت حتي اگر اين كارش ناخودآگاه باشد و شايد فقط خدا بداند اين كار پزشكزاد خودآگاه بوده يا ناخودآگاه، اما به هر روي خدمتي عميق‌تر و بزرگ‌تر از كار ايشان را حتي مهدعليا مادر ناصرالدين‌شاه و ميرزا‌ آقاخان نوري نكرد و راقم اين سطور هم اگر انگليسي بود حتما اين نويسنده را مي‌ستود و او را به عرش مي‌رساند. مشكل اين است كه بخشي از مردم كه قسمت قابل توجه مردم ايران بودند بعد از دايي جان ناپلئون شك كردند كه كار، كار انگليسياست اما اهل نظر و فرهيخته هرگز يادشان نرفت كه كار خودشان است و در عالم واقع كار، كار انگليسياست. اينجاست كه پروپاگاندا در هنرهاي نمايشي در قالب داستان و سريال نقش مهمي در جهت‌دهي به افكار عمومي به طرزي زيركانه و عميق پيدا كرد و در اشكال مختلف تجلي يافت و همچنان ادامه دارد، اما كيست كه تاريخ را درست خوانده باشد و نداند كه حقيقتا كار، كار انگليسياست و همچنان اين استعمارگر پير اجازه نمي‌دهد اين ققنوس از جاي برخيزد، پر و بال گيرد و مردم ايران را در دنيا سربلند سازد؛ البته كه مردم ايران در دوره كنوني به واسطه شبكه‌هاي اجتماعي و دهكده جهاني دوباره باور كرده‌اند كه كار، كار انگليسيا و شركاي‌شان است كه شرق نيز بدان اضافه شده‌ و هم‌رسان اويند و در اين كار از او سبقت گرفته‌اند. روانت شاد ايرج پزشكزاد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون